۱۴۰۱ اردیبهشت ۸, پنجشنبه

سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست

باشد که یادمان نرود نیک نامی اش

ایران به بارگاه فلک فخر میدهد

من وارث تمامی فرهنگ مانی اش

جمعی به نام شیخ ریاکار وبوالهوس

چندیست مهر و مام وطن را گرفته اند

فرزندهای پاک وطن هم به نام دین

بس مورد تجاوزو آزار، گشته اند

گویی که خفته اند وکنون خواب رفته اند

مردان مملکت که ز خون سیاوش اند

آرش کجاست تیر وکمانش به دست کیست؟

فرهاد تیشه اش به کجا نقش میزند؟

رستم بیا که خواب خوش از دیدگان رود

دیو زمانه در صدد جنگ دیگر است

سیمرغ چند پر تو به ما قرض داده ای ؟

آتش دراین سیاهی دوران که برسراست

دستی نمانده تا که پرت را بسوز دل

روشن کند ندا برساند بگوش تو

ضحاک ماردوش دراین عصر روی کار

باز آمدست ، کاوه چرا پس معطل است ؟

 ما دیده تر کنیم و درون را جلا دهیم

شمشیر ما همان قلم کنج دفتراست

بازآ شکوه رفته و بیدار شو وطن

این قوم روی کار زنسل سکندر است

پاینده ایران ر (پ) طلایی


سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست باشد که یادمان نرود نیک نامی اش ایران به بارگاه فلک فخر میدهد من وارث تمامی فرهنگ مانی اش جمعی به نام شیخ ریاکا...