۱۳۹۰ مهر ۳, یکشنبه

نامه پان ایرانیسم ۲۹ – اول مهر و یادی از ابوالفضل عزیز


نامه پان ایرانیسم ۲۹ – اول مهر و یادی از ابوالفضل عزیز
نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
دره دو، شماره ۲۹ – پنج شنبه ۳۱ شهریور ۱۳۹۰ – ۲۲ سپتامبر ۲۰۱۱
درود بر هم میهنان گرامی‌،
مطالب زیر تقدیم میشوند:
- اول مهر و یادی از ابوالفضل عزیز
- قطر سه برابر ایران از پارس جنوبی بهره برداری کرده است
- دومین دریاچه شور ایران در حال احتضار/دریاچه بختگان خشک شد
- به انگیزه‌ی بیست و پنجمین سال تجاوز نظامی درهم شکسته‌ی عراق به ایران
- نقدی بر عملکرد رسانه های فارسی زبان – الزامات ایرانی بودن را رعایت کنید
پاینده ایران،
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز

یکم مهرماه زادروز دو مرد که در برابر ناملایمات سر خم نکردند و در کنار مردم ماندند. به احترام پاسداشت آنها سر خم می کنیم. 

***

دومین سالروز تولد ابوالفضل عابدینی در زندان اوین

ابوالفضل عابدینی نصر از اعضای حزب پان ایرانیست و خبرنگار فعال در حوزه حقوق بشر که از تاریخ ۱۱ اسفند ۱۳۸۸ در پی حضور گسترده ماموران امنیتی در منزل شخصی خویش بازداشت شده بود اینک در آستانه بیست و هشتمین زاد روز خویش در بند ۳۵۰ اوین در بازداشت بسر می برد.
وی در طول مدت بازداشت خود از مسلم ترین حق یعنی مرخصی بی بهره بوده است و اکنون در آستانه دومین سالروز تولدش همچنان در اوین محبوس است.ابوالفضل عابدینی از معدود زندانیانی است که با گذشت ۴۸۸ روز از حبس تا کنون به مرخصی نیامده و در این مدت طولانی نیز به جز چند بار معدود موفق به ملاقات حضوری با خانواده خویش نشده است.
وی که خانواده اش در خوزستان زندگی می کنند پس از انتقال به تهران به دلیل دوری راه و مشکلات سنی که مادر بزرگوارش با آن مواجه است به سختی و با دشواریهای بسیار موفق به دیدار حضوری نیم ساعتی می گردید.
بی شک حکم دوازده ساله این جوان برومند که تنها دغده اش عظمت طلبی کشورش و اقتدار و پویایی ملتش بود ظلمی است عظیم در حق وی .
این روز را از سوی تمامی اندامان حزب پان ایرانیست و آزادیخواهان به این فرزند دلیر میهن شادباش می گوییم و امید داریم به زودی شاهد آزادی تمامی زندانیان سیاسی باشیم.
***

اول مهر و یادی از ابوالفضل عزیز

اول مهر فرا رسید.روزی که تغییر و تحول در بدنه جامعه ایرانی به وضوح قابل لمس است.اول مهر فرا رسید .مدارس باز می شوند و فرزندان این دیار راهی مدارس می گردند .فصل پاییز آغاز می شود و خزان رنگ خود را بر خیابانهای شهر غالب می کند.اما اول مهر در گوشه ای از این مرزوبوم دارای معنا و مفهومی دگر است.اگر قدم بر خاک زرخیز خوزستان بنهیم و به شهر رامهرمز سری بزنیم در خانه ای جای کسی را خالی می یابیم.جای جوانی که در اول مهر زاده شد و مهرش بر دل بسیاری نشست.جوانی که در عنفوان جوانیش زجرها دید و شکنجه ها کشید و سختی ها متحمل شد اما خم به ابرو نیاورد.جوانی که در مقابل دسیسه ها ایستاد و رنج زخم های که تجزیه طلبان عرب بر دلش کاشتند را با عشق به میهن ترمیم کرد و لحظه ای آرام نگرفت چرا که به راهش باور داشت.جوانی که از رامهرمز آغاز کرد در مسیری طولانی به اوین رسید.حال چه رابطه ای می توان میان رامهرمز و اوین متصور شد که این پایان را بر این راه رقم زده اند.جوانی که از عشق به میهن سخن بر زبان راند و عاشقانه سرود آزادیخواهی ملتش را فریاد زد و همچون پیشینیانش در این راه استوار و محکم گام برداشت.
او کیست؟او کیست که به جای ترفیع و تحسین و پاداش در برابر عشق به میهنش و در مقابل ایستادگی در قبال دشمنان ملتش محکوم شد.او کیست که دوازده سال زندان برایش کشنده نبود چرا که باور داشت در پس این روزهای سرد و زجر آور سالهای گرم و امید بخش در راه است .
اکنون که سری به رامهرمز زدیم باید نگاهی به اوین بزنیم.بند ۳۵۰ زندان را می گویم.جوانی راست قامت با اندیشه ای جاودانه در محبس است و شعله های عشق به میهنش همچنان فروزان .از رامهرمز به اوین آمد اما لحظه ای کوتاه نیامد .این مسیر طولانی را طی کرد سختی ها کشید اما خم به ابرو نیاورد.
آری ابوالفضل عابدینی امروز اول مهر است و زاد روزت.
ابوالفضل عزیز از پشت دیوارهای سرد اوین درود و شادباش گرمم را پذیرا باش.باشد که در سالیان آتی این روز را در کنار هم جشن بگیریم
مهدی ملکی
***

قطر سه برابر ایران از پارس جنوبی بهره برداری کرده است

به گزارش خبرگزاری مهر، کشور قطر تاکنون از میدان مشترک نفت و گاز پارس جنوبی، یک میلیارد بشکه میعانات گازی برداشت کرده، در حالیبه گزارش خبرگزاری مهر، کشور قطر تاکنون از میدان مشترک نفت و گاز پارس جنوبی، یک میلیارد بشکه میعانات گازی برداشت کرده، در حالیکه ایران درهفت سال گذشته فقط ، حدود۳۸۰ میلیون بشکه میعانات گازی از این حوزه مشترک برداشت کرده است. کمبود سرمایه‌گذاری، نداشتن فن‌آوری و تجهیزات مورد نیاز و تحریم های بین المللی مهم ترین دلیل عقب ماندگی ایران از امیرنشین قطر در برداشت از میدان مشترک پارس جنوبی بوده است.که ایران درهفت سال گذشته فقط ، حدود۳۸۰ میلیون بشکه میعانات گازی از این حوزه مشترک برداشت کرده است. کمبود سرمایه‌گذاری، نداشتن فن‌آوری و تجهیزات مورد نیاز و تحریم های بین المللی مهم ترین دلیل عقب ماندگی ایران از امیرنشین قطر در برداشت از میدان مشترک پارس جنوبی بوده است.
***

دومین دریاچه شور ایران در حال احتضار/دریاچه بختگان خشک شد

به گزارش خبرنگار مهر، پارک ملی و پناهگاه حیات وحش بختگان با وسعت هر یک به ترتیب ۱۱۷هزار و ۴۷ هکتار و ۲۴۲هزار و ۲۲۳هکتار در ۷۰ کیلومتری غرب نی ریز فارس قرار گرفته است.
دریاچه های طشک و بختگان از بزرگترین و پرآب ترین دریاچه های کشور محسوب می شوند که در سالهای پرباران گسترش یافته و بهم هم می پیوندند.
بختگان اولین بار در سال ۱۳۴۷ به عنوان منطقه حفاظت شده اعلام شد و سپس در سال ۵۴ به عنوان پناهگاه حیات وحش و در سال ۱۳۷۴ بخشی از آن شامل مجموعه دریاچه های بختگان، طشک و تالابهای موجود در ورودی زهکشها به انضمام ارتفاعات شمال دریاچه بختگان به عنوان پارک ملی تعیین شد.
تالابهای طشک و بختگان پیش از خشکی نقش بسیاری مهمی را در بقای تنوع ژنتیکی و اکولوژیکی کشور ایفا می کردند و به همین دلیل این دو تالاب در فهرست تالابهای بین المللی کشور قرار گرفته اند.
دریاچه بختگان که بعد از دریاچه ارومیه دومین دریاچه آب شور ایران است این روزها در حالی با خشکسالی دسته و پنجه نرم می کند که صدای همه از خشک شدن دریاچه ارومیه بلند شده و دنبال چاره ای برای نجات این دریاچه هستند در حالیکه دریاچه بختگان به شوره زار تبدیل شده و مشکلات زیادی برای مردم اطراف آن به وجود آمده اما گویا صدای دریاچه ارومیه شنیدنی تر از بختگان است.
کارشناسان عقیده دارند که بختگان از نظر ارزشهای زیست محیطی دست کمی از دریاچه ارومیه ندارد و بر این اساس معضلاتی که دریاچه ارومیه با آن دسته و پنجه نرم می کند در بختگان نیز واقع شده است.
اما طی این مدت بارها از سوی مسئولان کشوری و استانی معضلات دریاچه ارومیه مطرح و برای آن راهکارهای مختلفی نیز پیشنهاد شده که هرکدام به نوبه خود بخشی از توجه و نظر طیفهای مسئولان کشور را به خود جلب کرده اما در این رهگذر، بختگان با وجود اینکه با خشکی مطلق دست و پنجه نرم می کند، چندان مورد توجه و حساسیت مسئولان ارشد استانی قرار نگرفته و تلاشها برای احیا و زنده نگه داشتن بختگان در حد سازمانهای مرتبط نظیر محیط زیست و دوستداران عرصه های زیست محیطی باقی مانده است.
دریاچه بختگان در حال حاضر به مکانی برای ویراژ دادن خودروها و موتورسواران تبدیل شده و هیچ فریادرسی وجود ندارد که این دریاچه را از این وضعیت نجات دهد.
معاون محیط طبیعی اداره کل حفاظت محیط زیست استان فارس در گفتگو با خبرنگار مهر با بیان اینکه دریاچه بختگان دومین دریاچه آب شور ایران است، گفت: دریاچه بختگان و ارومیه هر کدام در نوع خود ارزشهای زیادی دارند.
حمزه ولوی با اشاره به اینکه دریاچه بختگان در نوع خود دارای اهمیت زیادی است، افزود: در گذشته بحث حقابه این دریاچه وجود نداشته اما اخیرا مسائلی در خصوص اینکه مقادیری به عنوان حقابه به دریاچه تعلق گیرد بیان شده است.
وی گفت: بر اساس مکاتباتی که بین سازمان محیط زیست و وزارت نیرو صورت گرفته مقادیری حقابه برای دریاچه بختگان در نظر گرفته شده که میزان حقابه در شرایط خشکسالی، ترسالی و نرمال متفاوت است، ضمن اینکه موضوع هنوزعملی نشده اما به زودی عملی می شود.
معاون محیط طبیعی اداره کل حفاظت محیط زیست استان فارس ادامه داد: میانگین آبی که در ۱۰ سال گذشته برای دریاچه حساب شده ۷۸۴ میلیون متر مکعب بوده که نیاز آبی سالانه بوده که وارد دریاچه میشده اما در حال حاضر در سه شرایط مختلف سه میزان آب در نظر گرفته شده است.
وی اظهار داشت: در این راستا در زمان خشکسالی میزان آب ۱۶۳ میلیون متر مکعب، در شرایط نرمال ۳۴۲ میلیون متر مکعب و در شرایط ترسالی مقدار ۷۰۰ میلیون متر مکعب است البته بستگی به این دارد که تا چه میزان عملی شود.
ولوی با بیان اینکه دریاچه بختگان کاملا خشک است، افزود: در حال حاضر استفاده های متعددی در بالادست از آب می شود که این استفاده ها برای آب شرب شیراز، روستاهای متعدد و همچنین شهر مرودشت است علاوه بر این در اراضی کشاورزی و صنعت نیز استفاده هایی صورت می گیرد و در پی این بهره برداریها به طور طبیعی چیز دیگری برای ورود به تالاب باقی نمی ماند.
***

به انگیزه بیست و پنجمین سال تجاوز نظامی درهم شکسته عراق به ایران

برگرفته از فر ایران
عاشقم من به تو، از پا تا سر خـاکِ آمیختـه بـا خـونِ پـدر
دکتر هوشنگ طالع
ساعت دو بعد از ظهر روز دوشنبه سی و یکم شهریور ماه ۱۳۵۹ خورشیدی (۲۲ سپتامبر ۱۹۸۰) جنگنده های نیروی هوایی عراق، شهرهای تهران، اهواز، اصفهان، کرمانشاه، دزفول، آبادان، تبریز، همدان، شیراز، بوشهر و… را بمباران کردند. همزمان با این عملیات، نیروی زمینی عراق در جبهه ای به درازای کما بیش ششصد کیلومتر، یعنی از دهانه فاو (محل ریختن اروند رود به خلیج فارس) تا بلندیهای شمال ازگله (واقع در استان کرمانشاهان)، سرزمین ایران را مورد آفند قرار داد. منطقه مورد آفند عراق که میان ۲۹ درجه و ۵۸ دقیقه و ۳۴ درجه و ۵۴ دقیقه عرض جغرافیایی قرار داشت، استانهای خوزستان، ایلام و بخش بزرگی از استان کرمانشاهان را دربرمیگرفت.
دفاع طبیعی منطقه
الف ـ استان خوزستان
استان خوزستان دارای پهنه ای برابر با ۶۶۵۳۲ کیلومتر مربع است. این استان از سوی باختر با کشور عراق هم مرز است. استان خوزستان میان مشخصات جغرافیایی ۴۷ درجه و ۴۲ دقیقه تا ۵۰ درجه و ۳۱ دقیقه طول شرقی (از نیم روز گرینویج) و ۲۹ درجه و ۵۸ دقیقه تا ۳۲ درجه و ۵۸ دقیقه عرض شمالی قرار گرفته است.
دشت خوزستان از کوه پایه های بختیاری، کهکیلویه و لرستان، در شمال و شمال خاوری آغاز شده و با شیب ملایمی به سوی جنوب تا کرانه های خلیج فارس دامن گسترده است. بلندای این دشت از سطح دریا بسیار کم است، بطوریکه شمالیترین نقطه آن، یعنی در اطراف شهر دزفول، کمی بیشتر از یکصد متر از سطح دریا است. دشت خوزستان، از عوارض طبیعی قابل توجهی که برای پدآفند منطقه کارساز باشد، برخوردار نیست. مهمترین عارضه های طبیعی استان خوزستان عبارتند از: مرداب هوزگان (هویزه)، بلندیهای حمرین و سرانجام رودخانه های کارون، دز و کرخه.
۱ـ مرداب هوزگان (هویزه)
این مرداب، حدود ۶۴ کیلومتر از مرز شهرستان دشت میشان را با عراق تشکیل میدهد. پهنه این مرداب، بسته به ترسالی و خشکسالی، دستخوش دگرگونی است. شهرهای سوسنگرد (مرکز دشت میشان)، بستان و هوزگان (هویزه)، در حاشیه این باتلاق قرار دارند. مرداب هوزگان، در اثر فرو نشستن آب رودخانه های کرخه، دویرچ و بخشی از دجله تشکیل شده است. درازای مرداب حدود یکصد کیلومتر و عرض آن میان ۱۵ تا ۷۵ کیلومتر میباشد. این باتلاق، از سوی باختر به رودخانه دجله و از سوی خاور به دشت خوزستان محدود است. این مرداب در قلمرو حکومت عراق از سوی شمال تا چند کیلومتری شهر عماره و از جنوب تا کنار رودخانه دجله، دامن گسترده است.
۲ـ بلندیهای حمرین
مهمترین بلندیهای استان خوزستان که اولین پیش‌کوه های رشته کوه های زاگرس بشمار میروند، در شمال خاوری این استان قرار دارد. بلندی‌ کوه های حمرین از سیصد متر تجاوز نمیکند. به موازات این پیش کوه در امتداد جنوب غربی زاگرس، سه رشته بلندی قرار دارند که به استثنای چند نقطه که از زیر رسوبها سر برافراشته اند، بقیه آن پوشیده از رسوبهای جلگه ای است. رشته بلندیهای حمرین، از دو بخش جدا از هم تشکیل یافته است. از سوی شمال، دره میمه این بلندیها را از بلندیهای خطبه در داخل کشور، جدا میکند. دره میمه، ژرف ولی قابل عبور است. این دره، در جنوب دره دویرچ قرار دارد. این دره، رشته بلندیهای حمرین را از جلگه جنوبی جدا میکند. در جنوب حمرین، زمین هموار است. تنها پس از فکه در امتداد حمرین، بلندیهای مشتاق آغاز میگردد . بلندیهای حمرین، دارای شکل ویژه خود میباشد. این رشته دارای یک خط الراس ممتد است. اما در درازای این خط‌ الراس، قله هایی مجزا که به نام « حلت» معروف است، به چشم میخورد. این چکادها در اثر جریان سیل ایجاد شده اند. تعداد این قله ها زیاد است و حتا در چندین طبقه در اطراف آن قرار گرفته اند. چکادها به صورت موازی با یکدیگر قرار دارند.
رشته بلندیهای حمرین در بخش شمالی دارای ارتفاعی حدود ۳۳۰ متر میباشد و به سوی جنوب، از بلندای آن کاسته میشود . بلندیهای حمرین، از فکه به سوی « دهلران» در امتداد مرز قرار دارند. این بلندیها، در حقیقت عبارتند از: چند رشته تپه ماهورهای کم عمق و غیرپیوسته. باید توجه داشت که نیروهای زرهی به راحتی میتوانند این بلندیها را دور زده و از آن بگذرند. از « موسیان» به سوی جنوب، سرزمین خوزستان بطور کامل هموار است و عارضه طبیعی چشم گیری در آن دیده نمیشود.
طرح مریم شمسایی
۳ـ رودخانه‌های خوزستان
مهمترین عارضه های طبیعی که میتوانند برای پدآفند منطقه کارساز باشند، عبارتند از رودخانه ها کارون، دز و کرخه.
یکم ـ کارون
این رودخانه، پرآبترین و بزرگترین رودخانه ایران است. رودخانه کارون از بلندیهای زردکوه واقع در خاورشهر اصفهان، سرچشمه گرفته و پس از عبور از دشت خوزستان، به خلیج فارس میریزد. این رودخانه در کنار شهر شوشتر به دو شاخه تقسیم شده و شهر شوشتر را مانند جزیره ای در برمیگیرد. سپس هر دو شاخه، در جنوب شهر شوشتر دوباره به هم میپیوندند. رودخانه کارون در مسیر خود از کنار شهر اهواز گذشته و پس از پیمودن درازای خوزستان در نزدیکی خرمشهر، دوباره به دو شاخه تقسیم میشود . یک شاخه آن به نام « بهمن شیر» بطور مستقیم به خلیج فارس میریزد و شاخه دیگر آن در کنار خرمشهر به اروندرود میپیوندد. جزیره آبادان، میان این دو شاخه کارون قرار دارد.
دوم ـ دز
این رودخانه از کوه های لرستان سرچشمه گرفته و پس از گذر از کنار شهر دزفول، به رودخانه کارون میریزد.
سوم ـ کرخه (گاماس آب)
رودخانه کرخه از کوه های کنار شهر نهاوند ـ ملایر سرچشمه گرفته و پس از گذر از استانهای همدان و کرمانشاهان و پیوند با رودخانه های قره سو، ماهی دشت، هلیلان و کرند، وارد استان لرستان میشود. در این استان، پس از پیوستن رودخانه های کشکان، زال و غزال رود، وارد استان ایلام میگردد. این رودخانه به سوی جلگه خوزستان پیش رفته و سرانجام، در باتلاق هوزگان (هویزه) فرو میرود.
تا حمیدیه (در استان خوزستان)، آب این رودخانه در یک بستر جریان دارد. اما در ده کیلومتری حمیدیه، کرخه دارای دو بستر، کهنه و نو، است. بستر کهنه که به نام «کرخه کور» نامیده میشود که به سوی جنوب پیچ خورده و در سوی خاور هویزه، دوباره به بستر اصلی وصل میشود. بستر قدیمی به کلی خشک بوده و به صورت یک بریدگی درآمده است. تنها باران یا جریان سیل ممکن است عبور از جلگه را دشوار کرده و یا به کلی قطع کند.
در سراسر دشت خوزستان در مواقع خشک، برابر « عملیات خارج از جاده» برای یگانهای زرهی و موتوریزه، مانعی وجود ندارد.
طرح مریم شمسایی
ب ـ استان‌های ایلام و کرمانشاهان
موقعیت پدآفندی در استانهای ایلام و کرمانشاهان، مناسبتر از خوزستان است. رشته کوه های زاگرس با ایجاد یک سپر دفاع طبیعی، موقعیت پدآفندی ویژه ای به این منطقه بخشیده است. « دفاع غرب» در گذشته نیز بر پایه و در راستای رشته کوه های زاگرس طرح ریزی شده بود.
زاگرس، به صورت رشته کوه های سترگ و دیوار مانندی است که به صورت موازی با یکدیگر، در باختر ایران کشیده شده است. رشته کوه های زاگرس و وابستگان آن، مجموعه بلندیهای منظمی است که از کوه های آرارات آغاز شده و تا شمال تنگه هرمز، ادامه دارد. رشته‌ کوه های زاگرس بوسیله دشتهای « کرمانشاه» در باختر و « شیراز» در جنوب، از هم جدا شده و به بخشهای شمالی، میانی و جنوبی، تقسیم میگردد.
چین خوردگی زاگرس که بزرگترین مجموعه ناهموار ایران را تشکیل میدهد ، دارای ۱۳۵۰ کیلومتر درازا و پهنای آن گوناگون است. کم عرضترین بخش آن در استان فارس، کمابیش ۲۷۵ کیلومتر پهنا دارد.
زاگرس شمالی، نسبت به دیگر ناحیه های آن،‌ دارای ارتفاعات پستتری است. اما در برابر، دارای تنگه ها و کوه کمرهای سختتری میباشد که ارتباطات را مشکل میسازد. بلندیهای مهم شمال عبارتند از: کوه های مرزی « ماکو»، « قطور»، «خوی» و در جنوب، کوه های «چهل چشمه»، « پنجه علی» و « اورامان». مرز دولتی ایران و ترکیه در امتداد کوه های زاگرس شمالی قرار دارد.
زاگرس میانی، میان دو دشت کرمانشاهان و شیراز قرار دارد. این ناحیه از زاگرس مانند البرز میانی، دارای قله های بلندی است. بلندای چکادهای زاگرس میانی، بیش از سه هزار متر از سطح دریا میباشد و در بیشتر ماه های سال، پوشیده از برف است. زاگرس میانی، از رشته‌ کوه های متعدد و موازی هم به نام « پاتاق» تشکیل گردیده است. پهنای این بخش از زاگرس، بین ۲۰۰ تا ۶۰۰ کیلومتر بوده و دارای ویژگیهای « آلپی» است. رودخانه های گاماس آب (کرخه) این ناحیه را به دو بخش خاوری و باختری تقسیم میکند. بخش باختری زاگرس میانی، « پشتکوه» نامیده میشود و از استان کردستان تا خوزستان امتداد دارد. « کبیرکوه» که یکی از مهمترین بلندیهای پشتکوه میباشد، به جلگه خوزستان ختم میشود. بلندترین چکاد کبیرکوه به نام « زرین کوه» است که ۳۰۶۲ متر بلندی دارد. دامنه باختری کبیرکوه، مرز دولتی ایران و عراق را تشکیل میدهد. بخش خاوری زاگرس میانی، « پشت‌کوه» نامیده میشود. این بخش دارای بلندیهای مهمی مانند الوند، اشتران کوه، بیستون و دالاهو، با بلندای بیش از ۴۵۰۰ متر میباشد.
طرح مریم شمسایی
مرز دولتی میان ایران و عراق
مرز دولتی کنونی میان ایران و عراق، از « تالوگ» مصب اروندرود در خلیج فارس آغاز میگردد(1). این مرز در مسیر خود به سوی شمال از خشکستان گذر کرده و از میان مرداب هوزگان (هویزه) عبور میکند(2). این خط مرزی، پس از پشت سر گذاشتن عارضه های متعدد جغرافیایی، به جنوب « دهلران» میرسد. از این ناحیه تا قصر شیرین (روبروی خانقین)، خط مرزی دولتی میان ایران وعراق از پای آخرین بلندیهای استان ایلام میگذرد. خط مرزی، پس از « قصر شیرین»، از مسیر کم ارتفاعی (۱۰۰۰- ۵۰۰ متر) گذشته و به کوه دالامپر (دالان‌پر)، یعنی نقطه مرز ایران، عراق و ترکیه میرسد.
درازای مرز دولتی ایران و عراق ۱۶۰۹ کیلومتر است. پس از فروپاشی اتحاد شوروی، طولانیترین مرز خاکی دولتی ایران با کشورهای همسایه، مرز دولتی ایران و عراق است.
از مجموع ۱۶۰۹ کیلومتر مرز میان ایران و عراق، ۳۵۱ کیلومتر آن را رودخانه و مرداب تشکیل میدهد. رودخانه های مرزی ایران و عراق به ترتیب از جنوب به شمال عبارتند از:
رودخانه یا مرداب: درازا (کیلومتر)
۱ـ اروند رود: 0.84
۲ـ نهرخین:0.9
۳ـ مرداب هوزگان (هویزه): 0.64
۴ـ رودخانه دویرج: 5.2
۵ـ رودخانه میمه: 5.2
۶ـ رودخانه کنجان چم: 5.2
۷ـ رودخانه تلخ آب: 5.4
۸ـ رودخانه کنکاگوش: 5.7
۹ـ رودخانه کنه کبود: 5.24
۱۰ـ رودخانه الوند: 5.5
۱۱ـ رودخانه قوره تو: 0.34
۱۲ـ رودخانه سیروان: 0.42
۱۳ـ رودخانه قزلجه سو: 0.1
۱۴ـ رودخانه کلاس: 0.45
۱۵ـ رودخانه ژاژاوه: 5.4
جمع: ۳۵۱
جنگ در جبهه نظامی
الف ـ مرحله‌ی نخست نبرد
حکومت عراق، در رؤیای به دست آوردن یک پیروزی برق آسا (3)، روز سی و یکم شهریور ماه ۱۳۵۹ خورشیدی، با دوازده لشگر زرهی، مکانیزه و پیاده، همراه با تجهیزات فراوان، ایران را مورد تجاوز نظامی قرار داد . (4)
از آنجا که لشگر ۹۲ زرهی اهواز، یعنی نیرومندترین یگان رزمی کشور در منطقه جنوب باختری به بهانه کودتای نوژه از هم پاشیده بود، حکومت عراق در راستای دستیابی هرچه سریعتر به پیروزی، بخشی از نیروهای ذخیره خود را نیز، به میدان نبرد فرستاد.
در این نبرد، حکومت عراق نیروهای خود را در سه جبهه به هم پیوسته (جنوبی، مرکزی و شمالی)، برای رسیدن به هدفهای زیر وارد عمل کرد:
۱ـ جبهه جنوبی: وظیفه نیروهای مستقر در این جبهه، اشغال شهرهای خرمشهر و آبادان و در نتیجه تسلط کامل بر اروند رود بود.
۲ـ جبهه مرکزی: در این جبهه‌، طراحان نظامی ارتش عراق، بیشترین نیرو را متمرکز کرده بودند. آنان در این جبهه، دو هدف را در راستای هم دنبال میکردند:
نخست ـ تصرف یا تامین شهر دزفول
دوم ـ اشغال شهر اهواز و در نتیجه رسیدن به هدف سقوط خوزستان
۳ـ جبهه شمالی: منظور از گشودن این جبهه، اشغال بخشهایی از استان ایلام و کرمانشاهان و در نتیجه ایمن کردن محورهای احتمالی پاتک ارتش ایران به سوی قلب میان رودان و شهر بغداد بود.
یکم ـ جبهه جنوبی
ارتش عراق که از روش غافلگیری کامل سود جسته بود، پس از عبور از مرز دولتی و رسیدن به دروازه های خرمشهر، با مقاومت دلیرانه مردم این شهر روبرو شد. مردم خرمشهر با جنگ افزارهای اندک و تجهیزات سبک و ناچیز، به دفاع از شهر و میهن خود برخاستند. دوشادوش مردم، تفنگداران یگان دریایی مستقر در خرمشهر و نیز افراد ژاندارمری و شهربانی، بدون داشتن جنگ افزارهای سنگین، به مقابله با متجاوز شتافتند.
خرمشهر، برابر انبوه نیروهای زرهی و بمبارانهای پیاپی ارتش متجاوز عراق، تا آخرین نفس و آخرین نفر مقاومت کرد. سرانجام پس از سی و پنج روز ایستادگی حماسه آفرین مردم خرمشهر، ارتش عراق با تحمل تلفات و خسارتهای سنگین، توانست روز چهارم آبان ماه ۱۳۵۹، بخش غربی شهر را تا کناره رودخانه‌ی کارون تصرف کند. البته باید دانست که این پیروزی، آخرین پیروزی نظامی ارتش عراق در خاک ایران بود.
از سوی دیگر، نیروهای مستقر در جبهه جنوبی ارتش عراق، با وجود محاصره دراز‌ مدت و گلوله باران پیاپی شهر آبادان از راه زمین و هوا، نتوانست این شهر را تصرف کند . (5)
بدینسان، جبهه جنوبی ارتش عراق، بدون اینکه بتواند به هدفهای نظامی خود دست یابد، برابر دروازه های آبادان از حرکت ایستاد همچنین، ارتش عراق به دلیل عدم توانایی در عبور از کارون، نتوانست بخش خاوری خرمشهر را اشغال کند.
دوم ـ جبهه میانی
حکومت عراق، زبده ترین و مجهزترین یگانهای نیروی زمینی خود را در قالب سپاه چهارم، در این جبهه متمرکز کرده بود. این جبهه، وظیفه مهم اشغال نظامی خوزستان را به عهده داشت :(۶)
سپاه چهارم دارای نیروی زرهی زیادی بود و در ترکیب آن لشگرهای زرهی، پیاده و مکانیزه بیشتری به کار گرفته شده بود. افزون بر آن بیشترین و سنگینترین توپخانه را نیز در اختیار داشت. علاوه بر پشتیبانی هوایی، تمامی موشکهای زمین به زمین « فراگ» و «اسکاد»، در پشتیبانی این سپاه، در جبهه مرکزی متمرکز بود.
حکومت عراق در پی آن بود که در پناه این نیروی عظیم، به یک پیروزی برق آسای نظامی دست یابد. بر پایه محاسبه ستاد ارتش عراق، این سپاه میبایست حداکثر تا دهم مهرماه ۱۳۵۹ با تصرف یا تامین شهر دزفول و اشغال شهر اهواز، تصرف نظامی خوزستان را تحقق میبخشید.
بدینسان، حکومت عراق در پی آن بود تا پیش از آنکه ارتش متلاشی شده و مردم ایران بتوانند واکنش لازم را نشان دهند، رویای اشغال خوزستان را از قوه به فعل درآورد. در این جبهه، سپاه چهارم ارتش عراق، نیروهای تحت امر خود را در قالب دو جناح شمالی و جنوبی وارد عملیات کرد:
جناح شمالی، مامور تصرف شهر دزفول بود. در صورت عدم موفقیت در این امر، میبایست شهر مزبور را « تامین» میکرد. بدینسان، در صورت موفقیت کامل ارتش عراق در این عملیات و دستیابی به مناطق شمالی استان خوزستان، خطوط ارتباطی و لوله های نفتی را به داخل کشور قطع کرده و افزون بر آن، بزرگترین پایگاه هوایی ایران (پایگاه وحدتی دزفول) از کار می افتاد، یا به اشغال ارتش عراق درمی آمد.
جناح جنوبی، وظیفه داشت تا با اشغال شهر اهواز و تسلط به راه های جنوب و جنوب باختری کشور، ضربه نهایی را برای سقوط خوزستان وارد کند. از اینرو، ستاد ارتش عراق بیشترین توان رزمی خود را در این جناح متمرکز کرده بود.
در این جبهه، برابر سپاه نیرومند چهارم عراق، لشگر زرهی پاره پاره شده اهواز قرار داشت. لشگر مزبور، برابر دروازه های اهواز با برخورداری از حمایت کامل مردم شهر و افراد ژاندارمری و شهربانی، پدآفند اهواز را به دوش گرفت.
در درازای جنگ، این لشگر با یگانهایی از لشگر پیاده مرکز، لشگر ۷۷ پیاده خراسان و نیز لشگر ۱۶ زرهی تقویت شد و در این فرآیند، بار اصلی جنگ را تا اخراج سربازان عراقی از خاک ایران، به دوش کشید.
عملیات در این جبهه گسترده به دلیل امکان عملیات خارج از جاده (۷) برای ارتش عراق که با پیروی از الگوی ارتش سرخ، با تمرکز زیاد یگانهای زرهی وارد نبرد شده بود، بسیار دلخواه بود. تا برابر دروازه های شهر اهواز، همه چیز بر پایه برنامه پیش میرفت. روز ششم آغاز تجاوز، جلوداران سپاه چهارم عراق وارد حومه شهر اهواز شدند. تعدادی از این افراد، وسیله مردم و نیروهای ژاندارمری و شهربانی از پای درآمده و یا دستگیر گردیدند. در همین روز، ستونهای زرهی جناح جنوبی سپاه چهارم عراق در کنار رودخانه کارون، برای « تک» به شهر اهواز، آرایش جنگی گرفته بود.
در لحظه هایی که از نظر فرماندهان ارتش عراق هیچ چیز نمیتوانست از سقوط شهر اهواز جلوگیری کند، مردم شهر و بقایای نیروهای مسلح ایران به پا خاستند. افراد شهربانی و ژاندارمری در پشت بامهای شهر سنگر گرفتند تا در صورت نفوذ نیروهای عراقی به داخل شهر بر کوچه ها و خیابانها مسلط باشند. مردم کوچه و بازار، به سرعت دست اندرکار ایجاد مانعهای خیابانی، تله های ضد تانک و سنگرسازی در خیابانها و میدانهای اصلی شهر شدند. در این راستا، بقایای لشگر ۹۲ زرهی اهواز، پدآفند اصلی شهر را به عهده گرفت. این لشگر پس از سازماندهی یگانهای موجود، در مواضع پدآفندی مستقر گردید. در این لحظه های سرنوشت ساز، نیروی هوایی و « هوانیروز» با وجود صدمات فراوانی که در جریان انقلاب متحمل شده بودند، با همه توان به دفاع از شهر اهواز برخاستند. جنگنده های نیروی هوایی از پایگاه های دزفول، بوشهر، اصفهان و شیراز، پیاپی به پرواز درمی آمدند. هدف نیروی هوایی، برهم زدن آرایش رزمی نیروهای زرهی سپاه چهارم ارتش عراق وسیله آتش بی ایست و پر حجم و در نتیجه وارد کردن تلفات هرچه بیشتر، برای متوقف کردن آفند نیروهای دشمن بود. هلیکوپترهای هوانیروز هم دوشادوش جنگنده های نیروی هوایی، در این نبرد، فعالانه شرکت داشتند.
در شب هفتم مهر ماه ۱۳۵۹، با وجود تکهای پیاپی جنگنده های نیروی هوایی و هلیکوپترهای توپدار هوانیروز که حتا در دل شب هم ادامه داشت، هر لحظه بیم آن میرفت که نیروهای زرهی عراق به داخل شهر نفوذ کنند. در این شب سرنوشت ساز به پیشنهاد کارشناسان سازمان آب و برق خوزستان، آب رودخانه‌ی دز را بوسیله تلمبه های نیرومند سازمان مزبور به سوی دشت سرازیر کردند. در همان شب، عملیات مشابهی نیز از سوی یگان مهندسی لشگر ۹۲ زرهی اهواز بر روی رودخانه کرخه انجام شد(8). سحرگاه روز هشتم مهر ماه، آب زیادی میان نیروهای زرهی دشمن و شهر اهواز حایل شده بود. در این فرآیند زمین برای عملیات یگانهای زرهی دشمن مشکل آفرین گردیده بود. این امر در جلوگیری از سقوط اهواز، نقش موثری داشت.
در جناح شمالی نیز سپاه چهارم عراق، برابر پایداری سرسختانه ارتش و مردم ایران از حرکت باز ایستاد و در این فرآیند، نتوانست به هدف اصلی خود، یعنی اشغال یا تامین شهر دزفول و در نتیجه محاصره خوزستان از طرف شمال، دست یابد. بدینسان، ارتش عراق با وجود تمرکز بیشترین نیرو در جبهه مرکزی، موفق نشد که هیچ یک از هدفهای خود را بطور کامل به اجرا درآورد. (نقشه شماره یک)
سوم ـ جبهه شمال
در این جبهه، ارتش عراق با موفقیت کامل روبرو بود و توانست در کمترین مدت، به همه هدفهای از پیش تعیین شده، دست یابد. هدف ارتش عراق از گشودن این جبهه، تامین محورهای آفند احتمالی ارتش ایران، به داخل خاک عراق و در نتیجه شهر بغداد بود. در این جبهه، ارتش عراق پس از اشغال شهرها و روستاهای منطقه از جمله نفت شاه (نفت شهر)، قصرشیرین، خسروی، سومار، مهران و دهلران، دست اندرکار تحکیم مواضع اشغالی شد. بدینسان، ارتش عراق موفق شد دو محور تعرض احتمالی ارتش ایران را به سوی بغداد، امن کند. محورهای مزبور عبارت بودند از:
محور ، سومار ـ مندلی ـ بعقوبه ـ بغداد
محور ، قصرشیرین ـ‌ خانقین ـ بعقوبه ـ بغداد
فاصله شهر بغداد از مرز دولتی از طریق محورهای یاد شده، کمابیش یکصد و پنجاه کیلومتر است.
به هنگام آفند عراق، ارتش ایران فاقد توان رزمی لازم برای انجام عملیات تعرضی به داخل خاک عراق بود. اما چنان چه عراق در رسیدن به هدفهای خود در جبهه شمالی ناکام میماند، ارتش ایران میتوانست با نفوذ به داخل قلمرو عراق از محورهای بالا و تهدید شهر بغداد، نقشه های جنگی عراق را درهم ریخته و ورق جنگ را به سود خود برگرداند.
ناموفق ماندن ارتش عراق در جبهه مرکزی و جنوبی و در نتیجه متوقف شدن ارتش مزبور برابر دروازه های اهواز و آبادان، همراه با برتری ایران در هوا و دریا و همچنین خسارت و تلفات قابل ملاحظه نیروهای عراقی در همین چند روز آغازین جنگ، آشکارا نشان داد که امکان پیروزی نظامی در این نبرد برای عراق وجود ندارد.
نیروی هوایی ایران، با وجود درهم ریختگی سازمانی و زخمهایی که در اثر پی آمدهای « به اصطلاح کودتای نوژه» به این نیرو وارد شده بود. روز اول مهرماه ۱۳۵۹ با یکصد و چهل فروند جنگنده ـ بمب‌افکن، هدفهای نظامی و اقتصادی بسیاری را در ژرفای قلمرو عراق درهم کوبید و برتری بی چون و چرا و توان رزمی نیروی هوایی ایران را به نمایش گذارد(9).
نیروی دریایی که در جریان انقلاب و شاید به علت دوری از مرکز، کمابیش دست نخورده باقی مانده بود، در همان روزهای آغازین جنگ، برتری کامل خود را به دشمن نشان داد. نیروی دریایی ایران در عملیات « مروارید» (آذرماه ۱۳۵۹)، با غرق کردن ۳ فروند ناوچه موشک انداز « اوزا- ۲»‌ (O S A 2) و یک فروند ناوچه موشک انداز « اوزا- ۱» (O S A 1) و وارد کردن آسیب اساسی (حدود ۷۰ درصد) بر سه فروند ناوچه موشک انداز دیگر عراقی، هسته اصلی نیروی دریایی ایذایی عراق را نابود کرد(10).  باقیمانده نیروی دریایی مزبور در تنها پایگاه دریایی این کشور « ام‌القصر» (واقع در خورعبداله) زندانی گردید. سپس در پی عملیات هم آهنگِ نیروی دریایی و نیروی هوایی، نیروی دریایی عراق به صورت عملی از صحنه نبرد حذف شد. به دنبال این عملیات، نیروی دریایی با بستن اروندرود بر روی عراق، این کشور را از راه دریا محاصره کرد. از سوی دیگر، نیروی دریایی و هوایی ایران به تلافی بمباران و گلوله باران پالایشگاه آبادان، در یک عملیات مشترک ، بندر « البکر» (واقع در کرانه اروندرود) که بندر اصلی صدور نفت عراق به شمار میرفت، در هم کوبیده و تاسیسات بندری و نفتی آن را از کار انداختند.
بدینسان، ارتش ایران با وجود تصفیه های خونین، درهم ریختگی سازمانی، نفوذ نیروهای چپ به داخل آن و نیز غارت جنگ افزارها در روزهای بیست و یکم و بیست و دوم بهمن ماه ۱۳۵۷، همراه با مصایب و دشواریهای بسیار دیگر، توانست با همگامی مردم ایران و به ویژه مردم میهن پرست خوزستان، تا میانه های آبان ماه ۱۳۵۹ ، جنگ را به حالت سکون درآورد. آفند سراسری ارتش عراق و رویای « قادسیه دوم»(11) ، تنها ۴۵ روز پایید. در این میان، ارتش عراق برای جلوگیری از گسیختگی و حفظ هم آهنگی مواضع خود، در برخی مناطق ناچار به عقبنشینی شد.
بدینسان، مرحله اول جنگ بیش از یک ماه و نیم به درازا نکشید. این دوره در برگیرنده آغاز آفند عراق (۳۱ شهریورماه ۱۳۵۹) تا میانه های آبان ماه ۱۳۵۹ میباشد که ارتش ایران، ارتش عراق را زمینگیر کرد. در این دوره، ارتش عراق توانست شهرهای زیر را اشغال کند:
شلمچه،‌ خرمشهر، هوزگان و بستان، (واقع در استان خوزستان)، موسیان، دهلران، مهران و سومار (واقع در استان ایلام) نفت شاه (نفت شهر)، خسروی، قصر شیرین و ازگله، (واقع در استان کرمانشاهان) .
افزون بر آن، کمابیش یک هزار و دویست آبادی نیز به تصرف ارتش عراق درآمد و ارتش مزبور در حد نهایی به عمق ۹۰ کیلومتر (به خط مستقیم از مرز دولتی)، در خاک ایران نفوذ کرد. در اثر این عملیات، بخشهایی از جادههای اهوازـ آبادان و آبادان ـ ماهشهر، به اشغال ارتش عراق درآمد. در نتیجه شهر آبادان از راه خشکی در محاصره کامل ارتش مزبور قرار گرفت، بطوریکه ارتباط با این شهر، تنها از راه دریا امکانپذیر بود(12).
ب ـ مرحله دوم نبرد
چنانکه اشاره شد، در میانه های آبان ماه ۱۳۵۹، ایرانیان توانستند آفند همه جانبه ارتش عراق را مهار کرده و جنگ را به حالت سکون درآورند. از این تاریخ تا آغاز اولین آفند ارتش ایران در پنجم مهر ماه ۱۳۶۰ را که برای درهم کوبیدن محاصره شهر آبادان به مورد اجرا درآمد، میتوان به عنوان مرحله دوم جنگ نام برد(13):
ویژگی آشکار این مرحله از جنگ، نبرد توپخانه هاست . در این دوره که ارتش عراق از پیشروی بازمانده بود، شهرها، مراکز صنعتی، اقتصادی و نیز روستاهایی که در تیررس توپخانه دوربرد و موشکهای زمین به زمین قرار داشت، زیر آتش پیاپی قرار داد.
هنوز 1.5 ماه از آغاز آفند همه جانبه ارتش عراق نگذشته بود که ارتش مزبور با توقف برابر دروازه های آبادان و اهواز، ناکام ماندن در تصرف یا تأمین شهر دزفول، همراه با برتری ایران در هوا و دریا و همچنین خسارت و تلفات سنگینی که در همین زمان کوتاه متحمل شده بود، از موضع آفند به لاک پدآفند فرو رفت. ارتش مزبور، در حاشیه شهر آبادان که انتظار میرفت پس از فصل زمستان و خشک شدن زمین، دست به یک آفند همه جانبه بزند، موضع پدآفندی برگزید.
شهر آبادان از چند سو در محاصره ارتش عراق قرار داشت. اشغال شهر مزبور، نه تنها میتوانست وظیفه جناج جنوبی ارتش چهارم را کامل کند، بلکه از نظر حیثیتی برای ارتش عراق یک پیروزی بزرگ به حساب می آمد.
ارتش عراق در این دوره، ضمن گلولـه باران مناطقی که در تیررس توپخانه دوربرد و موشکهای زمین به زمین قرار داشت، برای حفظ دستاوردهای جنگ، دست اندرکار محکم کردن مواضع پدآفندی شد(14):
ارتش مزبور با ایجاد میدانهای مین، مانعهای ضد تانک، خندق و خاکریز، مواضع پدآفندی مستحکمی را به وجود آورد. افزون بر آن، ارتش عراق در این راستا از رودخانه های خوزستان و به ویژه رودخانه کارون بهره گرفت و مواضع پدآفندی خود را با آنها هم آهنگ کرد.
از سوی دیگر ، ایرانیان نیز نیازمند زمان بودند تا با بازسازی نیروی زمینی و سازمان دادن بهتر به نیروهای مردمی و همچنین تهیه و تکمیل طرحهای جنگی، از موضع پدآفندی بیرون آمده و حالت تهاجمی در پیش گیرند.
در این دوره، با وجود عملیات پراکنده ارتش و نیروهای مردمی ایران، همراه با آتش پیاپی توپخانه های دو طرف و موشک اندازهای ارتش عراق، در خطوط جبهه ها تغییری پدید نیامد.
پ ـ مرحله سوم نبرد
یکم ـ درهم شکستن محاصره آبادان (عملیات ثامن‌الائمه)
بامداد روز پنجم مهرماه ۱۳۶۰، یعنی یک سال و شش روز پس از آغاز آفند ارتش عراق، اولین عملیات آفندی ارتش ایران برای درهم شکستن محاصره شهر آبادان، با موفقیت تمام به مورد اجرا درآمد.
ارتش عراق در بخش خاوری رودخانه کارون، منطقه ای کمابیش 150 کیلومتر مربع را در اختیار داشت. بدینسان، بخشهایی از جاده های اهوازـ آبادان و ماهشهر ـ آبادان در تصرف ارتش مزبور قرار داشت و بقیه این دو جاده نیز در منطقه عملیاتی عراقیها واقع شده بود.
ارتش عراق برای نگهداری تنها سرپلی که در بخش خاوری رودخانه کارون در تصرف داشت، دست به ایجاد استحکامات زیادی زده بود. افزون بر آن، پدآفند هوایی نیرومندی نیز در این منطقه مستقر گردیده بود. ارتباطات و تدارکات این منطقه بوسیله پلهای « قُصبه» و « حفار» تامین میشد .
استعداد ارتش عراق در این منطقه عبارت بود از(15):
1 تیپ زرهی، 1 تیپ مکانیزه، 1 تیپ پیاده، 1 گردان زرهی مستقل، 2 گردان پیاده مستقل و 1 قاطع جیش الشعبی.
افزون بر توپخانه مستقر در این منطقه، پنج گردان توپخانه مستقر در باختر رودخانه کارون نیز در پشتیبانی این نیرو قرار داشت(1۶).
ارتش ایران در ساعت یک بامداد روز پنجم مهرماه ۱۳۶۰ از سه جبهه، مواضع ارتش عراق را در بخش خاوری رودخانه کارون مورد آفند قرار داد:
از سوی شمال، در راستای رودخانه کارون و جاده اهواز ـ آبادان
از سوی جنوب، در راستای رودخانه کارون
از سوی خاور،‌ در راستای محور عمود بر جاده آبادان ـ ماهشهر
ستونهایی که در راستای رودخانه کارون وارد عملیات شده بودند، پس از سیزده ساعت نبرد، یعنی در ساعت ۱۴ همان روز، موفق شدند که دومین پل ارتباطی ارتش عراق بر روی رودخانه کارون را نیز به تصرف خود درآورند.
نیروهای عراقی مستقر در این منطقه که همه راه های ارتباطی و تدارکاتی و فرار را از دست داده بودند ، اسلحه را زمین گذاشته و تسلیم شدند (نقشه شماره ۳) .
بدینسان، در نبردی که تنها دو روز به درازا کشید، ضمن نابودی تنها سرپلِ ارتش عراق در بخش خاوری رودخانه کارون، محاصره آبادان نیز در هم شکست و اولین پیروزی نظامی در جنگ نصیب ارتش ایران شد. در این نبرد، ارتش عراق تلفات و خسارتهای سنگینی را متحمل گردید. افزون بر آن، ضربه روحی و حیثیتی شدیدی بر عراقیها وارد آمد. گرچه این پیروزی از نظر افزایش روحیه جنگی نیروهای ایرانی خیلی مهم بود، اما سرنوشت جنگ در گروی پیروزی، در جبهه دیگری بود .
دوم ـ آزاد‌سازی شهر بستان (عملیات طریق‌القدس)
ارتش عراق با اشغال بخش بزرگی از شهرستان دشت میشان و به ویژه در دست داشتن شهرِ بستان، جبهه های شمالی، مرکزی و جنوبی خود را از داخل خاک ایران به هم پیوند داده بود. در حالی که این امر از داخل خاک عراق با وجود مرداب هویزه و نبودن راه های ارتباطی در موازات مرز،‌ امکانپذیر نبود.
ارتش عراق با در دست داشتن شهر بستان و مناطق اطراف آن و در نتیجه تسلط بر محور عماره ـ بستان ، از راه تدارکاتی نزدیک و مطمئنی نیز برخوردار بود. این محور، به ویژه برای تدارکات جناح جنوبی جبهه مرکزی که در حقیقت ستون فقرات ارتش مزبور را تشکیل میداد، دارای اهمیت حیاتی بود.
با توجه به این مسایل، برای وارد آرودن ضربه کاری و اساسی بر پیکر نیروی زمینی ارتش عراق، طراحان نظامی ستاد ارتش ایران به این نتیجه رسیدند که میبایست:
نخست ارتباط جبهه های جنوبی، مرکزی و شمالی ارتش عراق را از هم گسیخت
سپس، ارتش عراق را از محور تدارکاتی عماره ـ بستان محروم کرد.
برای رسیدن به دو هدف بالا، میبایست شهر بستان و منطقه های اطراف آن تا تنگ «چزابه» آزاد میشد.
تنگ مزبور، با درازای کمابیش چهار کیلومتر، در شمال شهر بستان و حاشیه باتلاق هوزگان قرار دارد. این تنگه برای پدآفند منطقه ای که قرار بود آزاد شود، از اهمیت ویژه ای برخوردار بود. تنگ چزابه، از شمال به تپه های شنی و از جنوب به آب گرفتگی محدود است. از این رو، پهنای عبور در این تنگه بسیار کم است و از هزار و پانصد متر تجاوز نمیکند .
ارتش عراق با توجه به اهمیت شهر بستان و منطقه های اطراف آن، این شهر را به صورت دژ جنگی کامل درآورده بود. ارتش ایران بدون در هم کوبیدن این دژ، نمیتوانست پیوستگی طولی ارتش عراق را از هم گسیخته و محور تدارکاتی عماره ـ بستان را از کار بیندازد.
با توجه به این بررسیها، در ساعت نیم بامداد روز هشتم آذرماه ۱۳۶۰ خورشیدی، عملیات آزادسازی شهر بستان و اطراف آن (عملیات طریق القدس) با موفقیت به مورد اجرا درآمد. هدف این عملیات که چهارده روز به درازا کشید، عبارت بود از انهدام نیروهای عراقی مستقر در منطقه (کمابیش ۶ تیپ) و در نتیجه، آزادسازی منطقه ای با پهنای 300 تا 350 کیلومتر مربع و رسیدن و ترمیم مرز دولتی، در حد فاصل باتلاق هوزگان.
از آغاز مرحله سوم، ارتش ایران به دلیل عدم برخورداری از پوشش هوایی لازم ، شیوه رزم شبانه را برگزید. نیروی هوایی قدرتمند ایران، در این فاصله، به دلایل زیر توان رزمی خود را به میزان زیادی از دست داده بود:
1- کمبود لوازم یدکی
2-  کمبود سوخت، در اثر از کار افتادن پالایشگاه آبادان
3- خرابکاری عاملان ایرانی نمای عراق در این نیرو
از سوی دیگر، ستاد ارتش ایران، با توجه به این مساله که امکان جایگزینی هواپیماها وجود نداشت، کوشش میکرد تا حد ممکن در این مرحله، نیروی هوایی را درگیر جنگ نکرده و آن را برای مراحل حساستر احتمالی، حفظ کند.
ارتش عراق نیز برابر این شیوه رزمی ایرانیان، روش « پدآفند متحرک» را برگزیده بود. ارتش مزبور این شیوه را در عملیات محدودِ مرحله دوم ، چندین بار با موفقیت اجرا کرده بود. در نیروی زمینی عراق به شیوه روسها، « زرهی» عنصر اصلی را تشکیل میداد . اما نیروی زرهی در شب امکان مانور لازم را ندارد و در نتیجه از کارآیی کافی برخوردار نیست. با توجه به این مساله، نیروی زمینی عراق، آرایش عمقی به خود گرفته بود(17). در این آرایش، روی خطهای مقدم که سقوط آنها برابر تک شبانه حتمی است، زیاد تکیه نمیشود. اما، با روشن شدن هوا، رده‌های بعدی میتوانند با پاتکهای قوی، نه تنها مواضع از دست رفته در شب را دوباره به چنگ آورند بلکه به دلیل خستگی نیروهای مهاجم در طول رزم شبانه، ضربه های کاری نیز به آنان وارد نمایند.
برابر این شیوه جنگی ارتش عراق، طراحان ستاد ارتش ایران، شیوه رزم شبانه با روش «تک هم آهنگ در چندین رده» را به کار گرفتند. بر پایه این روش، همزمان با خطوط مقدم، میبایست رده های دوم و سوم دشمن نیز در عمق مورد حمله قرار میگرفت. این شیوه رزمی در عملیات آزادسازی شهر بستان و تنگ چزابه، با موفقیت کامل از سوی ارتش ایران به کار گرفته شد.
عملیات آزادسازی شهر بستان (عملیات طریق‌القدس)، در دو محور کلی شمال و جنوب رودخانه کرخه به مورد اجرا گذارده شد. عملیات محور شمالی، برای آزادسازی تنگ چزابه و هدف عملیات در محور جنوبی،‌ آزادسازی شهر بستان بود.
در هر دو محور، ایرانیان همزمان با خطوط مقدم دشمن، رده های دوم و سوم احتیاط نیروهای عراقی را نیز مورد آفند قرار دادند. در پایان روز دوم ، در محور شمالی، تنگه چزابه و در محور جنوبی، شهر بستان آزاد شد. در اثر این عملیات، ارتش عراق با تحمل تلفات جانی و ضایعات تسلیحاتی سنگین، تن به یک شکست راهبردی (استراتژیک) داد.
بدینسان، به دنبال آزادسازی شهر بستان و مناطق اطراف آن، ارتباط جبهه های ارتش عراق در داخل خاک ایران از هم گسیخت و این نیروها از محور تدارکاتی عماره ـ بستان نیز محروم شدند. از اینرو، ارتش عراق چندین بار با تحمل زیانهای بسیار، کوشید تا شهر بستان را دوباره اشغال کند و در نتیجه شکست محتوم خود را چندی به عقب بیاندازد که موفق نشد.
به دنبال این عملیات ناموفق برای اشغال دوباره شهر بستان، نیروهای عراقی مستقر در منطقه که در خطر محاصره و نابودی کامل قرار گرفته بودند، در چند مرحله عقب نشینی کرده و در جنوب رودخانه کارون مستقر شدند. (نقشه شماره چهار)
سوم ـ آزاد‌سازی گلوگاه خوستان (عملیات فتح‌المبین)
با وجود تحمل این شکست ، سپاه چهارم ارتش عراق با تسلط بر نواحی شوش ، گلوگاه خوزستان را هنوز در دست داشت . افزون بر آن ، سپاه مزبور با دریافت جنگ‌افزارهای بیش‌تر و تقویت بایگان‌های رزمی دیگر ، بیش از پیش نیرومند می‌نمود.
با توجه به این که حکومت عراق بیش‌ترین توان رزمی خود را در این جبهه متمرکز کرده بود، سرنوشت جنگ در گرو درهم کوبیدن این نیروی عظیم قرار داشت(18).
سپاه چهارم ، افزون بر برخورداری از پیشرفته‌ترین جنگ‌افزارها ، تا تنگه‌ی « رقابیه» دارای مواضع پدآفندی پی در پی و ژرف بود . هم‌چنین جناح شمالی این سپاه با تکیه به دنباله‌های کبیرکوه ، از هر جهت پوشیده بود . افزون بر آن ، به دلیل محدودیت و در برخی موارد ، عدم امکان عملیات خارج از جاده در شمال محور دزفول ـ عین‌خوش ـ موسیان ، این جناح برابر حمله‌ی احتمالی ستون‌های زرهی ایرانیان در امان بود .
نقطه‌ی ضعف سپاه چهارم ، در جناح جنوبی بود . این منطقه ، از شهر شوش به سوی غرب ، از هر جهت برای عملیات خارج از جاده مساعد است . سپاه مزبور نیز با توجه به این مساله ، بیش‌ترین نیرو را در این جناح متمرکز کرده بود . اما به دنبال آزادسازی شهر بستان و منطقه‌های اطراف ، جناح جنوبی سپاه چهارم دو پاره شده و پاره‌ی شمالی آن به صورت یک برجستگی ضربه‌پذیر در درازای محور عین‌خوش ـ موسیان بدون پوشش باقی مانده بود .
ارتش عراق ، پس از آن که موفق نشد با اشغال دوباره‌ی شهر بستان این نقطه ضعف را برطرف کند ، روز هفدهم اسفند ماه ۱۳۶۰ دست به یک کوشش نافرجام از سوی شمال زد . این عملیات نزدیک به دو هفته ادامه داشت و طی آن ارتش عراق کوشید تا تنگه چزابه را دوباره اشغال کند و در این فرآیند ، فشار بر روی شهر بستان را افزایش دهد . عملیات ارتش عراق با وجود نقل و انتقال‌های وسیع و برخورداری از آتش سنگین توپخانه و بمباران هوایی ، با شکست روبه‌رو شد .
در ساعت نیم بامداد روز اول فروردین ماه ۱۳۶۱ ، عملیات ارتش ایران برای درهم کوبیدن پاره‌ی شمالی جناحِ جنوبی سپاه چهارم عراق ، آغاز شد و در دو مرحله دیگر در روزهای چهارم و هفتم همان ماه ، با موفقیت کامل دنبال گردید . سرعت عملیات به گونه‌ای بود که روز نهم فروردین ماه ، ارتش ایران منطقه‌ی مورد نظر را پاک‌سازی کرده و در مواضع پدآفندی از پیش تعیین شده مستقر شده بود .
در این عملیات ، ستاد ارتش ایران دو لشگر کامل رزمی ، همراه با چند گردان توپخانه را وارد کارزار کرد . در این راستا برای پیش‌گیری از کاهش شدت آفند ، چند تیپ دیگر همراه با چند گردان از نیروهای مردمی و چند گردان سپاه پاسداران نیز وارد میدان جنگ شدند . در این عملیات که با استادی از سوی طراحان نظامی ستاد ارتش ایران طرح‌ریزی شده بود و با دقت و جسارت از سوی فرماندهان ارتش به مورد اجرا درآمد ، هم‌زمان با خطوط مقدم ، رده‌های عمقی سپاه چهارم عراق مورد حمله قرار گرفت .
ستون فقرات این عملیات بزرگ نظامی را ، لشگر ۹۲ زرهی اهواز تشکیل می‌داد . این لشگر ، در درازای جنگ با یگان‌های دیگر تقویت شده بود . لشگر ۹۲ زرهی اهواز ، در حالی که از سوی چند گردان از نیروهای مردمی همراهی می‌شد ، از جنوب محور دزفول ـ عین‌خوش ـ موسیان ، مواضع سپاه چهارم را دور زد و در جنوب عین‌خوش ، مقر فرماندهی ، پایگاه پرتاب موشک‌های زمین به زمین و یگان‌های تامین عقبه‌ی سپاه چهارم عراق را مورد حمله قرار داد . هم زمان با این عملیات ، لشگر ۷۷ پیاده خراسان همراه با چند گردان از نیروهای مردمی و سپاه پاسداران ، از امتداد جنوبی دامنه‌های کبیر‌کوه ، مواضع سپاه چهارم را مورد تک قرار داد .
پس از هشت روز نبرد ، سپاه چهارم عراق با از دست دادن سه لشگر مکانیزه و زرهی از هم پاشید . در این نبرد ، پانزده هزار تن از افراد ارتش عراق همراه با یک ژنرال و صدها افسرِ ارشد و رده‌های پایین‌تر ، به اسارت درآمدند . افزون بر آن ، ۱۵۰ دستگاه تانک ، ۱۷۰ دستگاه نفربر زرهی ، ۵۰۰ دستگاه خودرو ، ۱۶۵ قبضه توپ و مقادیر زیادی جنگ‌افزارهای نیمه سنگین و سبک ، همراه با مهمات و وسایل مخابراتی به غنیمت گرفته شد .۱۹
با این شکست ، ارتش عراق چهل کیلومتر به عقب رانده شد و شهرهای دزفول و شوش از تیررس آتش توپخانه‌ی عراق رهایی یافتند . (نقشه شماره پنج)
چهارم ـ بیرون راندن ارتش عراق از خاک ایران (عملیات بیت‌المقدس)
به دنبال این پیروزی ، نوبت جناح جنوبی سپاه چهارم فرا رسیده بود . این جناح ، پیش‌تر در محور سوسنگرد ـ اهواز ، دو پاره شده و پاره‌ی شمالی آن در عملیات آزاد سازی شهر بستان (طریق‌القدس) نابود گردیده بود . باقی‌مانده‌ی سپاه چهارم عراق ، هنوز منطقه‌ای به وسعت کمابیش ۵۴۰۰ کیلومتر مربع را در اختیار داشت .
این منطقه از شمال به کرخه‌ی کور و شهرهای هوزگان (هویزه) ، از باختر به باتلاق هوزگان (هویزه) و از جنوب به اروندرود و شهر خرمشهر ، محدود می‌شد . ارتش عراق به دلیل استقرار دراز مدت در این منطقه ، مواضع پدآفندی زیادی به وجود آورده بود . افزون بر آن ، این مواضع را با رودخانه‌های کرخه‌ی کور و کارون نیز هم‌آهنگ کرده بود . ارتش عراق با توجه به پهنای قابل عبور کرخه‌ی کور و به ویژه پس از عملیات آزادسازی گلوگاه خوزستان (فتح‌المبین) ، استحکامات کناره‌ی این رودخانه را تقویت کرده بود . در این جا، افزودن بر میدان‌های مین ، سیم خاردار ، کانال و خاکریز ، سنگرهای تیربار به خوبی می‌توانستند عبور پیاده نظام را متوقف کنند . در آخرین رده‌ی این مواضع پدآفندی ، آشیانه‌های تانک با فاصله‌های کمی از هم قرار داشتند که می‌توانستند تلفات سنگینی بر مهاجم وارد کنند .
با وجود خطوط پدآفندی مناسب و هم‌آهنگی کامل با رودخانه‌ی کرخه‌ی کور و کارون ، جناح جنوبی سپاه چهارم عراق ، از نظر امکان تحرک در وضع بسیار بدی قرار داشت . باتلاق هوزگان (هویزه) و مناطق مردابی به هم پیوسته‌ی آن در قلمرو حکومت عراق ، امکان عقب‌نشینی این نیرو را به داخل خاک عراق غیرممکن می‌ساخت . برای عقب‌نشینی و فرار ، تنها یک راه دراز ، در مسیر محور خرمشهر ـ شلمچه ـ بصره ، وجود داشت .
ارتش عراق ، پس از تحمل شکست‌های پیاپی ، جناح جنوبی سپاه چهارم را به شدت تقویت کرده بود . یگان‌هایی که در اثر عملیات پیشین ارتش ایران ، در هم شکسته بودند ، پس از بازسازی ، دوباره به منطقه اعزام گردیدند . با آغاز عملیات ، یگان‌های دیگری نیز به یاری این جناح گسیل شدند . استعداد ارتش عراق در این منطقه به شرح زیر برآورد شده بود :۲۰
پیاده نظام : حدود سی و شش هزار نفر
زرهی : چهل و یک گردان تانک یا کمابیش ۱۳۴۵ دستگاه تانک
مکانیزه : سی و هشت گردان مکانیزه یا کمابیش ۱۳۳۰ دستگاه نفربر زرهی
پشتیبانی : کمابیش ۵۳۰ قبضه توپ
افزون بر آن ، این نیرو از پشتیبانی مدام هوایی در درازای نبرد نیز برخوردار بود.
برای رویارویی با این نیروی قابل ملاحظه و بیرون راندن باقی مانده ارتش عراق از خاک کشور ، ستاد ارتش ایران ، عملیات بیت‌المقدس را در سه مرحله به مورد اجرا درآورد .
طراحان ستاد ارتش ایران ، با توجه به انبوه نیروی دشمن ، گستردگی جبهه و پهنه‌ی زیاد منطقه‌ی علمیات ، از درگیری در یک جبهه متمرکز پرهیز کرده و در نتیجه به ارتش عراق اجازه ندادند تا از امکان تمرکز نیرو ، بهره‌مند شود .
عملیات غرب رودخانه‌ی کارون
این عملیات روز اول اردی‌بهشت ماه ۱۳۶۱ از سوی ارتش ایران در غرب رودخانه‌ی کارون به مورد اجرا گذارده شد . در این عملیات چندین گردان از نیروهای مردمی و سپاه پاسداران نیز در میدان نبرد ، حضور داشتند . در این مرحله ، نیروهای ایران پس از گذر از رودخانه‌ی کارون ، جاده‌ی اهواز ـ خرم‌شهر را در اختیار گرفت . ارتش عراق با وجود پاتک‌های سخت ، موفق به دست‌یابی دوباره به این جاده نشد .
عملیات فکه
مرحله‌ی دوم این عملیات ، پانزده روز پس از مرحله‌ی اول ، یعنی در روز شانزدهم اردی‌بهشت ماه ۱۳۶۱ در منطقه « فکه» به اجرا درآمد . در نتیجه‌ی این عملیات ، فشار بر روی نیروهای عراقی مستقر در منطقه افزایش یافت . هم زمان با عملیات فکه ، بخشی از نیروهایی که در مرحله‌ی اول عملیات از رودخانه‌ی کارون گذر کرده بودند ، به سوی مرز دولتی به حرکت درآمده و تا پایان روز هفدهم اردیبهشت ماه ، در نوار مرزی مستقر شدند .
عملیات آزادسازی خرم‌شهر
مرحله‌ی سوم عملیات ، روز نوزدهم اردی‌بهشت ماه ۱۳۶۱ به منظور درهم کوبیدن بقایای نیروهای جبهه‌ی مرکزی و هم‌چنین نیروهای جبهه‌ی جنوبی ارتش عراق و در نتیجه آزادسازی خرم‌شهر به مورد اجرا درآمد . در شب همان روز ، مواضع دفاعی ارتش عراق در شمال و باختر شهر خرم‌شهر به تصرف نیروهای ایران درآمد و خرمشهر در کم‌تر از سه روز ، آزاد شد .
در این نبرد ، هفت هزار نفر از افراد عراق کشته و اسیر شدند . فرمانده‌ی جبهه‌ی جنوبی عراق نیز در میان انبوه کشته‌شدگان بود . بقایای نیروهای عراقی با به جا گذاردن مقادیر زیادی جنگ‌افزار و مهمات از میدان جنگ گریختند . (نقشه شماره ۶)
بدین‌سان ، ارتش ایران موفق شد که پس از گذشت کم‌تر از ۱۹ ماه از آغاز آفند گسترده‌ی عراق و اشغال بخش‌های بزرگی از کشور ، نیروهای اشغال‌گر را از خاک ایران براند . از این مرحله به بعد ، مرحله‌ی چهارم جنگ (مرحله پدآفند برون مرزی) آغاز شد … .
پی‌نوشت‌ها:
۱ ـ بندر فاو در قلمرو عراق و بندر اروندکنار در ایران ، آخرین شهرهای دو کشور در مسیر اروندرود در محل ریختن این رودخانه به خلیج فارس قرار دارند .
۲ ـ خشکستان یا بیابان ، مساوی است با واژه‌ای Arid Zone در انگلیسی .
۳ ـ اصطلاح جنگ برق‌آسا ، ترجمه‌ی آلمانی Blitzkrieg است. شیوه‌ای که در جنگ جهانی دوم از سوی آلمان‌ها ابداع شد و در مواردی با موفقیت به کار گرفته شد . البته باید توجه داشت که بیش از آن در زمان‌های نزدیک ، نادرشاه افشار و آقامحمدخان قاجار ، در برخی نبردها ، از این شیوه بهره گرفتند.
۴ ـ استعداد ارتش عراق بیشتر از این نیز برآورد شده است.
۵ ـ تجاوز و دفاع ـ ص ۵۳
۶ ـ در حسرت قادسیه (مقاله‌های پیاپی) ـ سرتیب اسد بهبودی ـ نشریه ایران و جهان ـ چاپ پاریس ـ شماره‌های ۱۲۴ ـ ۱۲۳ ـ ۱۲۱ ـ ۱۲۰ ـ ۱۱۹ ـ آذر و دی ماه ۱۳۶۱ خورشیدی
۷ ـ عملیات خارج جاده ، عبارت است از امکان حرکت وسایل مکانیزه ، ادوات جنگی و مهندسی خارج از جاده‌های ساخته شده .
۸ ـ تجاوز و دفاع ـ ص ۵۵
۹ ـ یکی از شاهدان عینی واقعه به نویسنده گفت : خلبان‌های ایرانی ، در حالی که هواپیماهای خود را حدود ۹۰ درجه چرخانیده بودند ، برابر چشمان حیرت‌زده مردم بغداد که از پشت پنجره‌ها شاهد بودند ، از میان خیابان‌های بزرگ بغداد می‌گذشتند . غرش هواپیماها ، ساختمان‌ها را می‌لرزاند و شیشه‌ها را خرد می‌کرد . دود غلیظ خیابان‌ها را فرا گرفته بود .
۱۰ ـ تجاوز و دفاع ـ ص ۵۶
۱۱ ـ صدام‌حسین ، تجاوز نظامی به ایران را به نام « قادسیه دوم» ، نام‌گذاری کرد .
۱۲ ـ ارتش عراق توانست با ایجاد پل بر روی رودخانه بهمن شیر ، وارد کوی ذوالفقار آبادان شود . اما ، پایداری دلیرانه ساکنان کوی مزبور و دیگر مردم شهر که به یاری آنان شتافته بودند ، نیروهای عراقی را فراری داد و این پل نیز به دست مردم شهر نابود شد .
۱۳ ـ در حسرت قادسیه
۱۴ ـ همان منبع
۱۵ ـ « قاطع» برابر است با پانصد نفر
۱۶ ـ تجاوز و دفاع ـ ص ۵۸
۱۷ ـ همان منبع ـ ص ۵۹
۱۸ ـ در حسرت قادسیه
۱۹ـ همان
۲۰ ـ تجاوز و دفاع ـ ۶۰
***

نقدی بر عملکرد رسانه های فارسی زبان – الزامات ایرانی بودن را رعایت کنید

تیرداد بنکدار
سالار سیف الدینی
بیش از یک دهه از پیدایش و آغاز به کار کانال های تلویزیونی فارسی زبان در خارج از کشور می گذرد. این کانال ها تاثیرات مستقیم و غیر مستقیم،مثبت و منفی خود را داشتند و کارکردهایشان از اهداف اولیه و تصورات نخستین فراتر رفت و به تضمن و حاشیه نیز کشیده شد.
تلویزیون ها و حتی رادیو ها که در این نوشتار” رسانه” خوانده خواهد شد با سیاست های تعیین شده قبلی تلاش داشتند اهداف مورد نظر مدیران را به مرحله تحقق برسانند و طبیعتا خروجی این نهادها نیز بر اساس همان اهداف و سیاست ها در دسترس مخاطب قرار می گیرد.
متاسفانه در یکی- دو سال گذشته به ویژه در دو ماه اخیر شاهد دگرگونی رویکردها در برنامه های این رسانه ها بودیم که احتمالا از عدم درک منافع و مصالح بلند مدت مردم ایران (مخاطبان) ناشی می شود. این رسانه ها به ویژه تصویری،با برجسته سازی شکاف های قومی به طرز نامناسبی برنامه ها و میزگردهای جهت دار و یک طرفه ای را با حضور عناصر قومیت گرا ترتیب دادند که که در نهایت به تضعیف یکپارچگی ملی (National cohesion) و دست کاری ساختارهای هویتی می انجامد.
بدیهی است هر دولت- ملتی بر اساس یک سری ارزش ها و اولویت های سیاسی-هویتی تشکیل می شود و مردم،نهادهای مدنی،نخبگان و روشنفکران و… سعی می کنند با دفاع از این ارزش ها موجودیت ملی را حفظ و یا تقویت نمایند. دولت-ملت ما نیز بر اساس ارزش های اولیه و خطوط قرمزی شکل گرفته است که تضعیف یا تعرض بدان مساوی با تضعیف موجودیت ملت خواهد بود.
هویت و حس ملی، سرمایه و دارایی اضافی است که در کشورمان خارج از اراده حکومت مندان و اصحاب قدرت در سده های پیشین شکل گرفته و در دوران معاصر بازتعریف و مدون گردیده است.ایرانیان به عنوان یکی از معدود ملت های کهن – به روایت ناظران خارجی- دارای حس ملی و نظام ارزشی معطوف به “ملیت” بوده اند و توانسته اند موجودیت خود را به همین واسطه حفظ کنند. این سرمایه (حس ملی) پس اندازه و پشتوانه ای ارزشمند است که مردم ما به هنگام مواجهه با بحران ها و احساس خطر بدان رجوع می کنند و جنگ هشت ساله با عراق و زلزله بم نمونه های اخیر آن به شمار می روند.
ولی با کمال تاسف امروز شاهدیم که رسانه های شاخص فارسی زبان اعم از دو تلویزیون شناخته شده و برخی رادیو ها از طریق مصاحبه ها و میزگردها و برخی اخبار و … در حال تعرض به این دارایی اند.شاید سودای مبارزه با جمهوری اسلامی “به هر قیمت” باعث شده است این رسانه ها برنامه هایی را در خروجی خود قرار دهند که :
۱- آکادمیسین ها و کارشناسان مسایل هویتی در آن غایب اند و فعالان سیاسی و مجریانی که وورد مناسبی در مباحث هویتی ندارند به بحث در مورد یکی از پیچیده ترین مفاهیم می پردازند.
۲- بسیاری از عناصر واگرا که در پیشینه خود ایران ستیزی و مجادله با تمامیت ارضی را دارند به عنوان فعال مدنی و یا هویت طلب و شرم آورتر از همه فعال ملی آذربایجان، کردستان و… توصیف می شوند و تولید ادبیات واگرایی و نفرت در سطح میلیونی صورت می گیرد.
۳- احزاب و سازمان های واگرا و یا نمایندگان آن ها به عناوین مختلف مورد خطاب قرار می گیرند که این عمل به صورت ضمنی سبب ایجاد مشروعیت و رسمیت برای این عده می گردد. این در حالی است که در اغلب موارد کارشناس یا مهمانی از طرف مقابل در برنامه حضور ندارد تا به صورت جدی به «ادعاها»ی مطرح شده پاسخ دهد.
در یک تحلیل کلی، بیشتر این برنامه ها حاوی روایت هایی است که با غیریت سازی های نادرست ممکن است فرصت را از مشارکت همه ایرانیان در مسائل حساس و سرنوشت ساز سلب نماید.
به نظر می رسد رسانه های ایرانی خارج کشور در میان دو تناقض قرار گرفته اند : تمایز و ادغام.
فرآیند نخست نهادهای جامعه را به سوی خاص گرایی،کنترل قبیله ای و پدرسالارانه رهنمون می کند و طی آن کنترل نهادهای مدنی بر جامعه بسیار کم می شود ، عضویت در جامعه بر اساس معیار قومیت و وابستگی های ماقبل مدرن صورت بندی می گردد و مرزهای دولت-ملت به محدوده ی استان ها و ایالات فروکاسته می شود. ولی فرآیند دوم عام تر و معطوف به یک خیر مشترک است و ارتباط بیشتری با نظام های اعتقادی مدرن و مفاهیم وحدت بخش همچون هویت،امنیت،بهداشت، آموزش و پرورش و توسعه دارد .
فرهنگ های ملی از تاثیر متقابل تجربه های تاریخی و حافظه جماعتی که ملت می نامیم اش به وجود می آید اما عرضه ی خرده فرهنگ ها به عنوان “قومیت ها”، ناشی از رقابت های سیاسیونی است که نمی توانند در میدان بزرگ تری به نام عرصه سراسری و ملی با سایر نخبگان به رقابت بپردازند.این مقوله (فرهنگ قومی) برساخته ای است که سعی دارد مفهوم ملت به خود گیرد و ردای فرهنگ ملی به تن کند در عین حال برای اینکه شروع به کار کند ناگزیر از بیگانه سازی هم میهنان است.
مفهوم هویت و شاخه های آن موضوعی بسیار پیچیده و بلند است و طبعا هر کسی صلاحیت اظهار نظر در خصوص آن را ندارد. ولی در کمال شگفتی شاهدیم که برخی تلویزیون ها حتی در “برنامه طنز هفتگی” خود سعی می کنند طی ۷ دقیقه و آن هم از طریق یک فعال سیاسی که میزان احاطه اش در بحث شدیدا محل تردید است، به موضوع ورود پیدا کرده و علامت های سوال زیادی را در ذهن مخاطب ایجاد نماید،بدون اینکه به عواقب چنین رویه ای واقف باشند!
یکی دیگر از همین کانال ها به بهانه خنثی سازی گروه تروریستی پژاک زمین مناسب را برای اصدار گزاره های تبلیغاتی چون فدرالیسم،خودمختاری و ستم قومی برای اعضای احزاب کومله و دموکرات فراهم می سازد و با ترتیب دادن پرسش هایی در برنامه ای که بینندگان از طریق تلفن می توانند در آن حضور یابند، مطالبات خودمختاری یا استقلال را برای جامعه کردی ایران مفروض می گیرد.بدون اینکه به این مهم توجه داشته باشد که کردهای ایرانی به قدری با سایر هم میهنان خود قرابت تاریخی،فرهنگی و قومی دارند که در نزد بیشترشان در چنین تمایلاتی اعتبار ندارد.
مطرح کردن توسعه نیافتگی مناطق پیرامونی به علل ناشی از تبعیض قومی و… مسائلی است که هیچگاه از حد «ادعا» فراتر نرفت و مدعیان نیز نتوانستند تا کنون با استناد به مدارک و اسناد آن را به مرحله «اثبات» برسانند.
از سوی دیگر توسعه مناطق پیرامونی با عبور از «خاص گرایی» ممکن است که اتفاقا هم برنامه سازان رسانه ها و هم فعالان قومی بدان دامن می زنند.
قومیت، اجتماعی است غریزی و ابتدایی که فرد بدون «اراده و حق انتخاب» در آن حضور می یابد. اما ملت اجتماعی است عقلایی ، بر اساس انتخاب آگاهانه و بر مبنای شعور جمعی. بنابر این صلاح جامعه ایرانی که توسعه و دموکراسی را اراده کرده در واگرایی و قهقرا نیست. سیاست ها و راهبردی های قومیت گرایی توسط فرایندهای سه گانه پالایش فرهنگ بومی،عمومیت یافتن ایده برگزیدگی قومی و قلمرو بخشی به خاطر جمعی تقویت می شوند و می توان نشانه های هر یک از فرایندهای خطرناک را در گفتار سیاسی ایشان ردیابی کرد. این خصوص خود حساسیت بیشتری در مورد تحلیل محتوا گفتار این عده را طلب می کند.
توصیه ما به مدیران و برنامه سازان رسانه ها این است که اگر تولیدات خود را برای ایران و ایرانیان فراهم می کنند و اگر خود را بخشی از ملت می دانند پیش از هر چیز الزمات ایرانی بودن را فراموش نکنند و بدان پایبند باشند.خروجی “رسانه ها” (به ویژه تصویری) ممکن است در میان مدت به شکل گیری «جامعه تصوری» در میان گروه های جمعیتی مختلف بیانجامد. رسانه نقش مهمی در پارادایم سازی و ذهنیت دهی به شهروندان دارد. تلویزیون های فارسی زبان که مخاطبان عام تری دارند نباید از اعتماد بینندگان سوء استفاده کرده و ذهنیت خلاف مصالح ملی را به آنان تلقین نمایند.
پایمال کردن ارزش های ایرانی سودی برای افراد دموکراسی خواه و صلح طلب ندارد. اگر تساهل و مدارایی که خاص فرهنگ ایرانیان است با حساسیت زایی های رسانه ها تبدیل به تعصبات سخت گیرانه شود آن چه که در میان قربانی خواهد شد دموکراسی و حقوق بشر است. کارکرد مصاحبه ها و میزگردهای رسانه هایی چون بی بی سی و صدای امریکا با عناصر قوم گرا تقسیم شهروندان به ترک-فارس-کرد و…و هم چنین «غیریت سازی» از هموطنان و خودی هاست. اگر این رسانه ها دغدغه دموکراسی و حقوق بشر دارند حتما می دانند که از درون گفتمانی که گروه های نفرت (hate groups) – که مایل اند خود را نمایندگان سیاسی مناطق پیرامونی وانمود کنند- تولید می کنند دموکراسی و لیبرالیسم زاده نمی شود. دوستانی که دغدغه حقوق بشر دارند و این مصاحبه ها و برنامه ها را به نام دفاع از حقوق بشر ترتیب می دهند حتما پیش از هر کسی می دانند که چه در منشور سازمان ملل متحد و چه در بیانیه جهانی حقوق بشر نامی از اقلیت ها و قومیت ها قید نشده است. این رویکرد تنظیم کنندگان اسناد به دلیل پرهیز از هر گونه منازعه قومی (همانند دو جنگ جهانی که به نام دفاع از اقلیت های ملی در لهستان و بالکان و…شروع شد) بود. این دو سند از منسوبان اقلیت ها می خواهد که حقوق خود را در قالب حقوق شهروندی و فردی پیگیری کنند و از سوی دیگر بهانه ای به دست گروه های قومگرا جهت به چالش کشاندن فردیت و حق انتخاب نداده باشند.
فعالان حقوق بشر حتما می دانند که منشور سازمان بر حقوق «ملت ها» تصریح دارد و دو بار صریحا از حق “حاکمیت ملی” (ماده ۱ بند ۲ و ماده ۵۵ بند ۱) سخن گفته است. این منشور هر گونه اقدام برای نفی حاکمیت دولت ها را ممنوع کرده و دولت ها را محق می داند از همه اقداماتی که به وحدت ملی و یکپارچگی سرزمینی آن خدشه وارد می کند جلوگیری نماید.
اما گزاره هایی که توسط فعالان قومی یا حقوق بشری از طریق رسانه ها مطرح می شود نه تنها نسبتی با موازین حقوق بشر ندارد، بلکه بر خلاف آن رویکردی است که قومیت را مانع بروز فردیت می داند.به وارونه ی آن چه مطرح می شود فعالان قومی نه تنها با آن چه که آن را نژادپرستی (ادعایی) می دانند تقابل ندارند بلکه خود نژادپرستانی بالقوه هستند که فعلا امکان و ابزار بروز تمایلاتشان را ندارند ولی آمادگی روانی دست یازی به هر گونه خشونت علیه سایر هم میهنان را دارا هستند. یکی از پیامدهای ناسیونالیسم قومی بازتعریف،باز آموزش و بازتولید قومیت ها و سیاسی کردن فرهنگهای محلی و خرده فرهنگها است. آن ها با تبدیل هویت های فروملی به ملیت ها در نهایت قصد خروج از حاکمیت ملی و تشکیل دولت ملی جدید را خواهند کرد و بدتر از همه در پی تصفیه اجتماع جدید از عناصر بیگانه برخواهند آمد و یا بر سر کسب قدرت و رقابت های درونی هزاران تن را قربانی خواهند کرد. ما تجربه شمال عراق و جنگ های داخلی میان کردها در میانه های دهه ۹۰ که طی آن دست کم دوهزار تن کشته شدند را پیش رو داریم. در کشوری مانند ایران که تار اقوام در پودشان تنیده، آیا چنین روندی می تواند منجر به توسعه و دموکراسی گردد؟ این در حالی است که جامعه ما صد سال قبل با عبور از چنین خاص گرایی هایی و با بازتعریف خویش، دولت – ملت جدید خود را به وجود آورد،با این وجود دامن زدن به این مسیر قهقرایی توسط رسانه ها به چه معناست؟
ما امیدواریم رسانه های فارسی زبان خارج از کشور پیش از هر چیز به ایران و مصالح آن بیاندیشند و در خصوص مسائل ملی مسئولیت بیشتری به خرج دهند. از دید ما حقوق بشر،حقوق شهروندی و حق حاکمیت ملی در کنار هم معنا پیدا می کنند و هیچ یک از این سه در تعارض یا تقابل با یکدیگر نمی باشند. به این لحاظ رسانه های فارسی می توانند بدون تعرض به وحدت ملی، ایجاد جامعه تصوری و تکه تکه کردن ایرانیان با تاکید بر حقوق فردی و شهروندی مسائل مورد علاقه خویش را پیگیری نمایند. در کشور هیچ شهروندی دگرِ سایرین نیست. در جهان مدرن و دموکراتیک ضمن احترام به همه گوناگونی ها، قومیت به حوزه خصوصی افراد مربوط می شود و امری شخصی است.
نحوه اطلاع رسانی و برنامه سازی رسانه های فارسی به ویژه در حوزه تصویر در هفته اخیر بسیاری از روشنفکران و دلسوزان کشور را نگران ادامه این روند نموده است. همکاری با کسانی که مسئولیت کافی در گفتار خود نسبت به ایران احساس نمی کنند و تا کنون حسن نیت خود نسبت به تمامیت ارضی را به اثبات نرسانده اند نگران کننده و اضطراب آفرین است.
ما امیدواریم رسانه های فارسی، مدیران و برنامه سازان آن ها با درک منافع ملی، مصلحت ایران را بالاتر از هر چیزی در نظر بگیرند و ملیت را فراتر از درگیری های سیاسی نگهدارند. از یاد نبریم تا زمانی که سیاسیون ایرانی نتوانند در یکسری از مسائل مشترک همچون یکپارچگی سرزمینی و و یک کشور-یک ملت بودن به اشتراک نظر برسند هرگونه کنش سیاسی نیز با اخلال و اختلاف مواجه خواهد شد.
***

پان ایرانیست‌های دربند و زندانیان سیاسی را آزاد کنید.

***
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای نامه پان ایرانیسم
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم
تارنمای حزب پان ایرانیست:
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
فیسبوک حزب پان ایرانیست:
حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.

سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست باشد که یادمان نرود نیک نامی اش ایران به بارگاه فلک فخر میدهد من وارث تمامی فرهنگ مانی اش جمعی به نام شیخ ریاکا...