۱۳۹۰ اسفند ۹, سه‌شنبه

پیام شادباش مسوول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به اصغر فرهادی


پیام شادباش مسوول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به اصغر فرهادی
در پی دریافت جایزه اسکار بهترین فیلم غیر انگلیسی در مراسم فیلم اسکار۲۰۱۲ برای فیلم جدایی نادر از سیمین ساخته درخشان اصغر فرهادی، حجت کلاشی پیام شادباشی خطاب به این کارگردان فرستاده است که مشروح آن را در زیر میخوانید.

به نام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
حزب پان ایرانیست موفقیت فیلم جدایی نادر از سیمین  در صحنه جهانی را به اصغر فرهادی، تهیه کنندگان و بازیگران فیلم و جامعه بزرگ هنری ایران تبریک میگوید. موفقیت جدایی نادر از سیمین بیش از آنکه موفقیتها​ی تکنیکال فیلم را نشان دهد و مدیون صنعت سینمایی مدرن و پیشرفته باشد، مدیون فکر آزاد و اندیشه موجود در جامعه خود است. اصغر فرهادی دانست که اندیشمندان میزان و معیار آفرینشند و برای خلق اثر خود به گفتگو و آموختن از اهل نظر پرداخت. اثر او به اهل اندیشه خردمندانه تعظیم کرد تا سر بلند شد.
ما از اصغر فرهادی سپاسگزاریم چون سطح فهم و شعور مخاطبان ایرانی را به دنیا نشان میدهد. او و امثال او جایگاهی در حوزه رسمی کشور ندارند اما سطح عمومی را نمایندگی میکنند. فیلمهای درخشانی که از ایران در جهان میدرخشند، میگویند که در ایران مخاطبانی با سطح بالای فهم وجود دارد، چیزی بیشتر از آنچه جهان بطور رسمی از ایران میبیند، چیزی بیشتر از هنر مداحی! این کارهای درخشان از سطح بالای شعور دو طرف حکایت دارد، طرفی که میتواند مبتنی بر یک شعور بالا بیافریند و طرفی که آن آفریده را میفهمد و بدینگونه گفتگو و رابطه با متن در دو سوی اتفاق می افتد. این تعامل خود را از سطح روزمره بودن، سطحی بودن و شعاری شدن فرا میکشد و اگر چه نمیتواند نتایج و پیامدهای این تعامل و گفتگو را در داخل  آزادانه و در همه ابعاد دنبال کند اما دستکم با اعلام زنده بودن سطح غیر رسمی و نمایش آن، کیفیت خود را بالاتر از سطح رسمی برخوردار و فربه از دلار و رانت و حمایتهای رسمی نشان میدهد. امروز سطح غیر رسمی فراتر رفته و میزاید و میکوشد پوسته متصلب رسمی -حکومتی را بدرد و خود را شکوفا کند.
به حقیقت باید اعتراف کرد که نه صرفاً از موفقیت درخشان فیلم، بلکه از دوستداران آن فیلم و دیدن این تمجیدها از فیلم اصغر فرهادی بیشتر متعجب شده ام؛ یعنی همه آن کسانی که قریب به یک سال پیش یک پیام را دهان به دهان، گوشی به گوشی و در صفحات اینترنت پخش کردند که بیایید از فیلم اصغر فرهادی به عنوان یک حرکت اعتراضی حمایت کنیم. آنها از مردم خواستند هر آنکس که با نگاه رسمی و سطحی کردن سلیقه و فهم جامعه مخالف است از فیلم فرهادی حمایت کند! جامعه چگونه به سرعت فهمید که در فیلم فرهادی چیزی فراتر از نگاه رسمی موجود است بلکه بیشتر، چگونه فهمید این اثر نگاه رسمی را به بهترین نحو به چالش میکشد؟ چگونه دانست که این اثر از جنس فهم خود اوست؟ اثر فرهادی و امثال او از جامعه ای حکایت میکنند که در زیر سقف کوتاه رسمی مدتهاست که خمیده راه میرود اما تعظیم نکرده است. همان جامعه فهیمی که با اعتراض سبز خود جهان را شگفت زده کرد و تکانهای ژرفی به منطقه داد و ذایقه اش جدایی نادر از سیمین را میپسندد و میفهمد. میفهمد و زندگی میکند و برای خود نویسنده، کارگردان، قهرمان، خواننده، نوازنده، رویا و آرزو و اخلاق و منش دارد.
با احترام
حجت کلاشی 8 اسفند1390
تارنماي سازمان جوانان پان ايرانيست

۱۳۹۰ اسفند ۸, دوشنبه

در انتخابات نهمین دوره مجلس شورا شرکت نمیکنیم


در انتخابات نهمین دوره مجلس شورا شرکت نمیکنیم

بنام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
در انتخابات نهمین دوره مجلس شورا شرکت نمیکنیم
ملت بزرگ ایران !

حزب پان ایرانیست در این مقطع حساس از تاریخ کشورمان با علم به وظایف ملی و میهنی خود به پیشگاه شما صاحبان اصلی این حزب و حاکمان واقعی کشور، معروض میدارد که در نهمین دوره انتخابات ( !؟ ) مجلس شورا شرکت نخواهد کرد و با آگاهی از اهمیت، ارزش و آثار آرا، افکار و کردار سیاسی شما هموطنان عزیز، درخواست میدارد در پای صندوقهای رای حاضر نشده و دوشادوش هم و با عزمی ملی، فعالانه بر مشی عدم مشارکت مهر تایید زده و عدم انتخاب را به عنوان بهترین انتخاب برگزینیم .
منطق ودلایل این گزینش:
در دوران جدید تاسیس گذرگاه عظمت یک سرزمین از راه شناسایی و پذیرش موجودیت ملت در صحنه سیاسی ممکن میباشد و اراده آزاد سیاسی یک ملت در جامعه مدنی مجال بروز مییابد، جایی که موطن نهادها و نیروهاست و قانون از آن حمایت میکند. در جوامع توسعه یافته دیگر گروه حاکم همه چیز نیست، بلکه تنها نمایندگان مردم هستند و حدود اختیاراتشان را مردم توسط قانون تعیین میکنند. در حالیکه در کشور ما حاکمان فعلی میکوشند مفهوم و جایگاه ملت را در صحنه سیاسی کم رنگ و در نهایت آن را در ذیل اراده و عقل خود تعریف کنند، بنا براین تمامی قوانین، ساختارها و نهادها در آن راه تنظیم شده اند.
حاکمان امروز کشور برای مهار و کنترل فهم و اراده ملت شورای نگهبان را بر گمارده اند و با پشت کردن به مسیر تاریخ و حدود فهم مردم ، مجلسی بر ساخته اند که از جایی شروع میشود که اراده ملت پشت درهای آن متوقف شده است. این حرکت در خلاف جهت تاریخ، نمایندگان را به افرادی بیگانه از ملت بدل کرده بگونه ای که در این هشت دوره مجلس شاهد نمایندگانی بوده اییم که بیش از آنکه نماینده منافع مردم باشند حافظ منافع شخصی خود بوده اند. آنها مانند بقیه مسوولین با در دست داشتن نهادهای امنیتی و قضایی، فساد خویش را پنهان کرده و خود را از بازخواست در امان میدارند و اجازه شفاف شدن امور را نمیدهند . و از سوی دیگر امکان رقابت و فضای آزاد را از میان برده اند تا کرسیهایشان را که اینک به همه چیزشان تبدیل شده است را از دست ندهند.
این روند با خود فساد اداری گسترده ای به همراه آورده، صنایع و اقتصاد در آستانه ورشکستگی است و بیکاری، تورم، جرم و اعتیاد، فحشا و فساد افزایش یافته است. علاوه بر این تباهیهای درونی که برای گسستن رشته های حیاتمان کافی است کشور با تهدیدهای ویرانگر و بربادده بیرونی نیز مواجه میباشد . تحمیل روندهای سابق به فضای سیاسی و تاکید بر همان روشها از سوی حاکمان و ایجاد خفقان نمیتواند منجر به ایجاد شرایطی مناسب جهت فایق آمدن بر بحرانهای حاضر و حل مسایل بغرنج شود.
بنابراین توجهات است که بعنوان یک خواسته حداقلی از مردم ایران میخواهیم در پای صندوقهای رای حاضر نشده و عدم انتخاب را انتخاب کنند.
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست به حاکمیت توصیه میکند که در این شرایط حساس که کشور با بحرانهای درونی و تهدیدات بیرونی مواجه است به جای طراحی و اجرای بازیهای خطرناک و دل خوش کردن به نمایشهای سازمان یافته دست به انتخاب بزرگ زده و با پذیرش حاکمیت ملت
۱-به حکومت قانون تن در دهد
۲-آزادیهای مشروع به ملت اعطا شده و راه برای دموکراسی و پذیرش آرای مردم هموار گردد.
۳-ماشین سرکوب و خفقان متوقف و زندانیان سیاسی آزاد و به حصرها و رفتارهای غیر قانونی پایان داده شود
۴-متخلفین و متجاوزین به حقوق ملت محاکمه شده و اجازه استقرار نظام قضایی عادلانه داده شود
در این صورت است که با پذیرش اراده ملت میتوانیم به استقبال نوروز رفته و با هم نوبهار ایران را به جشن بنشینیم
بدیهی است حزب پان ایرانیست با امید و شوقی سرشار به مانند همه افراد شایسته ایرانی داخل و خارج از کشور برای شرکت در انتخابات واقعی، ملی، عادلانه و صحیح در میان نشاط و اعتماد عمومی لحظه شماری میکند.
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
تهران ۸ اسفند ۱۳۹۰

۱۳۹۰ بهمن ۲۵, سه‌شنبه

بازداشت سرور امید دهدار از اعضا سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

پاینده ایران


متاسفانه با خبر شدیم شب گذشته در حدود ساعت 11 نیمه شب سرور دهدار  يکي از اعضاي سازمان جوانان پان ايرانيست خوزستان را در منزل خود در اهواز بازداشت نموده اند.
ماموران امنيتي لباس شخصي که براي دستگيري ایشان آمده بودند دليل بازداشت را ديوار نويسي براي سالگرد 25 بهمن عنوان نمودند و همچنین کامپيوتر وي را ضبط نمودند. 
متاسفانه تاکنون خبری از ایشان نیست.
سرور دهدار در بهمن 88 و خرداد 89 نیز به وزارت اطلاعات برای بازپرسی احضار شده بودند.
سرور امید در ایران دوستی زبانزد میباشند و نسبت به خیلی از دوستان دلبسته تر به فرهنگ ایرانی و پاسداشت آن میباشند نگفته نماند که  ایشان از جنوبیهای عرب زبان استان خوزستان هستند.
لطفن در انتشار این خبر ما را یاری فرمایید
با سپاس
پاینده ایران

۱۳۹۰ بهمن ۲۳, یکشنبه

نامه پان ایرانیسم ۴۴؛ چهار ماه حبس دیگر از کرامت نظام

نامه پان ایرانیسم ۴۴؛ چهار ماه حبس دیگر از کرامت نظام

نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
دوره دو، شماره ۴۴ – پنج شنبه ۶ بهمن ۱۳۹۰ – ۲۶ ژانویه ۲۰۱۲
درود بر هم میهنان گرامی‌:
مطالب زیر تقدیم میشوند:
  • چهار ماه حبس دیگر برای سرور رضا کرمانی
  • شاهین زینعلی به زندان رجایی شهر منتقل شد
  • مصاحبه اکبر امینی؛ جوانی که از روی جرثقیل تظاهرات بیست و پنجم بهمن سال گذشته را آغاز کرد
  • مقوا ای امام
  • مرز نا امیدی؛ روایت تلاش جانکاه کردهای مرزنشین ایرانی
  • گاف‌های حکیم فردوسی در شاهنامه
  • پاسخ به دشمنان پان ایرانیسم و ایران

چهار ماه حبس دیگر برای سرور رضا کرمانی

سرور رضا کرمانی
سرور مهندس رضا کرمانی از سوی شعبه چهار دادگاه انقلاب اهواز به چهار ماه حبس تعزیزی محکوم شده است با اینحال حکم کنونی در مدت دو سال به حالت تعلیقی درآمده است.
مهندس کرمانی در طول سالهای گذشته و در موارد متعدد مورد تعقیب، تهدید و بازداشت خودسرانه قرار گرفته است و چندی پیش هم به یکسال حبس محکوم شد.
بر این اساس ایشان که چندی پیش به همراه فرهاد باغبانی از دیگر فعالان پان ایرانیست در خوزستان بازداشت شده بود به چهار ماه حبس تعزیری که بصورت دوسال حبس تعلیقی در آمده است محکوم شدند.
مهندس رضا کرمانی که از پیشکسوتان و پیشگامان حزب پان ایرانیست می باشند علیرغم کهولت سن چندین پرونده در شهرهای مختلف کشور من جمله اصفهان به دلیل بازداشتهای موقت بصورت مفتوح دارند که در نوبت صدور حکم قرار دارند.
***

شاهین زینعلی به زندان رجایی شهر منتقل شد

شاهین زینعلی
شاهین زینعلی – عضو حزب پان ایرانیست – امروز از بند ۳۵۰ زندان اوین به زندان رجایی شهر منتقل شد. وی از آذر ماه امسال به دستور دادستان تهران از ملاقات حضوری و مرخصی محروم شد در عینحال هیچ دلیلی مبنی بر اعمال این محدودیتها ارائه نشده است.
شاهین زینعلی در تاریخ ۷ دی ماه ۱۳۸۸ بازداشت و بر اساس حکم صادره از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب به ریاست قاضی پیرعباسی، به دو سال حبس به جهت اجتماع و تبانی علیه امنیت کشور از طریق عضویت در حزب پان ایرانیست، ۹۱ روز حبس به جهت فعالیت تبلیغی علیه نظام از طریق شرکت در تجمعات غیر قانونی منجر به اغتشاش، و مصاحبه با رسانه های بیگانه و پرداخت مبلغ یک میلیون و پانصد هزار ریال جزای نقدی محکوم گردید.
این در حالی است که این روزنامه نگار و فعال سیاسی قبل از بازداشت از دریافت کارت امتحانات پایان ترم دانشگاه محروم و مسئولان دانشگاه ضمن ضبط کارت دانشجویی وی، از ورود این دانشجو به دانشگاه خودداری به عمل آورده و غیر رسمی او را از ادامه تحصیل محروم کرده اند.
گفتنی است شاهین زینعلی، پیمان عارف، آرش صادقی و جواد علیخانی چهار تن از زندانیان سیاسی اوین بودند که از غروب روز یکشنبه ۱۵ خرداد ماه طی بیانیه ای ضمن اعتراض به نحوه کشته شدن هاله سحابی از اعتصاب غذای خود در زندان اوین خبر داده و پایان اعتصاب غذای خود را منوط بر تشکیل کمیته مستقل حقیقت یاب و تحقیق در مورد تمامی جنایات ۲سال اخیر به ویژه قتل مظلومانه هاله سحابی دانسته بودند.
نقل خبر از: کمیته گزارشگران حقوق بشر
***

مصاحبه اکبر امینی؛ جوانی که از روی جرثقیل تظاهرات بیست و پنجم بهمن سال گذشته را آغاز کرد

اکبر امینی
سال قبل مردم تهران شاهد بالارفتن اعتراضی جوانی از یک جرثقیل بزرگ بودند که با نشانهای سبز رنگ، تصویری از فرزند خود در دست داشت و طنابی سبز رنگ هم به گردن خود آویخته بود.
نام این جوان اکبر امینی است و درباره دلایل این حرکت اعتراضی خود توضیح میدهد.
***

مقوا ای امام

مقوا ای امام
امثال در سالگرد ورود روح الله خمینی به ایران، سازمان تبلیغات اسلامی به زعم خودش دست به ابتکار زد و ماکت مقوایی در ابعاد چند برابر خمینی حقیقی را به صورت نمادین در مراسم مختلف شرکت دادند و حتی برای مقوا سخرانی هم برگزار کردند. این ماکت مقوایی موضوع طعنه ها و لطیفه های زیادی شده است:
از امام در هنگام ورود پرسیدن چه حسی داری؟ گفت اون که آدم بود هیچ احساسی نداشت من که مقوام
امام همیشه بعد از اینکه وضو میگرفتن، میومدن من اتوشون میکردم. (خاطراتی از همسر امام)
با نهایت تاسف دقایقی پیش با خبر شدیم که حضرت امام در اثر بارندگی جر خورد
یکی از یاران امام تعریف میکرد: روزی با امام درنوفل لوشاتو در حال قدم زدن بودیم و امام از آرمانهایش برایم میگفت که ناگاه بادی وزید، صدا قطع شد، سرم را برگرداندم و دیدم امام را باد برده
روزی آغا به دیدار امام آمد برای عرض شکایت از اوضاع کشور، آغا در حالی که سیگار میکشید، تکه ای از آتش سیگارشان به روی امام ریخت و باعث شد بخشی از پای امام به صورت کامل بسوزد!! اگر احمد آقا نرسیده بودند امام تبدیل به خاکستر شده بودند
***

مرز نا امیدی؛ روایت تلاش جانکاه کردهای مرزنشین ایرانی

در صورتی که دسترسی به سایت یوتیوب ندارید این فیلم را میتوانید از اینجا دانلود کنید
***

گافهای حکیم فردوسی در شاهنامه

از شهربراز
یکی از زیباییها و ویژگیهای شاهنامه، شاهکار فردوسی، در این است که پس از گذشت هزار سال از سروده شدن آن هنوز هر کسی با هر سطح سوادی میتواند آن را بخواند و از آن لذت ببرد. یکی از دلیلهای این پدیده، پختگی و رسایی زبان پارسی است که در هزار سال پیش به حدی از کمال ادبی رسیده بود که تغییرهای عمده ای در آن رخ نداده است. حال آنکه برای نمونه در زبان انگلیسی خواندن متن اصلی شکسپیر که تنها چهارصد سال پیش میزیسته برای همگان آسان نیست و باید سواد دانشگاهی داشته باشید. سخن در این باره دراز است و کارشناسان به قدر کافی بدان پرداخته اند.
اگرچه شاهنامه ظاهری ساده دارد و هر کسی میتواند از خواندن و شنیدن داستانهای آن لذت ببرد، اما از آنجا که اثری حماسی و استوره ای نیز هست و ریشه در باورهای کهن و خاستگاه های تاریخی باستان دارد، نقد و پژوهش آن نیاز به دانش در زمینه های گوناگون مانند استوره شناسی، زبان شناسی تاریخی، جغرافیای باستانی و استوره ای، و ده ها زمینه دیگر دارد.
شخصی به نام «حمید آرش آزاد» سه سال پیش یعنی در آبان ماه سال ۱۳۸۷ خ/۲۰۰۸ م. در وبلاگی به نام «نخود هر آش» چند مطلب به نام «گافهای حکیم فردوسی در شاهنامه» نوشته است که به تازگی در برخی سایتها و به دست پان ترکان بازپخش میشود. متاسفانه آقای حمید آرش آزاد امروز درگذشته است و نمیتوان با او درباره نوشته های کم مایه اش گفتگو کرد. خواننده ای گرامی نشانی نوشته های او را برای من فرستاده و نظر مرا جویا شده است. در اینجا قصد ندارم به تک تک ایرادها یا به اصطلاح او «گاف»های مطرح شده بپردازم زیرا پاسخ ایرادهای بی پایه او از خود نوشتارش بیشتر و درازتر خواهد بود. من تنها میخواهم به طور کلی به چند ایراد اصلی نوشتار آقای حمید آرش آزاد بپردازم.
طنز: ابزاری برای ریشخند یا برای گریز؟
نخست آن که نویسنده برای پنهان کردن سستی استدلالهای خویش به حربه طنز دست زده است تا از یک سو فردوسی و شاهنامه را ریشخند کند و از سوی دیگر اگر جایی مشکل داشت یا به او ایراد گرفته شد، به بهانه طنز بودن نوشته اش، آن مشکل را بپوشاند یا از سر خود باز کند. در زیر نمونه هایی را خواهم آورد. البته وی زبان و حد و مرز طنز را هم نمیشناسد و آنچه به نظر وی طنز است گاهی به توهین و لودگی سرمیزند مانند این که فردوسی را «خنگ» میداند یا مینویسد «پالان همه دختران شاهنامه کج است» و بسیار نمونه های زشت دیگر.
ناآگاهی یا بی توجهی انتقادگر به گذر زمان
دوم این که انتقادگر اصلا به مسئله گذر زمان توجه ندارد. این مشکلی است که پان ترکان نیز به عمد و گاه از روی بیسوادی خود بدان دچارند. برای نمونه مرزهای سیاسی امروزی را به سده های گذشته نیز اعمال میکنند و مثلا میگویند نظامی گنجوی در گنجه زاده شده است و امروز گنجه در کشوری به نام «جمهوری آذربایجان» قرار دارد پس نظامی گنجوی شاعر آذربایجانی است نه ایرانی! حال آن که صد سال پیش – چه برسد به هشت صد سال پیش که نظامی زاده شده است – کشوری به نام «جمهوری آذربایجان» وجود نداشته است.
در مورد آقای حمید آرش آزاد، مشکل تنها مرزهای سیاسی نیست بلکه کلا گذر زمان برایش معنایی ندارد و به نظرش اگر کسی در هزار سال پیش «حکیم» بوده است باید دانش امروزی ما را داشته باشد و با دانشمندان امروزی برابری کند. به ویژه در زمینه دانش جغرافی یا زبان و مانند آن.
وی گاه دانش جغرافی فردوسی را با دانش‌آموزان امروزی مقایسه میکند. درباره جغرافی شاهنامه در پایین بیشتر خواهم نوشت اما حتا اگر موضوع جغرافی در شاهنامه را هم کنار بگذاریم، با استدلال ایشان، دانش‌آموزان دبیرستانی امروزی که حساب انتگرال را می آموزند از ریاضیدانان چهارصد سال پیش (یعنی پیش از نیوتن و لایبنیتز) بسیار دانشمندتر و ریاضیدانترند و اگر بگوییم مثلا پی یر فرمای فرانسوی ریاضیدان برجسته ای بوده اشتباه است چون دانش‌آموزان امروزی از او بیشتر میدانند. یا اگر بگوییم ارشمیدس ریاضیدان بزرگی بوده است اشتباه است چون برخلاف دانش‌آموزان امروزی حساب دیفرانسیل نمیدانسته است.
میدانیم اینگونه مقایسه ها بی پایه و مسخره و اشتباه است. زیرا اگر قرار باشد مردمان هزار سال پیش همان دانش ریاضی و تاریخ و جغرافی و زبانی ما را داشته باشند ما در این هزار سال پیشرفتی نکرده ایم. «حکیم» به معنای فرزانه و داننده حکمت است نه به معنای کارشناس تاریخ و جغرافی و ریاضی و فیزیک و دیگر دانشها.
مشکل جغرافی انتقادگر
درباره جغرافیای شاهنامه و ایران باستان پژوهشهای فراوانی به ویژه به دست خاورشناسان فرنگی شده است. موضوع جغرافی در استوره ها و ادبیات حماسی جهان به خوبی شناخته شده است و پژوهشگران ادبی و تاریخی، زمان زیادی را صرف دریافتن جغرافی این گونه اثرهای ادبیات جهان میکنند. زیرا نامهای شهرها و رودخانه ها و دریاها و … تغییر میکنند یا جابجا میشوند. به ویژه وقتی مردمی مهاجرت میکنند نامهای جغرافیایی زیستگاه نخست خود را به جاهای جدید میدهند. برای نمونه در کشور امریکا شهرهای زیادی همنام با شهرهای اروپا وجود دارد. مثلا در ایالت نیویورک شهری به نام ونیز وجود دارد یا در ایالت پنسیلوانیا شهری به نام برلین هست. حال اگر کسی در اروپا بگوید «از ونیز (در ایتالیا) به سوی شمال رفتم و به برلین (در آلمان) رسیدم»، آیا کسی که در امریکای امروزی زندگی میکند میتواند او را مسخره کند که مرد حسابی ونیز (در ایالت نیویورک) در شمال برلین (در پنسیلوانیا) قرار دارد؟ این همان اتفاقی است که برای نامهای استوره ای در شاهنامه و جغرافی امروزی افتاده است از جمله نام کوه البرز که در جغرافیای استوره ای و زمان فریدون در شرق ایران و در شمال هندوستان بوده است اما انتقادگر ناآگاه از شاهنامه و جغرافی استوره ای، در ایراد به داستان فریدون چنین مینویسد:
«فردوسی» به اندازه ای در علم «جغرافیا»، به قول معروف «از بیخ عرب» بوده که در همان شاهنامه و در صفحه ۳۱ مینویسد که مادر «فریدون» پسرش را به کوه «البرز» در «هندوستان» برده است! در کشوری که به لطف مسؤولان همیشه در سفر، بچه های چهارساله هم میدانند که «بورکینا فاسو» در کجا واقع شده و «ونزوئلا» چند تا ساندویچ فروشی دارد و چه تعداد مهدکودک در «بوسنی» هست، چه طور یک نفر «حکیم» ادعا میکند که البرز کوه در هندوستان است؟
یا در ایراد به داستان زال باز با همین فرض جغرافیای امروزی سام را چنین مسخره میکند:
«سام» در «زابلستان» است. همسرش یک پسر سفیدمو برایش میزاید. پهلوان سام که از این بچه – «زال» – خوشش نمی آید، میخواهد او را به جایی بیندازد که جانورها و لاشخورها بخورند. او بچه را برمیدارد و در نزدیکی «البرز» می اندازد. این هم از عقل و شعور پهلوان ما!
اصلا فرض کنیم او نخواسته به خود زحمت بدهد و کمی در اینباره پژوهش و پرسش کند یا نخواسته به پژوهشهای انجام شده درباره جغرافیای شاهنامه هم نگاه کند، و هر چه را به دهان و عقلش رسیده نوشته است. اگر اندکی به همین دو بخشی که خودش نقل و مسخره کرده است دقت میکرد میتوانست حدس بزند که در این داستان، کوه البرز باید جایی در نزدیکی زابلستان و هندوستان باشد.
اما جالب این که انتقادگر مشتاق ریشخند کردن سواد جغرافیایی فردوسی، میزان دانش خود را در همین بند چنین نشان میدهد:
باز گلی به جمال فردوسی که … نقشه قاره آسیا را طوری قر و قاتی کرد که هزار تا اقلیدوس هم از آن سر درنیاورند!
حتا بچه های مدرسه ای هم میدانند که اقلیدس دانشمند ریاضیدان و هندسه دان بوده است و لزوما از جغرافیای قاره آسیا چیز زیادی نمیدانسته است. گویا به نظر آقای حمید آرش آزاد، «اقلیدوس» چون «حکیم» یونانی بوده است لابد همه چیز را بهتر از همه میدانسته است. (شاید هم در اینجا بطلمیوس را که در زمینه جغرافی کتاب نوشته با اقلیدس اشتباه کرده است!)
ناآگاهی زبانی انتقادگر
مشکل دیگر انتقادگر در ناآگاهی از موضوع زبان شناسی تاریخی ریشه دارد. در هر زبانی واژه ها به مرور زمان معناهای تازه میگیرند و معناهای کهن فراموش میشوند. برای درک متنهای کهن باید دانش کافی از زبان داشت و دست کم به واژه نامه ها، به ویژه واژه نامه های تخصصی مربوط به آن متنها، نگاه کرد.
نمونه‌ی این گونه ایرادهای زبانی که به بحث جغرافی هم مربوط میشود ناآگاهی او از معنای واژه «دریا» است. وی در بخشی چنین مینویسد:
حالا صفحه ۴۰۱ را میخوانیم. در اینجا پیران از کمکهای نظامی «خاقان چین» تشکر میکند و به او میگوید که تو برای آمدن به ایران، در کشتی نشستی و از راه دریا آمدی! … میان توران – ترکستان‌ – و چین، کدام دریا واقع شده که خاقان برای گذشتن از آن سوار کشتی شده است؟
وی نمیداند که «دریا» در زبان پارسی به رودخانه بزرگ هم گفته میشود و در اینجا منظور از «دریای» میان توران و چین همان رودخانه ای است که هنوز هم به نام «سیر دریا» خوانده میشود. وی که گفته دو سال در رشته ادبیات پارسی در دانشگاه درس خوانده گویا در همان دو سال هم با این معنای واژه «دریا» برخورد نکرده است یا با شنیدن نام رودهای «آمودریا» و «سیردریا» هم کنجکاو نشده است که چرا به این رودخانه «دریا» گفته میشود. حتا به فرهنگ دهخدا یا معین هم نگاه نکرده است. برای همین دست به ریشخند و لودگی میزند:
تنها توجیهی که میتوانم برای لاپوشانی این خطای جغرافیایی حکیم بیاورم این است که بگویم که لابد سلطان محمود غزنوی در دوران کودکی، فردوسی را به «لونا پارک» و یا «دیسنی‌ لند» غزنین میبرد و او را سوار قایق میکرد و برای این که چشم بچه را بترساند، به او میگفت که این استخر یک دریای خیلی بزرگ است و آن طرف دریای بزرگ هم کشور چین است که مردمانش بچه های بدی هستند.
نمونه دیگر تغییر معنای «خاور» است. انتقادگر که از معنای اصلی این واژه در شاهنامه خبر ندارد و باز هم به فرهنگ واژگان نگاه نکرده است در قالب طنز و ریشخند چنین ایراد بیهوده‌ای گرفته است:
حکیم در نقل جریان تقسیم جهان توسط فریدون بین سه پسر او، در صفحه ۴۶ میفرماید که «روم» و «خاور» به «سلم» رسید. دیدید این آدم دست چپ و راست خودش را هم بلد نیست و حتی چهار جهت اصلی را هم نمیداند؟ اگر مرکز جهان در آن روزگار ایران بوده – که به قول خود فردوسی، بوده – آن وقت باید «روم» در «غرب» و یا «باختر» بوده باشد و اصولاً «خاور» در اینجا معنی ندارد. مگر این که بخواهیم نتیجه بگیریم که فردوسی هم، مانند جغرافیدانان انگلیسی در بعد از جنگ دوم جهانی، از قصد این مرزها را غلط می آورد که فردا دولتهای حاکم و ملتها به جان هم بیفتند!
واژه «خاور» یا «خاوران» در اصل به صورت «خوربران» بوده است یعنی جایی که خورشید را با خود میبرد یا به اصطلاح امروزی مغرب. اصطلاح مقابل آن «خورآسان» بوده است یعنی جایی که خورشید از آنجا می آید یا «مشرق». اما در دوره های بعدی خوراسان معنای خود را از دست داد و خاوران هم به معنای مشرق شد. آنچه امروزه «باختر» گفته میشود در زبان پارسی میانه به صورت «اپاختر» بوده است و معنای آن «شمال» بوده است. اگر این نویسنده به فرهنگ دهخدا یا معین هم نگاه کرده بود این موضوع را میفهمید. اما وقتی هدف تنها ریشخند کردن و لودگی باشد نیازی به جستجو و بررسی نیست.
ناآگاهی استوره ای انتقادگر
این انتقادگر که تنها هدفش مسخره کردن شاهنامه به هر شکل است حتا این اندازه هم نمی‌داند که در استوره‌ها و حماسه‌ها معیارهای طبیعی از حد بیرون می‌روند و به ویژه پهلوانان به دلیل پهلوانی خود بُعدهای حماسی می‌یابند. وی که باز تنها شرایط امروزی را در پیش چشم دارد در اعتراض به توصیف فردوسی از رستم، جهان پهلوان ایران، چنین می‌نویسد:
طوری که فردوسی می‌گوید، گویا هیکل رستم در لحظه‌ی به دنیا آمدن، خیلی درشت‌تر از هیکل هرکول، سامسون، حسین رضازاده (قهرمان وزنه‌برداری فوق سنگین) و … بوده است. آدم واقعاً تعجب می‌کند. مردمان سیستان و افغانستان، بیشتر از ۹۰ درصدشان آدم‌هایی لاغراندام و تقریباً ریزنقش هستند و کمتر امکان دارد یک نفر از اهالی این مناطق بیشتر از ۷۵ کیلو وزن داشته باشد. آن وقت پدر رستم اهل سیستان و مادرش از اهالی کابل است. چه طور امکان دارد در آن محیط، چنین کودک هیکل‌داری به دنیا بیاید و بعدها جهان پهلوان بشود؟ دیدید این فردوسی ماها را «ببو» گیر آورده است؟!
تعجب می‌کنم چرا این انتقادگر باسواد به سن و سال رستم و دیگر شاهان بخش استوره‌ای و حماسی شاهنامه ایراد نگرفته است و نگفته چرا رستم بیشتر از شصت یا هفتاد سال عمر کرده است حال آن که امروز مردم سیستان و زابل بیشتر از هفتاد هشتاد سال عمر نمی‌کنند؟ یا نپرسیده چه طور فلان شاه هزار سال پادشاهی کرد؟
نتیجه:
نه این که بگویم شاهنامه کتابی است که نباید آن را نقد کرد یا فردوسی انسان بی‌خطایی است. زیرا بالاخره فردوسی نیز مانند همه‌ی ما انسانی بوده است با همه‌ی محدودیت‌های بشری و شاید خطاهایی کرده باشد. شاهنامه نیز اثری انسانی است و مانند هر کتاب دیگری می‌تواند خطاهایی داشته باشد. اما نکته در این است که نقد و بررسی هر اثری در هر زمینه‌ای نیازمند آن است که انتقادگر دانش پایه و شناخت کافی داشته باشد و هدفش از «نقد» واقعا بررسی و آگاهی‌رسانی باشد و به اصطلاح «حرفی برای گفتن داشته باشد» نه این که تنها به لودگی و مسخرگی و ریشخند کردن هر چیزی بپردازد که در دایره‌ی تنگ دانش ابتدایی و مقدماتی خودش نمی‌گنجد و حتا برای دریافت معنای آن چیز، اندکی هم پرسش و پژوهش نکند.
حمید آرش آزاد در معرفی خود نوشته است که:
در سال ۱۳۴۹ در کنکور سراسری، در رشته‌ی «زبان و ادبیات فارسی» قبول شدم و پس از سه سال تحصیل در این رشته، موفق به ترک تحصیل اجباری گشتم. در سال ۵۱ برای تحصیل در رشته‌ی «حقوق قضایی» عازم تهران شدم و دو سال بعد دست از پا درازتر به تبریز برگشتم و … به شغل پردرآمد! معلمی پرداختم و بعدها، این شغل را نیز با دماغی سوخته ترک گفتم…
یعنی وی تنها دو سال در رشته‌ی ادبیات فارسی درس خوانده است. کاش موفق به ترک تحصیل اجباری نمی‌شد و اندکی بیشتر درس می‌خواند یا دست کم در همان دو سال با برخی مفهوم‌های ادبیات آشنا می‌شد تا این گونه نقد و ایرادهای کم‌مایه‌ای به کتاب سترگی چون شاهنامه نگیرد. (بگذریم از این که در سال ۱۳۵۳ شغل معلمی درآمد خوبی داشت و برای آموزگاران و دبیران واقعی و دلسوز ادبیات، درآمد در اهمیت پایین‌تری از هدف و مسئولیت آموزگاری دارد! گویا اینجا هم وی موضوع گذر زمان را فراموش کرده است…)
***

پاسخ به دشمنان پان ایرانیسم و ایران

متن زیر در پاسخ به دشمنان ایران، از هموند خوبمان، سرور سیاوش پندار به دستمان رسیده که ضمن سپاسگزاری از ایشان امیدواریم  دیگر جوانان پان ایرانیست هم در این عرصه کوشاتر باشند و ما را با ارسال مطالب ایراندوستانه خود یاری کنند
به نام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
چند وقت پیش بود که در اینترنت در حال جستجو بودم که به سایتهایی برخوردم که بر دشمنی با حزب پان ایرانیست مطلب نوشته اند. نظرم را گرفتند و به جستجو ادامه دادم. گروهی پان ایرانیست را نژاد پرست خوانده بودند, گروهی دیگر وابسته به حزب نازیسم, گروهی به اسراییل مرتبطمون کرده بودند, گروهی دیگر به نشان حزب پان ایرانیست خرده گرفته بودند که نماد نا برابری است و خود را برتر میدانند و دیگری گفته بود حزب پان ایرانیست حزب سلطلنت طلب است. مطالب واهی بودند و هیچ مدرک و سندی برای اثبات حرف خود نداشتند چند عکس داشتند و دیدگاه خود را هم افزوده بودند و شده بود مطالب سیاسی که همه میدانیم مطلب بدون منبع معتبر ارزشی ندارد. همچنین آنهایی که از جانب وب سایت رسمی پان ایرانیسم مینویسند لطف کنند پیوند آن مطلب را به سایت رسمی پان ایرانیست هم در نوشته خود درج کنند زیرا به شخصه هیچ وقت نقل قولهایی که شما از سایت رسمی پان ایرانیست کردید را هیچ جای آن وبسایت نیافتم! اما از آنجا که جوانان این سخنها را میشنوند و ممکن است ذهنیتشان ویران شود تصمیم گرفتم دشمنان حزب پان ایرانیست را تا جایی که دیده ام دسته بندی کنم. این مطلب را نوشتم تا مردم ایران بدانند که دشمنان ایران از هر راهی وارد میشوند تا مبارزان ایران دوست را به دروغ به چالش بکشند و شما ایران دوستان را از راه خود منصرف کنند اما شما با اندیشیدن راه درست را انتخاب کنید و در راه ایران بزرگ و مردم سالار بکوشید.
دشمنان حزب پان ایرانیست بیشتر از اسلام گرایان افراطی ,قوم گراها, جدایی خواه ها, کمونیستها و مارکیستهای جهان وطنی و احزابی که نیت بد به ایران و خاک ایران دارند تشکیل شده اند. در مورد اسلام گرایان افراطی باید بگویم یکی از اصول پان ایرانیست سکولاریسم است یعنی جدایی دین از سیاست. همه دینها ارجمند هستند و فرد باید دین خود را به عنوان یک امر شخصی نزد خود و در معبد خود نگه دارد که این کار موجب خشم اسلام گرایان است زیرا آنها باور دارند اسلام باید در حاکمیت باشد. این نکته را میگویم که حزب پان ایرانیست هیچگونه دشمنی با هیچ دینی ندارد.
اتهاماتی که به حزب پان ایرانیست به شکل زیر دسته بندی میکنم و در موردشان سخن خواهیم گفت.
1- نژاد پرستی: این اتهام بیشتر از سوی قوم گراها و جدایی خواه ها به حزب پان ایرانیست وارد میشود زیرا حزب پان ایرانیست همیشه سد بزرگ و نیرومندی در برابر خواسته های پلید آنها یعنی جدا کردن بخشی از خاک ایران بوده. باید بگویم که نژاد پرست کسی است که نژاد خود را برتر بدانند و بگوید خونش با دیگر نژادها فرق دارد و بهتر است. در بیانیه رسمی حزب پان ایرانیست نژاد پرستی را رد کرده اند[۱] و خود را از هیچ کس بالاتر ندانسته اند. احزاب سیاسی آنچه را که باور دارند میگویند مثل احزاب و اندیشه های پان ترکیسم که در روز روشن گفته اند آری ما نژاد پرست هستیم و نژاد ما بهترین نژاد است[۲] در صورتی که در تفکرات پان ایرانیستی یا در اندیشه پان ایرانیسم نژاد پرستی جایی ندارند و بارها توسط بیانه های مختلف از سمت احزابی که بر پایه پان ایرانیسم تشکیل شده اند رد شده است. اگر پان ایرانیست و یا کلا در اندیشه های پان ایرانیسم چیزی به نام نژاد پرستی جایی داشت مانند گروه ها و احزاب برگرفته از اندیشه های پان ترکیسم آن را در بیانیه ای مینویشتم و بارها آن را رد نمیکردیم. چه دلیلی دارد چیزی را که باور داریم رد کنیم؟ پس نه تنها حزب پان ایرانیست بلکه هر حزبی را از نوشته ها و بیانیه هایش به خوبی میتوان شناخت. این را هم اضافه کنم در حزب پان ایرانیست از همه قومیتهای ایران و کلا ایرانی تبارها چه تاجیک, ترک زبان, عرب زبان و غیره وجود دارند اگر به قومیتی توهین شده بود این دوستان جذب حزب پان ایرانیست نمیشدند.
2- حزب نازیسم: باور کنید این بار نخست بود که در درازای زندگی خودم این سخن را شنیده بودم زیرا این سفسطه ای بزرگ است. وبلاگی از اسلام گرایان افراطی نوشته بود که پان ایرانیست وابسته به حزب نازیسم است! آخر کدام حزب نازیسم؟ حزب نازیسم سالها است در آلمان غیرقانونی اعلام شده [۳] و حق فعالیت ندارند هر از گاهی کسانی برای بازسازی این حزب بلند م شوند که به دلیل منسوخ بودن نظریه نژاد پرستی در بین صداهای مردم از بین م روند و خودشان به وابستگی بیشتر نیاز دارند تا کسی را وابسته خود کنند. کمی با خود بیندیشیم اگر وابسته به حزبی مانند نازیسم که سالها از بین رفته است بودیم چطور است که در کل ۷۰ سال تلاش حزب پان ایرانیست حرفی از آلمان زده نشده؟ اگر پیرو این اندیشه بودیم باید برای بردن دنیا به زیر پرچم نازیسم تلاش میکردیم که همه کسانی که دستی در سیاست دارند, میدانند تا کنون نامی از آلمان از سمت حزب پان ایرانیست برده نشده و تنها گفته است فلات ایرانزمین و همه قومیتهای ایرانی به زیر یک پرچم و آن پرچم هم درفش جادانه ایرانزمین با سه رنگ سبز و سفید و قرمز و نشان شیر و خورشید است. پس به راحتی میتوان گفت این سخن سفسطه است. در همه تشکیلات پان ایرانیست نمیتوانید نوشته ای در باره آلمان یا بردن دنیا به زیر پرچم نازیسم پیدا کنید زیرا که حزب پان ایرانیست از اندیشه های پان ایرانیسم گرفته شده است[۴] و به ایران بزرگ و مردم سالار می اندیشد نه به آلمان می اندیشد نه به جای دیگر و تنها به ایران عشق میورزد. دیگر سایتی پان ایرانیست را به حزب وجود نداشته نازیسم ربط داده بود به دلیل پرچم حزبی پان ایرانیست. نخست این رو بگم که پرچم حزب پان ایرانیست با رنگهای سبز و سفید و قرمز نگارده شده است که رنگهای پرچم ملی ایران است و این پرچم اصلی حزب است. دیگر پرچم پان ایرانیست که کمتر به کار برده میشود قرمز رنگ است که ویژه گارد و دسته نبرد حزب است و این قرمزی چیزی به جز نماد خون یاران پان ایرانیست و ایران دوستانی که برای میهن ریخته میشود نیست و آن نوار مشکی هم بر روی پرچم نشان از اندوهی است که در دو قرن اخیر بر سر ایرانیها آمده از تجزیه کشور و کشتار جمعی مردم و غارتگریها تا به بالا و تا زمانی که این عزا بر مردم ایران روا است نوار مشکی هم در پرچم پان ایرانیست به چشم میخورد ]الف[. فزون بر اینکه هر نشان قرمز با چند خط رویش نماد حزب وجود نداشته نازیسم نیست اگر این طور است که نماد پروژه ویندوزی آدوب ریدر و ویندوز مدیا پلیر هم وابسته به نازیسم هستند! بله این حرفها خنده دارتر از این چیزها هستند.
3- اسراییل: یکی دیگر از وبسایتها که آشکار است از کجا تغذیه میشود نوشته بود حزب پان ایرانیست از اسراییل تغذیه میشود! نخست باید بگوییم هر حزبی را از گذشته آن میتواند شناخت و نه از روی سخن افراد. در درازای تاریخ ایران هر حزبی که وابسته به بیگانگان بوده و یا از آنها تغذیه میشده با نشان دادن چراغ سبز از سمت آن بیگانگان میهن خود را فروخته و حتی حاظر به جدا کردن ایران شدند و در صورت حمله نظامی به ایران حاظر به پیوستن به آنها و جنگ بر علیه ایران شدند مانند فرقه دموکرات آذربایجان که از سمت شوروی برای جدا کردن ایران ساخته شده بود[۵] و پس از اینکه روسیه تصمیم به جدا کردن ایران گرفت شاخه آذربایجان حزب توده به فرقه دموکرات آذربایجان پیوست[۵] ولی همین گاهی پیش بود که حزب پان ایرانیست حمله نظامی اسراییل به ایران را در طی بیانه ای محکوم کرد[۶] و گفت حمله به تجهیزات هسته ای ایران حمله به دارایی ایران است و همینگونه افزود در صورت جنگ, یاران پان ایرانیست پا به پای دیگر ایرانیها برای خاک ایران خواهند جنگید. اگه ارتباطی با اسراییل داشتیم دست کم با زیرکی ساده ای میگفتیم آری اسراییل بد است اما چاره ای جز حمله ای نظامی به ایران نیست ولی اینگونه نبوده. اسراییل هم آنقدر مهربان نیست که حزبی در ایران بسازد که خواستار یکپارچگی مردم ایران و ایرانی تبار باشد!
۴ – نشان نابرابری: دوستان گرامی باید به شما بگوییم که بسیاری از مشکلات امروزی جامعه ی ما هم از نخواندن سرچشمه می گیرد. کسانی که تلاش می کنند کمتر بخوانند و بیشتر سخن بگویند مسایل سیاسی و اجتماعی را آنگونه که در ذهن دارند و دیدگاه شخصی خودشان است بدون هیچ مطالعه ای بیان می کنند که موجب از بین بردن یکپارچگی جامعه می شوند. این نشان در حزب پان ایرانیست به معنای نا برابری نیست بلکه به چم و معنای مخالفت است[۷] زیرا ما مخالف اندیشه های غیر انسانی و مکتب های جهان وطنی و انترناسیونالیستی هستیم, ما مخالف با همه ی استعمارگران و سیاست های استعماری و قدرت های پشتیبان و پدید آور توطئه های استعماری هستیم, ما مخالف هستیم با همه ی سازمان ها و کسانی که در پهنه ی زیست خود کردار و رفتار واندیشه و گفتارشان برای نژاد ایرانی و شاهنشاهی ایران جز زیان و شکست و درماندگی نتیجه ی دیگری نداشته و نخواهد داشت, ما مخالف هستیم با همه ی سنت های هیات حاکمه دیرین که در درازای حدود دویست سال برای این ملت و این سرزمین مقدس دوران اسارت بار و ننگ آور تجزیه و پراکندگی را فراهم آورد و دست در دست دشمنان ایران با فعالیت های پنهان و آشکار برای درهم شکستن یگانگی و آزادگی ملت ایران هم گام و همداستان شد, ما مخالف هستیم با تجزیه و پراکندگی سرزمین ایرانیان, مخالف هستیم با پراکندگی و جدایی اقوام جامعه ی ایرانی از یکدیگر, ما مخالف هستیم با همه ی ضد ایرانی و بیگانه پرست و برای همین است که نشان مخالفت بر روی درفش حزب پان ایرانیست نقش بسته است. همانگونه که گفته شد پان ایرانیست به همه ی نژاد ها و مردم احترام می گذارد و اینکه برخی ها با واژه ها بازی می کنند تنها برای پوشاندن افتضاحی است که خود به بار آورده اند.
۵-سلطنت طلب: خوب همانگونه که گفتیم یک حزب را باید با گذشته اش شناخت اگر سلطنت طلب بود چرا در زمان نظام سلطنتی هم این حزب وجود داشت؟ در صورتی که حزب های سلطنت خواه پس از ازبین رفتن نظام سلطنتی به وجو آمدند. در همین حال حزب پان ایرانیست همیشه خواستار حاکمیت ملت بوده و خواستار جامعه ای مردم سالار است و همانگونه که پیش تر گفته شد این حزب مخالف سلطه گری و خودکامگی است[۸] و این جامعه ی مردم سالار در قالب سلطنت که از واژه ی سلطه گری می آید هم خوانی ندارد و طبق این نظریه می توان این داستان را رد کرد و می توان گفت حزب پان ایرانیست هیچ گاه هواداریِ نظام ویژه ای را نکرده و می گوید این مردم هستند که باید قالب نظام را تعیین کنند. از سمت دیگر حزب پان ایرانیست در همان زمان سلطنت هم همیشه زیر فشار بوده و هرزگاهی پرچم حزب پان ایرانیست توسط ماموران رژیم وقت پایین کشیده می شده و پان ایرانیست ها هم زندانی می شدند. اگر بکار بردن پرچم شیر و خورشید این اندیشه را برای برخی ها ایجاد کرده که پان ایرانیست ها سلطنت طلب هستند باید خدمتشان عرض کرد که این پرچم درفش ملی ما ایرانی ها است و این نشان در ژرفای فرهنگ ما به چشم می خورد اولین بار حدود ۱۴۲۳ میلادی به عنوان نشان در درفش ایران بکار برده شد و تا زمان صفویان به صورت ناپیوسته بکار برده شده و از صفویان به بعد به صورت پیوسته در پرچم ایران به چشم خورده[۹] و نماد رسمی ایرانیان بوده و حتی در شاهنامه بارها شیر نماد ایرانیان گرفته شده و این نشان از ژرفای شیر و خورشید در فرهنگ ما ایرانیان دارد. پس از انقلاب ۵۷ رژیم وقت تلاش کرد تا این فرهنگ را نادیده بگیرد و آن را به فرد متصل کنند و ارتباطش را با جامعه ی ایرانی از بین ببرد و تا اندازه ای هم پیروز بودند. اگر این اندیشه از بکار بردن واژه ی آیین شاهنشاهی توسط پان ایرانیست ها به وجود آمده باید گفت شاهنشاهی با واژه ی سلطه گری و سلطنت بسیار متفاوت است.زیرا همانگونه که گفته شد پان ایرانیسم ضد خودکامگی و استعمار است[۸] بلکه این واژه منظوری از آیین ایرانی بودن داردو آیینی که ایرانیان را در هزاران سال یکپارچه و نیرومند و زیر یک پرچم نگه داشت و این واژه هیچ ربطی به گونه ی نظام حاکم ندارد.
بهتر است اتهامات بی پایه به ملی گرایان را تمام کرد و یک جامعه ی ایرانی برا ایرانیان ساخت که همه ی گروه ها و افراد حق زندگی در آن را داشته باشند. پان ایرانیست در ۷۰ سالی که برای ایران تلاش می کند به جز اینکه خواستار سربلندی و شکوه ایران و ایرانی است چیزی نخواسته و نخواهد خواست.
پاینده ایران
سیاوش پندار
۱ – بیانیه ی رسمی حزب در سایت رسمی به آدرس رو به رو: روی این لینک کلیک کنید
۲ – جلد نشریه ی بوزکورت یکی از نشریه های جریان پان ترکسیم که روی آن نوشته شده است نژاد ترک از همه بهتر است. برای اگاهی بیشتر اینجا کلیک کنید
۳- Hearst, Ernest, Chip Berlet, and Jack Porter. “Neo-Nazism.” Encyclopaedia Judaica. Eds. Michael Berenbaum and Fred Skolnik. Vol. 15. 2nd ed. Detroit: Macmillan Reference USA, 2007. 74-82. 22 vols. Thomson Gale
4 – با پان ایرانیسم و حزب پان ایرانیست آشنا شویم, صفحه ی ۳
الف- با پان ایرانیسم آشنا شویم, صفحه ی ۶ و ۸
Iran in claws of the bear , The failed Soviet landgrab of 1946 ,Farhad Tale , iUniverse books ,2007 ,ISBN : ۰-۵۹۵-۴۱۳۴۵-۵,p۱۹
دکتر فریدون کشاورز، «من متهم می‌کنم کمیته مرکزی حزب توده ایران را» انتشارات رواق، چاپ دوم صفحه ۶۱ و ۶
دکترنصرت الله جهانشاهلو، «ما و بیگانگان»، نشر ورجاوند، سال۱۳۸۰، صفحه ۱۶۵ الی ۱۳۷
۶ – بیانیه ی سرور فرهاد باغبانی در وبسایت رسمی تشکیلات خوزستان حزب پان ایرانیست. برای آگاهی بیشتر در مورد بیانیه اینجا را کلیک کنید.
۷ – با پان ایرانیسم و حزب پان ایرانیست آشنا شویم, صفحه ی ۶ و ۷
۸ – با پان ایرانیسم و حزب پان ایرانیست آشنا شویم, صفحه ی ۶
۹ – شیر و خورشید اثر استاد کسروی, گفتار سوم, شیر و خورشید چگونه شهرت یافته و از کی نشان رسمی ایران شده
***

پان ایرانیستهای دربند و زندانیان سیاسی را آزاد کنید.

تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای نامه پان ایرانیسم
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای حزب پان ایرانیست:
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
فیسبوک حزب پان ایرانیست:
حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.

سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست باشد که یادمان نرود نیک نامی اش ایران به بارگاه فلک فخر میدهد من وارث تمامی فرهنگ مانی اش جمعی به نام شیخ ریاکا...