۱۳۹۰ آبان ۷, شنبه

نامه پان ایرانیسم شماره ۳۴ – روز کوروش بزرگ بر ملت ایران فرخنده باد


نامه پان ایرانیسم شماره ۳۴ – روز کوروش بزرگ بر ملت ایران فرخنده باد

نامه پان ایرانیسم

هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
دوره دو، شماره ۳۴ پنج شنبه ۵ آبان ۱۳۹۰ – ۲۷ اکتبر ۲۰۱۱
درود بر هم میهنان گرامی‌،
مطالب زیر تقدیم میشوند:
- زنده در یادها – هفتم آبان ماه، روز بزرگداشت کوروش بزرگ بر ملت ایران فرخنده باد.
- کورش بزرگ – سروده بانو هما ارژنگی
- نماهنگ کوروش بزرگ سروده بانو هما ارژنگی
- از زبان کورش
- واکنش سازمان جوانان حزب پان ایرانیست نسبت به تجاوز نیروهای ترکیه به مناطق کردنشین عراق
- آمرین شهادت مرزبان ایرانی باید مجازات شوند
- یک نامه تاریخی (در حاشیه قتل مرزبان ایرانی در نوار مرزی)
- نامه ابوالفضل عابدینی به محمد خاتمی
- نامه کورش زعیم به سازمان اوپک
پاینده ایران،
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
زنده در یادها – هفتم آبان ماه، روز بزرگداشت کوروش بزرگ بر ملت ایران فرخنده باد.
نوشته شده توسط علی علی بابایی درمنی
برگرفته از تارنمای ایران بوم
سرباز ایرانی، خسته و زخمی نگاهی به کورش افکند و با صدایی غمگین گفت:« سرورم بسیاری از ما کشته شده اند، و ما بقی سربازان مجروح و درمانده اند.»
کوروش اندکی درنگ کرد، نگاهی به انبوه کشته های ایرانیان افکند و با نگاهی مصمم و غریوی مردانه سربازان ایرانی را به همراهی فرا خواند.
سربازان ایرانی، ابتدا مردد بودند، اما پس از اندکی درنگ، با تمام توان از کوروش پیروی کردند و به دشمن یورش بردند. آنها با خود می اندیشیدند که؛
چه افتخاری بالاتر از اینکه با شماری اندک ولی در کنار کوروش بجنگیم
چه شرافتی بالاتر از جان سپاردن، ولی در کنار کورش جان سپاردن
اما بزرگی کوروش به گستردگی سرزمینهایی نبود که بر آنها فرمانروایی میکرد،
بزرگی کوروش به انبوه بیشمار انسانهایی بود که کوروش بر قلبهای آنها حکومت میکرد، فرمانروایی که با گذر از سده ها و هزاره ها هنوز بر قلبهای ما حاکم است.
***

کورش بزرگ – سروده بانو هما ارژنگی

«من بندهای برده داری را بریدم»
در یک غروب کهنه و بی رونق و تار
در حسرت یک پنجره تا روشنایی
در جست و جوی روزنی سوی رهایی
در آرزوی فرصت دیدار «انسان»
زین می‌کنم من توسن اندیشه‌ام را هر سو شتابا ن….
در زیر چتر آسمان هر جا که پویم
جز درد و اندوه و ستم چیزی به جا نیست.
در چار سوی این رباط کهنه گویی
مردی و رادی و وفا فرمانروانیست.
دژخیم ایام با داس خون آ لوده‌ی درنده خویی
در کار بیداد و جنون ترکتازیست
پندار آدم،
پندار ظلم و پیشه‌اش ویرانه سازیست.
تن خسته از اندیشه‌های زندگی سوز
در آرزوی دیدن روزی دل افروز
در حسرت دیدار انسان
آنسان که باید، آنسان که شاید؛
یکبار دیگر کافور غم از جسم و جانم می‌تکانم
دل را ز چنگ ناامیدی می‌رهانم
پژواک فریادم هوا را می‌شکافد:
” آخر کجایی روشنایی؟”
ناگه به یکبار؛
از لابلای ابرهای سرد و غمبار،
گل میکند خورشید زر تار
با رنگهای روشن و شاد
در چهره‌ی پاک ابر مردی امرداد
مردی که از ژرفای تاریکی درخشید
جوشید و کوشید
مردی که بنیان ستم زیر و زبر کرد؛
چون جویباری نرم و آرام،
بانگ نوای مهر خیزش
در گوشهایم می‌نشیند:
“کورش منم شاه جهان – شاه پیمبر
کورش منم کشور رهان دادگستر
آزاده ای پویای راه روشنایی
دلبسته آیین مهر و پارسایی
در گرم گرم ظلم و تاراج،
در روزگار برده داری،
آنگه که دد خویان خونریز، با سرفرازی
فرزند آدم را به آتش میکشیدند،
مست جنون و شهوت و خون
گوش و زبانش میبریدند،
هر جا که رفتم، هر جا که بودم،
از چهر گیتی ننگ دژ خویی زدودم
من مهر را در سینه هستی نشاندم
مهر گیای من در این دنیای تاریک
از ژرفنای دشمنیها سر بر آورد
از آن هزا ران بوته زرینه رویید
هر بوته گل کرد
در روزگارانی که هر کشور گشایی
شهر و دیار مردمان ویرانه میکرد،
روزی که بوتیمار اندوه
در هر سرایی لانه میکرد،
هر جا رسیدم،
ویرانه ها را سر به سر آباد کردم
در سایه تدبیر و درایم
گسترده شد گیتی همه در زیر پایم
آشور و ماد و بابل و لیدی سرایم
من رامش و مهر و خرد بنیاد کردم
در باور من،
انسان نماد راستینی از خدا بود
بر هستی و بر جان خود فرمانروا بود
آزادگی گنجینه ای بس پر بها بود
پس بندهای برده داری را بریدم
وان بندگان از بند غم آزاد کردم
آنگه به آرام،
هر کس به فرمان خدای خویش خرسند
هر کس بر آیین و مرام خویش پابند
من مردمان سوته دل را شاد کردم
آوای کورش،
آن دلنشین چاووش جانبخش رهایی،
پیک سرور و روشنایی،
بر بالهای باد شبگرد تا بیکرانها میشتابد
شب سایه های مبهمی پاشیده بر دشت
بر جلگه پارس
روی کهن آرامگاهی ساکت و سرد
سر مینهم بر سنگهای گور خاموش
از بغض سنگینی دل و جانم لبالب
زان سوی تاریکی به ناگاه
با بالهای نورباران، تندیس کورش رخ مینماید
اشکم به روی گونه ها میغلتد آرام
فریاد خاموشی درونم میخروشد:
کای برترین آزاده ای ماناترین مرد
اینک تو بنگر، بر سرنوشت تیره و غمبار انسان
شاید ندانی سفره چرکین دنیا
امروز هم پا تا به سر رنگین ننگ است
شاید ندانی سینه گسترده خاک،
امروز هم بازیچه آشوب و جنگ است
حالا نژاد و رنگ حرفی تازه دارد
حالا سر بازار آدم میفروشند!
آزادی و آزادگی افسانه گشته
ای برترین آزاده ای ماناترین مرد
ناگه غریو همسرایان شبانه
پژواک فریاد مرا در میرباید
گویی زمین و آسمان سر داده با درد
بر بالهای باد شبگرد این ناله سرد:
آخر کجایی روشنایی؟! آخر کجایی روشنایی؟!
هشتم خرداد هزار و سیصد و هشتاد و پنج – هما ارژنگی
نماهنگ کوروش بزرگ سرودۀ بانو هما ارژنگی – به کوشش بانو نگین دخت سراینده (فایل شنیداری این اثر ماندگار را از اینجا دریافت کنید.) 

***

از زبان کورش

برگرفته از تارنمای آذرگشنسب
بی‌گمان، کورش کبیر برجسته‌ترین شخصیت تاریخ ایران و یکی از بزرگ‌ترین شهریاران تاریخ جهان است که با برآمدن وی، سیر تمدن خاورمیانه از گونه‌ای دیگر شد. کورش به پشتوانه‌ی هوش‌مندی و دانایی خویش و خصلت‌های برتر قومی خود، در اندک زمانی، از خاستگاهی کوچک، امپراتوری پهناوری را برآورد که مرزهای آن از آسیا‌ی میانه تا شرق اروپا گسترده بود. دولتی که او بنیان‌گذارد، دیرزمانی، ‌صلح و امنیت را بر قلمرو گسترده‌‌ی خود حاکم ساخت و آزادی و مدارا و تساهل را در میان اتباع خویش برقرار نمود؛ امری که بدین شیوه و گستردگی، در آن برهه از تاریخ، شگرف و بی‌سابقه بود. ویژگی‌ها و روش‌های ممتاز و بی‌بدیل مردم‌داری و کشورداری کورش کبیر که بعدها به صورت الگویی اخلاقی- سیاسی، دیگر شهریاران هخامنشی نیز از آن پیروی کردند، ‌عبارت بود از: برقراری آزادی مذهبی و فرهنگی برای همه‌ی اقوام زیر فرمان و به رسمیت شناختن مناسک، سنت‌ها و مقررات داخلی آنان؛ سپردن اداره‌ی سیاسی ملل تابعه به مقامات محلی و بومی، پرهیز از هر گونه کشتار و ویرانگری به نام خدا و دین، اهتمام به تداوم و ارتقای فعالیت‌های اقتصادی و اجتماعی در میان اقوام زیرفرمان و…
گزنفون (۴۲۰ – ۳۵۲ پ.م.) تاریخ‌نگار یونانی و شاگرد سقراط که چندی در سپاه یکی از شاه‌زادگان هخامنشی خدمت می‌کرد، از جمله شیفتگان و دوستاران منش و روش درخشان و استثنایی کورش کبیر بود. وی در کتاب معروف خود به نام «کورش‌نامه» یا «پرورش کورش» زندگی‌نامه‌ی این شهریار بزرگ را با جزییات و نکات فراوانی، از نگاه خویش بازگفته است. گزنفون در این نوشته، سخنان بسیاری را از کورش نقل کرده که هر چند در جزییات، داستان‌پردازانه می‌نماید، اما کلیات آن، نمودار اثرگذاری و بازتاب اندیشه و رفتار کورش در میان ملل مختلف است که بدین گونه، در سخنان نقل شده از وی، بازتابیده و به یادگار مانده است. در ادامه، نمونه‌ای از گفتارهای منسوب به کورش در «کورش‌نامه» گزنفون، آورده می‌شود (*):
«اگر بخواهید دشمنان خود را خوار کنید، به دوستان خویش نیکی نمایید.»
«باید این درس را نیک آموخت که خوشی و سعادت انسان به رنج و زحمتی که در تحصیل آن به کار برده است، بستگی و ارتباط دارد. کار و مرارت، چاشنی خوش‌بختی است. برماست که با تمام جهد و قوا، اسباب بزرگی و مردانگی را آماده و حفظ کنیم تا آسودگی خاطر که بهترین و گرامی‌ترین نعمت‌هاست، به دست آید و از غم و محنت‌های سخت، در امان باشیم.»
«به عقیده‌ی من،‌ زمام‌دار باید بر دیگر افراد از این جهت امتیاز و برتری داشته باشد که نه فقط از زندگی سهل و آسان روگردان، بل که عاقبت‌اندیش و با تدبیر و پرکار باشد.»
«آن کسی تاج سعادت را بر سر دارد که با استعداد کافی، از راه صواب تحصیل مال کند و آن را در راه مقاصد عالی و شریف صرف نماید.»
«جهان‌گیری کار عظیمی است اما جهان‌داری کاری بس عظیم‌تر است. به چنگ آوردن امپراتوری در اثر جسارت و جنگ‌آوری است؛ اما حفاظت آن بدون حزم و درایت و مراقبت پیوسته، محال است.»
«تاریخ، مکتبی عالی است. در آن خواهید دید پدرانی را که پسران‌شان آنان را دوست می‌داشتند؛ برادرانی را که به برادران‌شان مهر می‌ورزیدند؛ و نیز خواهید دید کسانی را که راه‌های دیگری اختیار کرده‌اند. در میان اینان و آنان،‌ کسانی را سرمشق خود قرار دهید که راه‌شان را خوب رفته‌اند. اگر چنین کنید، شما عاقل‌اید.»
***

واکنش سازمان جوانان حزب پان ایرانیست نسبت به تجاوز نیروهای ترکیه به مناطق کردنشین عراق

برگرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
بخش ترکی شبکه خبری سی ان ان ترکیه امروز صبح در خبری اعلام کرد، در پی کشته شدن ۲۴ تن از نیروهای دولتی ترکیه در حملات عوامل پ ک ک در استان حکاری در جنوب شرقی ترکیه، نیروهای ارتش ترکیه وارد خاک شمال عراق شدند.
در همین راستا سرور حجت کلاشی مسوول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست در گفتگوی کوتاهی با تارنمای سازمان جوانان حزب، به این مساله واکنش نشان داد.
حجت کلاشی با محکوم کردن ورود ارتش ترکیه به مناطق کردنشین شمال عراق خاطر نشان کرد بمباران مردم بیگناه و بی سلاح منطقه به بهانه سرکوب شورشیان و افراد پ. ک. ک با موازین انسانی و حقوق بین‌الملل سازگار نیست. وی خطاب به فعالان ملی عنوان کرد «نباید مردم بی پناه کرد شمال عراق را در برابر یورش بیرحمانه جنگنده ها و آتشبار سنگین ارتش ترکیه تنها رها کنیم، میبایست افکار عمومی را نسبت به این تجاوز آشکار حساس کرد.»
مسوول سازمان جوانان پان ایرانیست افزود: ما با هر نوع حرکت تروریستی و مسلحانه مخالفیم، اما بهانه ترکیه برای مبارزه با تروریسم را دلیل کافی برای ورود ارتش ترکیه به مناطق کردنشین «میان رودان» نمیدانیم.
ایشان مسولان ترکیه را به خویشتن داری واحترام به قوانین و موازین بین الملی فراخواند.
پایان – ۲۷ مهر۱۳۹۰
***

آمرین شهادت مرزبان ایرانی باید مجازات شوند

مسوول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست شهادت مظلومانه مرزبان ایرانی در مرزجمهوری باکو را حاوی رمزها و پیامهای سیاسی پردامنه ای دانست که حکم اخطار به طرف مقابل دارد.
برگرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
اخبار حاکی از این است که این سرباز بی سلاح بطور اشتباهی وارد خاک جمهوری باکو شده بوده است، ابتدا توسط نیروهای مقابل بازداشت سپس آزاد و آنگاه از پشت مورد اصابت گلوله قرار داده شده است. کل مساله نشانگر هدفمند بودن این اقدام است.
حجت کلاشی مسوول سازمان جوانان حزب‌ پان‌ایرانیست واکنش دستگاه دیپلماسی را چونان همیشه به شدت ضعیف، ناکافی و منفعلانه دانست. ایشان افزود دستگاه به شدت ضعیف دیپلماسی، موضوعات سیاسی را اصلا در نمییابد و دیر به حادثه میرسد، اگر برسد!…که اغلب نمیرسد. این نوع حوادث میبایست پیشاپیش بصورت سناریوهایی آماده پیش بینی شده و راه حلهای آماده ای برایش موجود باشد. ایشان خاطر نشان کرد، در مقابل هر عملی از این دست باید با اقتدار جواب داد؛ طرف ما روسیه و شوروی نیست طرف ما باکوست. یک تیپ سپاه قدس میتواند یک شبه طومار خاندان علی اف را در هم پیچد. مردان بزرگ از این وزارتخانه تصفیه شده اند وگرنه همان ساعت باید دستور داده میشد فرمانده پاسگاه مرزی طرف مقابل به همراه همه سربازانش توسط نیروهای ایرانی دستگیر و پاسگاه مرزی با خاک یکسان شود .کشتن یک سرباز بی سلاح مغایر با اخلاق انسانی، قوانین بین الملل و حسن همجواری و معاهدات فی مابین است. دستگاه دیپلماسی میبایست هر چه سریعتر پیگیر مجازات آمرین این جنایت و توهین بیشرمانه باشد. اگر سفیر نالایق جمهوری اسلامی در باکو، همان روز که طرف مقابل در یک نشست رسمی پرچم ایران را بالعکس بر سر میز گذاشته بود، متوجه میشد و واکنش لازم را انجام میداد طرف مقابل کار دستش می آمد. همان موقع سفیر به بهانه درست کردن پرچم ایران م‌بایست پرچم جمهوری خاندان علی اف را با آرنجش سرنگون میکرد تا دیپلماتهای باهوش باکو پیام سمبولیک را دریابند، اما متاسفانه سفیرایران اصلا متوجه نشد. اگر این سفیر نالایق آن زمان که فرمانده نیروهای مسلح اظهارات صحیح و درستی در مورد اران داشت از سر انفعال و ناآگاهی آنها را تکذیب نمیکرد، دولت زیرک علی اف جرات دستور آتش را به خود نمیداد. با این شیوه ها نمیشود مملکت را اداره کرد سیاست مملکت را به اهلش بسپارید تا امور را متناسب با شانش پیش ببرند. این سفیر باید هر چه زودتر عزل و یکی از فرماندهان نظامی همراه با کادری کاردان به این سمت منصوب شود و پیامهای صحیح و ظریفی به طرف مقابل داده شود..
پاینده ایران چهارم آبانماه۱۳۹۰
***

یک نامه تاریخی (در حاشیه قتل مرزبان ایرانی در نوار مرزی) – سالار سیف الدینی

هشدا ر به دولت جمهوری باکو
محمد امین رسول زاده از مشروطه خواهان سوسیال دموکرات قفقازی بود که در ایران برای تحقق مشروطیت کوشش میکرد و چنانچه در تاریخ معاصر کشورمان ثبت شده است در آغاز مردی بشدت ایران گرا بود. اما با اخراج وی از ایران به دلیل فشار شدید روسها و ورود وی به ترکیه، فصل جدیدی از زندگی سیاسی او آغاز شد.
او که در تهران روزنامه ایران نو را منتشر میکرد با علاقه اش به ایران شناخته میشد ولی بلافاصله بعد از اخراج از کشور تبدیل به فردی شد که بشدت علیه منافع ایران گام برمیداشت. کوششهای وی سرانجام به تاسیس یک جمهوری کوچک در جنوب قفقاز که تا آن زمان آران و شروان نامیده میشد، منجر شد: جمهوری آذربایجان!
انتخاب این نام از سوی رسول زاده و حزب مساوات خبر از یک بازی خطرناک در سرحدات شمالی میداد. بسیاری از ایرانیان از جمله روشنفکران به این موضوع اعتراض کردند. پیش از همه شیخ محمد خیابانی موقتا نام آذربایجان را به آزادستان تغییر داد تا از نیات آینده اینان پیشگیری کند و کسانی چون تقی‌زاده، دهخدا و… بارها در مطبوعات وقت به این موضوع اعتراض کردند. جمهوری تازه تاسیس مساواتی که در برزخ میان تزاریسم و بلشویسم بنیاد نهاده شده بود، با استحکام قدرت لنین (با وجود شعارها و تزهایی چون حق تعیین سرنوشت خلقها در امپراتوری روسیه و…) به سرعت سرکوب شد و جمهوری نوین ترکیه با بیرون کشیدن نیروهایش از قفقاز راه را بر سرکوب آسانتر آن هموار کرد. رسولزاده که بار دیگر مجبور به زندگی در ترکیه شده بود، در سالهای ناامیدی و سرخوردگی در نامه ای که خطاب به نخست وزیر وقت ایران، تیمورتاش در ۸ آبان ۱۳۰۸ نوشته بود، از دولت وقت شاهنشاهی برای تجدید نیرو جهت تشکیل دولت در باکو طلب یاری کرد. یادداشتی که تیمورتاش در حاشیه این نامه خطاب به مرحوم فروغی مینویسد بسیار جالب است و از نظر سیاسی حایز اهمیت. تیمورتاش مینویسد: «فرقه مساواتیان که حالیه لیدر آن محمد امین رسولزاده ابراز دوستی مینماید… مادام که در بادکوبه زمامداری میکردند، بزرگترین دشمن ایران بودند و مثل سگهای کوچک صدای عوعوشان گوش همه را کر کرده بود. مساواتیان آلت سیاسی هستند که البته ما با صاحبان آن سیاست دوست ولی با اصل آن مخالف هستیم. البته با ترکیه دوست هستیم ولی در اینکه ترکیه در قفقاز سلطه پیدا کند موافقت نداریم. ضمنا خوب میدانیم که «جمهوریت بادکوبه» یا ارمنستان… نمیتوانند مستقلا زندگانی بکنند و قهرا باید به طرفی جذب بشوند و در فکر رسولزاده البته آن طرف ترکیه است». دقت نظر تیمورتاش درباره سیاستگذاریهای دولت ایران درباره این قضیه امری ستودنی و قابل ذکر است. از طرف دیگر تیمورتاش در مقام یک نخست وزیر حاضر به استفاده از نام دولت آذربایجان برای شمال رود ارس نیست و به هیچوجه آن را به رسمیت نمیشناسد. ولی شاید این نیز یکی از ترجیع بندهای تاریخ معاصر کشورمان است که هر زمان صاحبان قدرت سیاسی در «جمهوریت باکو» در تنگنا هستند به سراغ برادر بزرگتر می آیند و دست التماس دراز میکنند. پیش از شکست مفتضحانه در جنگ قره باغ، ایران دشمن حزب حاکم در باکو بود، ولی به هنگام آغاز شکست دولت باکو از پارتیزانهای ارمنی دست امدادخواهیشان به سوی ایران بلند شد. همانطور که رسولزاده پس از غروب دولت مستعجل مساوات و عدم همراهی آتاترک به خاطر منافع ملی ترکیه دست یاریش باز به سوی تهران دراز شد.
دولتمردان جمهوری باکو باید تصمیم بگیرند. اگر قصد دارند خود را ذیل منافع دیگران تعریف کنند و در تقابل با ایران قرار گیرند، نمیتوانند در روزهای سخت نگاهشان به دولت ایران معطوف کنند. ولی اگر بتوانند به موازنه و عقلانیتی در امور جاری برسند در این صورت شاید بتوانند از ایران در صورت ایجاب منافع ملی، انتظار یاری داشته باشند. ایران میتوانست پس از فروپاشی شوروی موجودیت دولت جدید باکو را (بویژه با نام فعلی) به صورت دوفاکتو شناسایی کند، اما حسن ظن سیاست خارجی ایران در آن دوران باعث شد تا ایران به صورت کامل و دوژور این جمهوری کوچک را به رسمیت بشناسد.
با این حال به نظر میرسد گاهی دولتمردان این جمهوری پا را از حد و حدود خود فراتر نهاده و به سیاستهای دیگری متوسل میشوند که به شهادت رساندن مرزبان ایرانی در هفته گذشته یکی از نمودهای این رفتار غیرعقلانی به شمار میرود. اگر دولت باکو میخواهد بقای خود را در منطقه استمرار دهد بهتر است در سیاستهای خود تجدید نظر کند در غیر این صورت ایران را نه در کنار بلکه در برابر خود خواهد دید.
برگرفته از روزنامه اعتماد
***

نامه ابوالفضل عابدینی به محمد خاتمی: بی تدبیری، بی کفایتی وعدم احساس مسئولیت عده ای از مسئولین را چگونه و با چه هزینه ای ‌‌پرداخت کنیم؟

رهسا نیوز: ابوالفضل عابدینی، روزنامه نگار و فعال حقوق بشر دربند، که همکنون در حال گذراندن دوران محکومیت خویش در بند ۳۵۰ زندان اوین است با نگارش نامه ای به سید محمد خاتمی ضمن اعلام نگرانی نسبت به وضع موجود و اینده ایران ،از وی پرسیده است که :”بی تدبیری، بی کفایتی و عدم احساس مسئولیت عده ای ‌‌از مسئولین را چگونه و با چه هزینه ای ‌‌پرداخت کنیم؟”
وی همچنین در قسمت دیگری از این نامه نوشته:”حوادث پس از انتخابات ۸۸ به خوبی گویای ‌‌کج اندیشی مراکز قدرت در اداره کشور است. پرسش ساده مردمی که به حاکمیتشان اعتماد و در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند به دستگیری، محاکمه و صدور احکامی منجر شد که بسیاری از حقوقدانان و مراجع دینی بر ناعادلانه بودن آنها تأکید دارند.”
متن کامل این نامه که در اختیار رهسا نیوز قرار گرفته است به شرح زیر است:
در آغاز درود میفرستم به روان پاک آزادمردان و شیرزنان ایران زمین که جانشان را نثار دفاع از شرف و ناموس سرزمین مقدسمان کردند و به جانبازان و کوشندگانی که به راه سربلندی و آزادگی این خاک، رنجها و مشقتهایی را با دل و جان پذیرا شدند، سرانجام به آنانکه هستند و آنانکه رفتند «تا ایران بماند» درود میفرستم.
جناب آقای ‌‌سید محمد خاتمی، خطاب مطالب این نامه را بارها تغییر داده و شخصیت‌ه‌‌‌ای ‌‌مختلفی از مقامات ارشد جمهوری اسلامی گرفته تا فعالین سیاسی، مدنی را به عنوان مخاطب خویش قرار دادم. که در نهایت با در نظر گرفتن ملاحظات پیش روی یک کنشگر سیاسی، اجتماعی به این نتیجه رسیدم که مطالبم را با حضرت عالی مطرح نمایم و این نکته را عرض کنم که آنچه را می‌نویسم دغدغه‌هایم به عنوان یک جوان معتقد به باوره‌‌‌ای ‌‌ملی و سرزمینی کشورش می‌باشد.
جناب آق‌‌‌ای ‌‌خاتم، هیچگاه در طول ۲۹ سال زندگی‌ام به این اندازه نگران سرنوشت کشور و ملتم نبودم. حتی آن زمان که کودکی خردسال در محروم‌ترین نقطه‌‌‌‌ای ‌‌از خوزستان زیر گلوله‌‌‌ای ‌‌دژخیمان بعثی شب‌ها را با ترس در خانه‌‌‌‌ای ‌‌کوچک به صبح می‌رساندم.
در دادگاهی به قاضی پرونده در مطلبی بر‌‌‌ای ‌‌ارایه آخرین دفاعیه‌ام عرض کردم: پیرو مکتب بزرگانی هستم که آرمان خویش را فدای‌مان نکردند. آری به راستی باید گفت: «کجا انسان با تنی لخت در پی کفی نان بود. کجا نان آرمان بود.»
آقای ‌‌خاتمی کافی است به تحولات منطقه و بحران‌های ‌‌داخلی نگاهی بیاندازیم تا دلیل و چرایی این نگرانی که برایم از هر مقوله‌ی دیگر مهم‌تر جلوه کرده، را دریابید. در این هنگامه‌ی شوم از تاریخ، کشور و ملتم دستخوش خوادث و اتفاقاتی شده‌اند که هر انسان عاقلی را به فکر فرو می‌برد که آینده‌ی ایران چه می‌شود؟
جناب خاتمی این سوال را از حضرت عالی می‌پرسم: آینده این کشور چه می‌شود؟ تا چه زمانی ملت ما باید تاوان بی‌تدبیری‌هاو بی‌کفایتی‌ها را بپردازد؟
به تاریخ ۲۵۰ سال قبل برگردیم. آیا جغرافیای ‌‌سرزمین ما همین بود که الان هست؟ چند حکومت آمدند و رفتند؟ و در هر حکومت چه خیانت‌ها به این ملت ستم‌دیده که تحمیل نشد. جدایی برادران افغان، تاجیک و آذری‌های ‌‌آن‌سوی مرز ثمره‌ی خیانت کدام حکومت بودند؟ برادران و خواهران بحرینی‌مان که این روزها زیر شدیدترین و وحشیانه‌ترین شکنجه‌ها، قیامشان توسط آل‌سعود و آل‌خلیفه سرکوب می‌شود به خودفروختگی و دسیسه‌ی کدام دولت و حاکمیت از مادر میهن جدا گشتند؟
و اینک، من و ملتم قرار است بی‌تدبیری، بی‌کفایتی و عدم احساس مسئولیت عده‌‌‌‌ای ‌‌از مسئولین را چگونه و با چه هزینه‌‌‌‌ای ‌‌پرداخت کنیم؟
جناب خاتم به حکم تاریخ حکومت‌ها می‌آیند و می‌روند و آنچه می‌ماند ایران است؛ پس بر‌‌‌ای ‌‌من فرقی ندارد که چه کسانی بر مسند قدرت و حکومت باشند.
در سال‌های ‌‌۱۳۷۶ و ۱۳۸۰ پیش از ۲۰ میلیون ایرانی به شعاره‌‌‌ای ‌‌شما که اتفاقاً اکثر آنها به دلایل گوناگون محقق نگردید را می‌دادند و حضرت عالی را به عنوان رئیس جمهور خویش برگزیدند و امیده‌‌‌ای ‌‌فراوانی بر‌‌‌ای ‌‌بهبود وضعیت کشور به وجود آمد. امیدهایی که همگی ناکام ماند. شما دلایل ناکامی‌هایتان را فشار و بحران‌سازی نهاده‌‌‌ای ‌‌قدرت بیان می‌کردید. در جامعه هم این تحلیل وجود داشت که اراده و عزم جدی از سوی شما بر‌‌‌ای ‌‌حل مشکلات و تحقق شعاره‌‌‌ای ‌‌مطرح شده وجود نداشت. و اما در برداشتی فراتر، عده‌‌‌‌ای ‌‌به این اعتقاد داشتند که خاتمی و طیف اصلاح‌طلب بر‌‌‌ای ‌‌نجات جمهوری اسلامی از فروپاشی به میدان آمده بودند.
آقای ‌‌خاتمی قصد واکاوی و کالبدشکافی دوران ریاست جمهوری حضرت عالی را ندارم و سخنم با شما از آینده ایران است. جای ‌‌بسی تأسف است در این شرایط که عده‌‌‌‌ای ‌‌تمامیت ارضی و وحدت و یکپارچگی ملی ما را نشانه گرفته‌اند، عده‌‌‌‌ای ‌‌دیگر با بی‌تدبیری، عدم احساس مسئولیت و درک و فهم نادرست از منابع و امنیت ملی عرصه و میدان را بر‌‌‌ای ‌‌گروه نخست مهیا کرده تا بتوانند به اهداف شوم خود دست یازند و صد افسوس آنان که درد وطن دارند مجالی اندک و ناچیز است و باید در سرزمینشان به دردی مشترک سوزند. گاه انسان با خود می‌پندارد که تاریخ در این سرزمین همیشه در حال تکرار است و هر زمان این ملت سعی کرد خود را بشناسد دست‌هایی از برون و درون مانع از آن شد تا ملتم چهره آزادی را به خود نبیند.
دلم بر‌‌‌ای ‌‌ایران می‌سوزد و اینک که گرفتار زندان شدم به خود نمی‌اندیشم بلکه از ور‌‌‌ای ‌‌میله‌های ‌‌آن نگران سرزمینم هستم. هم‌وطن گرامی، اعتماد پیشین ایرانیان و شناختی که جامعه جهانی از حضرت عالی دارد به شما این قابلیت را داده که اگر بخواهید، می‌توانید نقش مهمی در جلوگیری از بروز فاجعه‌‌‌‌ای ‌‌تاریخی ایفا کرده و سهم موثری در جنبش دموکراسی خواهی ملت ایران داشته باشید.
آیا در این برهه‌ی حساس از تاریخ باز همچمون ۸ سال دوران اصلاحات می‌خواهید فرصت‌ها را از دست بدهید و ملتی که پیش از این نیز به شما اعتماد کرده بود را نسبت به خویش بی‌اعتماد سازید؟ یا اینکه با توانی که عرض کردم، می‌خواهید باز دیگر در دل میلیون‌ها ایرانی بارقه‌های ‌‌امید را روشن سازید؟
جناب خاتمی آگاهی کامل دارم که در تصمیم‌گیری‌های ‌‌فعلی هیات حاکمه جمهوری اسلامی نقشی ندارید و می‌دانم آنها که بر سر کارند، به ج‌‌‌ای ‌‌تلاش بر‌‌‌ای ‌‌حفظ یکپارچگی کشور و تامین منافع ملی، با کج‌اندیشی، کشور را در وضعیت خطرناک قرار داده و قدرت و حیثیت ملت ایران را به بازیچه گرفته و موقعیت کشورمان را بسیار ضعیف کردند. البته جایگاه فعلی ایران حاصل عملکرد تمامی دولت‌های ‌‌بعد از انقلب ۵۷ می‌باشد، ولی نابسامانی‌های ‌‌جامعه، فساد دستگاه‌های ‌‌حکومتی و آشفتگی در سیاست‌های ‌‌خارجی در سال‌های ‌‌اخیر به بالاترین میزان رسیده است که چند مورد از آن را ذکر می‌کنم:
- حوادث پس از انتخابات ۸۸ به خوبی گویای ‌‌کج‌اندیشی مراکز قدرت در اداره‌ی کشور است. پرسش ساده مردمی که به حاکمیتشان اعتماد و در انتخابات ریاست جمهوری شرکت کردند به دستگیری، محاکمه و صدور احکامی منجر شد که بسیاری از حقوق‌دانان و مراجع دینی بر ناعادلانه بودن آنها تأکید دارند.
- فساده‌‌‌ای ‌‌مالی فراوان- که فقط یک نمونه از آن اختلاس ۳ میلیارد تومانی است-، تاراج منابع مالی و حاتم‌بخشی‌های ‌‌بی‌حساب و کتاب از خزانه‌ی ملی که میلیون‌ها نفر از آن زیر خط فقر هستند و تحت حمایت نهاده‌‌‌ای ‌‌حمایتی کمیته امداد و بهزیستی قرار دارند، پرداخت وام‌های ‌‌بلاعوض و کلان به کشورهایی که نمی‌توانند جهت کسب منافع ملی در صحنه بین‌الملل به ما کمک کنند، مردم را نسبت به ادعاهای ‌‌حاکمیت در خصوص عدالت و شعارهای ‌‌دولت مبنی بر عدالت‌محوری بی‌اعتماد کرده است.
- کثرت هرج و مرج و آشفتگی‌های ‌‌داخلی به بالاترین میزان رسیده است. آمار طلاق، اعتیاد، ایدز و فسادهای ‌‌گوناگون، همگی نشانگر فروپاشی بنیاد خانواده‌های ‌‌ایران است. افزایش بی‌سابقه‌ی جرم و جنایت و بروز رفتاره‌‌‌ای ‌‌ناهنجار اجتماعی که جامعه به آن عادت کرده بیانگر از هم گسیختگی اجتماعی کشور است.
- تعطیلی واحده‌‌‌ای ‌‌تولیدی، تجاری و صنعتی و ورشکستگی و ناتوانی در اداره‌ی صنایع بزرگی چون شکر، فولاد، ریسندگی و کشاورزی سبب بیکاری و فشار آمدن روز افزون بر اقشار آسیب‌پذیر جامعه شده است تورم و گرانی بر اثر سوء مدیریت، خانواده‌ها را در تامین مایحتاج روزانه‌شان ناتوان کرده است.
- بر اثر بی‌تدبیری سخنرانی‌های ‌‌تند و بیان مواضع رادیکال از تریبون‌های ‌‌گوناگون تا اکنون ۴ قطعنامه توسط شور‌‌‌ای ‌‌امنیت سازمان ملل متحد علیه کشورمان صادر شده است. همچنین در همین راستا اتحادیه‌ها و کشوره‌‌‌ای ‌‌مختلف جهان تحریم‌هایی را جهت فشار به حاکمیت جمهوری اسلامی اعمال کردند که همگی باعث تحمیل هزینه‌های ‌‌گزاف و غیرقابل جبران به ملت ایران نشده است. کسانی که این هزینه‌ها را به ملت رنج دیده‌ی ایران تحمیل کردند و در آغاز این تحریم‌ها را بی‌اثر معرفی و اعمال کنندگان آنها را استهزاء می‌کردند، هم اینک با گذشت چند سال و پس از نادیده گرفتن هشداره‌‌‌ای ‌‌فراوان کارشاناسان، حاضرند تن به هر امتیازی به تحریم‌کنندگان و کشوره‌‌‌ای ‌‌دیگر بدهند تا از این بن‌بستی که با دست خود بر‌‌‌ای ‌‌ملت ما فراهم ساختند، خلاصی یابند؛ جالب اینجاست که هنوز با روش‌های ‌‌پوپولیستی در تلاش هستند رفتارهای ‌‌هزینه‌آفرین خود را توجیه کنند در حالی که با دست خویش پرونده هسته‌‌‌‌ای ‌‌ایران را که می توانست با خرد و تدبیر و به‌کارگیری روش‌های ‌‌دیپلماتیک امری عادی بر‌‌‌ای ‌‌کشور باشد به پرونده‌‌‌‌ای ‌‌جنجالی در اختیار شور‌‌‌ای ‌‌امنیت تبدیل کردند و این پرونده را تحویل شورایی دادند که هر یک از اعضایش حق وتو دارد و تا ده‌ها سال دیگر کشورهایی که مخالف حاکمیت ایران هستند اجازه نخواهند داد پرونده ایران از این شورا خارج گردد. نمونه آن کشور و ملت عراق است که پس از گذشت چندین سال از سقوط رژیم صدام، هزینه‌های ‌‌سنگین رفتاره‌‌‌ای ‌‌دیکتاتور بعثی را پرداخت می‌کنند و هنوز تحریم‌هایی که در دوران رژیم صدام حسین توسط شور‌‌‌ای ‌‌امنیت تصویب شده بودند، لغو نگردید.
- ترکیه و برزیل به تهران آورده و به آنها امتیازاتی داده شد تا واسطه‌‌‌‌ای ‌‌برا ادامه مذاکرات با غرب شوند و بیانه صادر کردند که بدون نحضور آنها مذاکره نمی‌کنند. ولی امروز همان برزیل در رای‌گیرهای ‌‌سازمان ملل به جمهوری اسلامی ر‌‌‌ای ‌‌منفی می‌دهد و باز همان ترکیه به توفیق هواپیمای ‌‌جمهوری اسلامی می‌پردازد، به دولت در خصوص تحولات خاورمیانه هشدار می‌داده و به ناتو اجازه‌ی استقرار سپر دفاع موشکی در برابر حملات احتمالی موشکی ایران را در خاک خود می‌دهد.
- ملوانان انگلیسی را به اتهام تجاوز به آب‌ه‌‌‌ای ‌‌ایران بازداشت و متهم به جاسوسی می‌کنند و بعد از چند روز همانند قهرمانان و افتخارآفرینان بدرقه کشورشان می‌کنند و نام آن‌را رافت اسلامی می‌گذارند.
- در نشست‌هایی شرکت می‌کنند که کشوره‌‌‌ای ‌‌عضو آن همیشه بر منافع و تمامیت ارضی کشورمان بیانیه صادر و نام‌ه‌‌‌ای ‌‌ثبت شده تاریخی ما را جعل و توطئه‌ه‌‌‌ای ‌‌فراوانی در نقاط مرزی کشور ایجاد می‌کنند، و نام آن‌را دیپلماسی فعال گذاردند.
- کشوری مثل روسیه که همگان از عمق کینه و دشمنی رهبران‌شان در طول تاریخ با ملت ما به خوبی آگاه هستیم را دوست می‌خوانند و براساس این نگاه به تعریف سیاست خارجه می‌پردازند و نام این دوستی را مصلحت می‌گذارند!
آیا دولتمردان جمهوری اسلامی وصیت‌نامه‌ی پتر را نخواندند؟ آیا ندیدند که همین تزارها در طول تاریخ با ایران چه کردند؟ احزابی که توسط آنها حمایت و هدایت می‌شد چه بر سر ما آوردند؟ جدایی نافرجام آذربایجان، جنگ دوم جهانی و صدها مورد دشمنی و عداوت با این سرزمین از سوی روسیه کافی نبود تا دولتمردان جمهوری اسلامی را به خود بیاورد و از سهم ملت ایران در دری‌‌‌ای ‌‌مازندران به این راحتی گذر نمی‌کردند؟
نمی‌دانم از چه مصلحت و دوستی سخن می‌گویند! همراهی با ۴ قطعنامه‌ی شور‌‌‌ای ‌‌امنیت و لغو قرارداد فروش سامانه دفاعی ۶۳۰۰ و چپاول میلیاردها دلار به بهانه راه‌اندازی نیروگاه اتمی بوشهر، دوستی است که مسئولین جمهوری اسلامی بر آن تأکید و مقامات کرملین با تعجب از این رفتار و ریشخند به ملت ایران به روابط خود با جمهوری اسلامی اصرار دارند.
- در نشست‌ه‌‌‌ای ‌‌سالیانه سازمان ملل رییس دولت با سخنرانی‌ها و بیان برخی مواضع زمینه را بر‌‌‌ای ‌‌ترک نمایندگان تعدادی از کشورها فراهم می‌کند و هر ساله شاهد صندلی‌ه‌‌‌ای ‌‌خالی فراوانی در حین سخنرانی ایشان هستیم. این توهین و تحقیر در داخل شجاعت یک فرد انقلابی نامیده می‌شود و پس از مدتی، انقلابی‌گری شجاعانه (!) تبدیل به رایزنی، واسطه‌گری و در یوزه‌گی بر‌‌‌ای ‌‌حل بحران‌های ‌‌ناشی از بیان همان مواضع تند و رادیکال می‌شود.
کشتار انسان‌ه‌‌‌ای ‌‌بی‌گناه، تخریب زیرساخت‌ها، درگیری‌ه‌‌‌ای ‌‌داخلی و قومی، برادرکشی و آنارشیسمی که امروز لیبی با آن روبه‌رو شده، ارمغان استبداد و خودکامگی حاکم دیکتاتور آن کشور است.
البته صدام حسین، مبارک، قزافی، بن‌ علی، اسد و همه‌ی دیکتاتورها و آنها که در برابر خواست و اراده‌ی ملت‌هایشان ایستادگی می‌کنند سرنوشتی مشترک داشته و دارند.
جناب آقای ‌‌خاتمی بر‌‌‌ای ‌‌آینده ایران نگرانم که مبادا به سرنوشتی مشابه لیبی دچار نشود.
به واقع بیان جمله‌ی فوق عمق دل‌مشغولی و دغدغه بسیاری از ما در این مقطع از زمان است. آیا جنابعالی، نخبگان، روشنفکران و همه‌ی فعالان عرصه سیاسی- اجتماعی ایران در این برهه حساس در قبال تاریخ کشور و ملت خویش احساس نمی‌کنید؟ آیا به صرف اینکه مسئولیتی احرایی به عهده‌ی شما نیست و در هیات حاکمه فعلی ایرانی حضور ندارید، به سرنوشت این کشور و مردم نمی‌اندیشید؟
به‌عنوان یک جوان که وطن و ملتش مهم‌ترین دغدغه ذهنی‌اش است. از شما انتظار دارم به این نگرانی‌ها اندیشه کنید و از همه‌ی شما در خواست دارم که حول یک دغدغه مشترک، یک‌دل و یک‌صدا وظیفه خطیر و تاریخی خود را در قبال ملت و کشورمان رابه انجام برسانید، مطالبات از دست رفته مردم را به هیچ ملاحظه‌‌‌‌ای ‌‌پیگیری، مواضع خود را بر‌‌‌ای ‌‌ملت ایران به‌صورت شفاف بیان کرده و تلاش کنید سرنوشت کشور دچار مخاطرات دهشتناک نشود، روا نیست در مقابل بی‌تدبیری و تصمیمات نابخردانه سکوت کرده تا کشور را در ورطه‌ی نابودی قرار دهند. به هیات حاکمه یادآور شوید مدت کوتاهی فرصت دارند که به جای ‌‌طرفه رفتن از پاسخ‌گویی به مطالبات مردم، اعتماد و مشروعیت از دست رفته‌‌‌‌‌ای ‌‌را که برخی از نمایندگان اصول‌گرا نیز به آن اعتراف دارند را ترمیم و با تصمیمات درست و احساس مسئولیت در پیشگاه ملت و تاریخ کشور را از خطر جنگ، اشغال، تجریه و هرج و مرج نجات دهند.
آقای ‌‌خاتمی آنچه را یادآور شدم سخنان یک جوان ایرانی بود که نگران سرنوشت و آینده کشور و ملتش است، باشد که مخاطبان و مسئولین کشور به این نگرانی‌ها اندیشه کرده و در پی چاره‌جویی باشند. قبل از اینکه گرفتار عصیان شویم.
پاینده ایران
ابوالفضل عابدینی نصر
روزنامه‌نگار و فعال حقوق بشر
۱/۷/۹۰ زندان اوین
وبسایت خبری رهسا نیوز
***

 نامه کورش زعیم به سازمان اوپک در ارتباط با جام ۲۵۰۰ ساله

۱۹ اکتبر ۲۰۱۱ (۲۷ مهر ۱۳۹۰)

عالیجناب عبدالله سالم البدری
دبیرکل سازمان اوپک
وین، اتریش
موضوع: هدیه نماینده ایران به سازمان اوپک
عالیجناب،
به مناسبت نشست سازمان اوپک در تهران، در تاریخ ۱۹ اکتبر ۲۰۱۱، نماینده جمهوری اسلامی ایران در سازمانهای بین المللی، آقای سلطانیه، سه هدیه از هنر نوین و کهن ایران به سازمان اوپک داد. دو قلم از این هدیه ها دو فرش نفیس گرانبهایی که نمایانگر هنر نوین ایرانی هستند بود، و سومی جام زرین شیر بالدار که یک میراث بی همتا از تاریخ هنر کهن ایرانی متعلق به ۵۰۰ سال پیش از میلاد است. ما البته افتخار داریم که دو فرش هنری گرانبهای تقدیمی در دفتر سازمان اوپک به نمایش گذاشته شود، ولی نه جام زرین شیرنما که جزوی از میراث ملی ما ایرانیان بشمار می آید.
جام زرین شیرنما از آن همه مردم ایران است و دولت فقط نگهبان آن می باشد. طبق قانون اساسی ایران و قانونهای بین المللی مربوط به میراث فرهنگی و تاریخی ملت ها، هیچ دولتی حق فروش، معاوضه یا بخشش از گنجینه میراث ملی را به هیچ کس در هیچ زمان و تحت هیچ شرایطی ندارد.
ما به این خیانت فرهنگی آقای سلطانیه و دولت جمهوری اسلامی به شدت اعتراض داریم و از شما خواهش می کنیم که این گنجینه ملی ایران را به خزانه کشور بازگردانید. دولت کنونی ایران بهیچوجه در قلب خود احساس ایرانی بودن نمی کند، و هیچ احترامی برای میراث فرهنگی و تاریخی دوران پیش از اسلام کشور قایل نیست. آنها همواره و بطور سیستماتیک به اتلاف، نابودسازی، چشم پوشی از سرقت یا تخریب جایگاههای تاریخی و نمادهای فرهنگ کهن ایران پرداخته اند.
عالیجناب، مردم ایران از شما درخواست می کنند که از پذیرش این هدیه خودداری کنید و به این ترتیب احترام خود را نسبت به ملت ایران و قانون بین الملل نشان دهید.
هرچند، من خود باور دارم که این گنجینه میراث فرهنگی ایران در دست یک سازمان بین المللی مورد احترام همگان، امن تر خواهد بود تا در دست دولت جمهوری اسلامی در ایران. یک اعلام موضع علنی که این گنجینه فقط بطور امانت نزد سازمان اوپک تا هنگامی که یک دولت مردمی در ایران آن را مطالبه کند، نگهداری خواهد شد، تاثیر زیادی در حس احترام و بزرگداشت شخص شما و سازمان اوپک خواهد داشت. یک نامه شکایت از دولت جمهوری اسلامی در اینباره هم جداگانه به سازمان یونسکو فرستاده خواهد شد.
با گرامیداشت،
کورش زعیم
فعال فرهنگی و سیاسی
متن نامه اصلی به اوپک
Your Excellency Abdalla Salem El-Badri
General Secretary of the OPEC
Helferstorferstrasse 17
A-1010 Vienna, Austria
Subject: Gift of Iranian Representative to OPEC
Your Excellency,
On the occasion of the OPEC meeting in Tehran on October 19, 2011, the international representative of the Islamic Republic in Iran, Mr. Soltanieh, presented OPEC three gifts of Iranian modern and ancient art. Two of the gifts, Iranian rugs of high craftsmanship and value, and the third a priceless artifact of Iranian ancient history, the gold winged lion goblet dating back some 500 years BC. We would be very proud to have the rugs displayed in OPEC offices; however, not the goblet which is a part of Iranian national heritage.
The golden lionine belongs to the people of Iran, for which the government is only a custodian. According to the Iranian Constitution and relevant international laws no government has the right to sell, exchange or give as a gift an item of national treasure to any one at any time and under any circumstance.
We protest strongly this act of cultural treason committed by Mr. Soltanieh and the Islamic government and ask you to return this national treasure to our treasury immediately. The current government in Iran, which is in no way Iranian at heart, has no regard or respect for our pre-Islamic and ancient historical and cultural heritage. It has been systematically pilfering, destroying, and allowing theft or desecration of historical sites and symbols of Iranian ancient culture.
Your Excellency, the people of Iran request of you to refrain from accepting this Iranian treasure as a gift, thus showing your regard and respect for the Iranian people and international law.
Although, I personally believe that the treasure is safer in the hands of an internationally respected organization than in the hands of our government, your public announcement that the treasure will only be safeguarded by OPEC organization until Iran demands its return, will go a long way in gaining the love and respect of the Iranian people around the world for your person and for the OPEC organization. A separate letter of complaint will also be submitted to UNESCO.
Respectfully,
Kourosh Zaim
A cultural and political activist
***
پان ایرانیستهای دربند و زندانیان سیاسی را آزاد کنید.

***

تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای نامه پان ایرانیسم
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای حزب پان ایرانیست:
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
فیسبوک حزب پان ایرانیست:
حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.

سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست باشد که یادمان نرود نیک نامی اش ایران به بارگاه فلک فخر میدهد من وارث تمامی فرهنگ مانی اش جمعی به نام شیخ ریاکا...