۱۳۹۱ مهر ۲۲, شنبه

نامه پان ایرانیسم شماره ۶۳ – ایران عزیز من !


شماره ۶۳ – ایران عزیز من !

نامه پان ایرانیسم
دوره دو، شماره ۶۳ – آدینه ۱۴ مهر ۱۳۹۱ – ۵ اکتبر ۲۰۱۲ ۲
درود بر هم میهنان گرامی‌
مطالب زیر تقدیم میشوند:
- دزد اموال ملت ایران
- ایران ِ عزیز ِ من !
- حکومت با بی کفایتی نفوذ استراتژیک ایران در سوریه را از دست می دهد
- سخنی با ابوالفضل
-ای دلیران وطن
پاینده ایران

دزد اموال ملت ایران کیست

محمود احمدی نژاد، رییس جمهور ایران
تارنمای فردا
تصور کنید عده ای دزد، شبانه وارد منزل شما شدند و دار و ندارتان را همراه خودشان بردند. صبح که از موضوع آگاه میشوید، در مییابید ارزش آنچه دزدیده شده برابر با دو سوم مجموع داراییهای شما است.
شما شخص ثروتمندی نیستید و زندگی مرفهی نداشتید. بخاطر می آورید چه روزهایی را در گرمای تابستان و سرمای زمستان پشت رل خودروی قسطیتان از یک سوی شهر به سوی دیگر راندید، تا تعداد بیشتری مسافر جا به جا کنید؛ بارها با راننده های دیگر بر سر نوبت مسافر دهان به دهان شدید یا قربان صدقه افسر راهنمایی و رانندگی رفتید تا جریمه تان نکند و دست آخر بتوانید این شندر غاز را پس انداز کنید. اگر معلم بازنشسته بودید سالهایی را که در مدرسه غیر انتفاعی درس میدادید، بخاطر می آورید. درس دادن به بچه ها برای کسی به سن شما کار آسانی نیست و حقوقش هم با وجود شیفتهای اضافی و تدریس خصوصی، کفاف خرجتان را نمیداد؛ به همین علت هر بار از زن و بچه تان خواستید کمتر خرج و بیشتر قناعت کنند. یا به عنوان یک کارگر کارخانه ماهها حقوقتان را نگرفتید اگر هم دادند کم دادند و با هزار ادا و اطوار و منت دادند؛ هر چه این سالها کارفرمایتان با شما بد کرد را به جان خریدید به امید اینکه چیزی بماند و فردای بهتری برای خودتان و فرزندانتان باشد. اما حالا کسانی پیدا شدند و به خودشان اجازه دادند دسترنج یک عمر شما را غارت کنند و شما هم بخوبی آگاهید که دیگر جوانی و موقعیت سابق را ندارید که چنین ضرر هنگفتی را جبران کنید.
در چنین شرایطی به عنوان یک مال باخته چه میکنید؟ از اموالتان گذشت میکنید یا به دنبال دزدها میگردید؟ گزینه نخست احتمالا برای اغلب (اگر نه همه ) خوانندگان این نوشته منتفی است. شما چیزی برای بخشیدن و گذشت کردن ندارید و باید دزد را پیدا کنید. احتمالا کلانتری محل اولین مقصدتان باشد؛ اگر با کمک کلانتری و اهل محل به جایی نرسیدید شاید حتی به رمالها و دعا نویسها– آنطور که این روزها در مملکت ما مرسوم است– هم سری بزنید. در هر حال شما مصمم هستید که از حق خودتان دفاع کنید و در این راه به هر ابزاری که میشناسید متوسل میشوید تا دستکم بخشی از اموالتان را بازگردانید.

تغییرات به هزینه دیگران

تقریبا هشت سال پیش، محمود احمدی نژاد، رییس جمهور کنونی ایران، با تقلب در صندوقهای رای به دور دوم انتخابات راه پیدا کرد و با شعار «مبارزه با فساد اقتصادی» و «پول نفت بر سر سفره های مردم» تعدادی رای هم از زحمتکشان و قشرهای کارگری جامعه گرفت. چهار سال ریاست جمهوری احمدی نژاد این مزیت را داشت که با پایان یافتنش اگرچه هنوز هم مردم نمیدانستند چه میخواهند اما تقریبا همه مطمئن بودند، احمدی نژاد را نمیخواهند و با اینکه به خوبی حدس میزدند در انتخابات این دوره هم– مانند دوره گذشته– تقلب خواهد شد و از نمایش رایشان به عنوان رای به نظام سواستفاده میشود، تصمیم گرفتند چنان «نه» بزرگی به حاکمیت بگویند که حتی با چند میلیون رای تقلبی هم قابل پوشاندن نباشد. انتخابات برگزار شد و کاندیدای مخالف احمدی نزاد با اختلاف رای بالا پیروز شد همه در انتظار اعلام رسمی پیروزی میر حسین موسوی بودند تا اینکه یک نفر در خیابان آذربایجان تصمیم گرفت به قوانین بازی که خودش وضع کرده، پایبند نباشد و تقلب انتخاباتی دوره های گذشته را تبدیل به انتخابات یکسره فرمایشی کرد. احمدی نژاد پیروز اعلام شد؛ بخشهایی از مردم اعتراض کردند؛ نظام سرکوب شدیدی کرد و چند صد نفر معترض هم کشته شدند با اینحال بخش بزرگ جامعه ترجیح داد کماکان ساکت بماند و منتظر باشد تا دیگران هزینه تغییرات در ایران را بپردازند.

پوپولیسم به هزینه شما

با بالا رفتن قیمت نفت در دوره هشت ساله احمدی نژاد، ایران بیش از تمام یکصد سال گذشته درآمد ارزی داشته؛ حتی با وجود تحریمهای شدید اقتصادی و پایین رفتن میزان فروش نفت در یکی دو سال گذشته، هنوز هم درآمدهای این دولت از تمام دولتهای پیشین در زمان مشابه بیشتر است. با اینهمه نه تنها این پول که باید صرف تولید، اشتغالزایی، توسعه و زیرساختهای کشور میشد به هدر رفت بلکه بزرگترین میزان تورم و گرانی در همین دوره وجود دارد. تورم در واقع نوعی مالیات- و ناعادلانه ترین نوع مالیات- است که یک دولت بدون نیاز به تصویب یک مرجع قانونگذار از ملت اخذ میکنند. در اخذ مالیات مستقیم نه فقط ساز و کارهایی معلوم میشود که مالیات به صورت عادلانه و به میزان مشخص باشد؛ بلکه محل هزینه های آن هم معلوم میشود یعنی مثلا شما به احمدی نزاد پول نمی دهید که جهان را مدیریت کند یا مخارج تبلیغات انتخاباتی دوستانش را بدهد، بلکه مالیات میدهید تا فلان بیمارستان یا فلان کارخانه ایجاد شود. اما با اهرم تورم، دولت هر میزان که بخواهد اسکناس تزریق میکند و نقدینگی مورد نیاز خود را از جیب مردم میپردازد. در این میان برخی از مردم سعی میکنند با تبدیل داراییهای خود به ارزهای خارجی یا مال التجاره از بی ارزش شدن آن جلوگیری کنند و آن دسته که دارایی کمتری دارند، مستمری بگیران یا آنهایی که به هر علت امکان تبدیل داراییهایشان را ندارند، بیشترین هزینه را میپردازند.
برای اینکه درک بهتری از موضوع داشته باشید کافی است بدانید در دوره ریاست جمهوری احمدی نژاد، نه تنها حجم نقدینگی از نود هزار میلیارد تومان دوران خاتمی به بیش از چهار صد هزار میلیارد تومان رسید، بلکه نظام اسلامی و دولت محمود احمدی نژاد دست در جیب مردم ایران کرد و تنها ظرف یک سال، دو سوم داراییهای مردم را بالا کشید تا بتواند هزینه شعارهای پوچ و سیاستهای نابخردانه و غیر منطقی نظام را بدهد. با این توضیح احتمالا دانستن اینکه ۳۱۰ هزار میلیارد تومان افزایش نقدینگی– که معدودی را ثروتمندتر کرده و بخش اعظم جامعه را به خاک سیاه انداخته– از جیب شما پرداخت شده، دشوار نباشد.
دزد پولهای شما پیدا شده؛ برای یافتنش به کلانتری و رمال و دعا نویس هم نیازی ندارید؛ اما دیر یا زود باید این تصمیم مهم را بگیرید که چگونه با او مواجه شوید. راه آسان اینکه یکبار دیگر از دیگران بخواهید وظیفه شما را انجام دهند و حقتان را برایتان بگیرند. ایراد این ایده اینست که در گذشته بارها آزموده شده و متاسفانه به نتیجه دلخواه نرسیده. راه دیگر اینکه خودتان هم در اولین فرصت همدوش دیگران برای گرفتن حقوقتان همراه شوید؛ متاسفانه راه سومی نمیشناسم.
افق آینده ایران تیره و تاریک است. نظام اسلامی مدتها پیش به اصلاحات پشت کرد و قرار نیست معجزه ای اتفاق بیافتد؛ در هر صورت اینبار هم مثل گذشته انتخاب با شما است.
***

ایران عزیز من !

سروده استاد «گلرخسار صَفی‌ اِوا» سراینده تاجیک درباره ایران
بر گرفته از تارنمای ایران نامه
از باختر و سُغدم، از وُست‌ام و از زندم، رُخّـان بدخشانم، وُلکان دماوندم
من هجرم و من وصلم، من نسخه نی ام، اصلم
فرهنگ شرر دارم، خون رگ و پیوندم
یک ذره ز خورشیدم، یک غنچه ز امیدم، یک نوده ز ده بیدم
یک حلقه ز دربندم، از میهن گلنارم، از گلخن گلخارم
ایران عزیز من! ای جان عزیز من!
ای میهن سبز مهر، ای شهرگ نبض شعر
ای دور به جان نزدیک، ای نور دل و دیده
ایران عزیز من! ای جان عزیز من!
قانون تو انشا کرد، قانون سعادت را، جمشید تو بینا کرد، کاخ فرّ ملت را
تیر نظر آرش، در سینه نهان دارم، شهنامه عالم ساز، از فضل کیان دارم
ما را به دل تنگت، ای یار به هم آور، صد بار تو را میرم، یک‌بار به هم آور
بر گلشن گلخند ، بر فرق دماوندت، گلخار نمی‌زیبد، گلنار به هم آور
پیوند نیاکانی، پیوند دل و جانی
ایران عزیز من، ای جان عزیز من!
***

حکومت با بی کفایتی نفوذ استراتژیک ایران در سوریه را از دست می دهد

در پی انتقال مقر فرماندهی “ارتش آزاد سوریه” از ترکیه به خاک سوریه؛ بازنشر گفتگو با حجت کلاشی درباره تحولات سوریه
سپیده مشرقی – خبرنامه گویا
حجت کلاشی، کارشناس ارشد علوم سیاسی و از مسولین حزب پان ایرانیست در گفتگویی درباره وضعیت سوریه با نگاهی ناسیونالیستی از جمهوری اسلامی انتقاد میکند که در سوریه با بی کفایتی عمل کرده است و حاصل این عملکرد از دست رفتن و واگذار کردن حوزه نفوذ ایران در کشور استراتژیک سوریه به گروههای تندرو و بنیادگرای اسلامی است.
حزب پان ایرانیست ایران از یکی از قدیمیترین احزاب ناسیونالیست در ایران است که در سال ۱۳۳۰ تشکیل شده است. این حزب در پیش از انقلاب ۵۷ بسیار فعال بود و پس از انقلاب به شدت سرکوب شد. حزب پان ایرانیست از ابتدای دهه ۷۰ مجددا فعالیت تشکیلاتی خود را قوت بخشید.
دفاع از حاکمیت ملی و دموکراسی، روشنگری و مبارزه با استبداد، اعلام مواضع شفاف و مشخص در مورد منافع ملی و تمامیت ارضی و مبارزه با تجزیه طلبی به ویژه در استانهای خوزستان و آذربایجان، تلاش برای ایجاد وحدت ملی در استانهای مرزی ایران، برپایی تجمع معروف “خلیج پارس” در مقابل سفارت امارات متحده عربی در سال ۱۳۸۷ که با استقبال و همراهی بی نظیری از سوی مردم مواجه شد، روشنگری پیرامون جزایر سه گانه ایران در خلیج فارس از نمونه فعالیتهای علنی این حزب در سالهای اخیر بوده است.
متن مصاحبه با حجت کلاشی را در ادامه میخوانید.
- ارزیابی شما از وضعیت فعلی سوریه، یک سال پس از شروع اعتراضات چیست؟
سوریه دو سال خونین را تجربه کرد. دو سال پر از ویرانی و خون. آوارگی و فاجعه و تعلیق ثبات. از کشتاری که در سوریه بوقوع میپیوندد و از ریخته شدن خون همسایگانمان متاسفم. در وقوع این وضعیت، اسد و گروهای تندرو اسلامی و دخالت ناصحیح وغیر انسانی قدرتهای بیرونی به عنوان عوامل نزدیک، جدا از ریشه های ژرفتر بحران دخیل هستند.
دولتهای استبدادی از موهبت کور و کر بودن بهره مندند چیزی که به آنها آرامش خوابیدن در تختهای راحت که بر فراز تحولات پنهان جامعه که برستونهایی از آرامش سرشار از آشوب استوار است را میبخشد‌‌ همان خصلت عمومی که اسد هم از آن برکنار نبود.
نظام اسد علیرغم برتریهایی که نسبت به بسیاری از کشورهای منطقه دارد به انحصار قدرت و ثروت مبتلا بود. چیزی که باید با ولع و وسواس انباشته شود تا حفظ شود، اما در عین حال از تونل پر از جبروت به طوفان آتش عمومی میرسد ،به طوفان عصیان. آتشی که شعله هایش از تحقیر‌ها و تبعیضها و فقدانها سر برآورده و اشتهایی ویرانگر دارد، زبانه میکشد و سوزانندهٔ همه چیز است. همه چیز را به آتش سپرده میشود تا پاک شود اما خاکستر میشود.
در نظام اسد دستگاههای متعدد و موازی امنیتی شهروندان را کنترل میکرد و زندان و شکنجه پاسخ قاطع و مکفی در مقابل منطق مخالفان بود. به همین دلیل وقتی اعتراضات شروع شد اسد بدون توجه به مخالفان و گفتگو با انها دست به سرکوب زد و در حمص فاجعه آفرید و بد‌تر، وقیحانه به مردم دروغ گفت.
- حکومتهای دیگری هم که در دو سال گذشته دستخوش بروز اعتراضات مردمی و در نتیجه تحولات جدی در بدنه قدرت شدند. اما چرا معادلات در سوریه به گونه ای پیچیده تر رقم خورده است؟
بخاطر اینکه ما در منطقه حساسی هستیم بقول برخی متخصصین در هارتلند. اما این قلب در پیکر دیگری قرار دارد و برای ان پیکر میتپد! کل خاورمیانه و حتا افریقا در مسیر تغییر قرار گرفته است و نسل ما سرنوشت قذافی را ناباورانه تجربه کرد اما اسد از دیگران درس نگرفت و احتمالا نمیتوانست بگیرد و بداند که نیروهای امنیتی و نظامی همه چیز نیستند و شورش عمومی به محض مجال قدرتی انباشته را آزاد کرده و خود را مدام قویتر میکند. قدرت نرم یعنی قدرت مشروعیت چیزی قویتر از قوای نظامی است اگر نخ مشروعیت از ستون فقرات نظامی کشیده شود آنگاه نخست وزیر به اپوزیسیون میپیوندد. این یک حقیقت است اگر چه به نحوی دیگر تفسیر شود و رسانه ها خوشباورانه اما با لحنی ابلهانه چیزی دیگری بکوشند تحمیل کنند.
ضمن اینکه سوریه سالها امنیت را در منطقهٔ حساس و در مجاورت کشور متعرض و خطرناک اسراییل حفظ کرده بود و از چنین موقعیت خطیری بعنوان یک نظام قابل اعتماد بهره میبرد اما وقوع ناارامیها، موقعیت سوریه و نگاه ها را تغییر داد. سوریه مفهوم دیگری پیدا کرد و متن دیگری برایش توسط بازیگران نظام بین الملل نوشته شد.
- اگر درست متوجه شده باشم حرف شما این است که دستهای بین المللی هم در تشدید بحران سوریه و جهت دهی آن نقش داشته اند؟
بله. غرب که تا دیروز روابط خوبی با سوریه داشت با وقوع حوادث تغییر نگاه داد و آنرا در ارتباط با ایران درک و در راستای جنگ ۳۳ روزه تحلیل وضعیت کرد، چیزی به مثابه مهار ایران و مقاومت، یک امکان برای مهار خط ارتباطی ایران و حزب الله و نیز استمرار موج اعتراض به حکومتهای غیر دموکراتیک و تبدیل آن به شاخصهٔ دوران جدید بعنوان یک تجربه و روش عمومی در نشان دادن ضعفهای درونی قدرتهای نوظهور اقتصادی و نظامی و انتقال آن به چین و روسیه با مدیریت آمریکا. با این تحولات چین و روسیه جایگاه خود را نزد افکار عمومی و آزادیخواهان از دست دادند و دیگر چپ و بقایای چپ الهام بخش نیستند و بعنوان رژیمهای محافظه کار عمل میکنند در حالیکه نظام لیبرال دموکراسی رادیکال شده و نقش حامی تغییرات مردمی به خود گرفته است.
- منظورتان این است که هدف غرب، دموکراسی در منطقه است؟
البته غرب واقعا دنبال دموکراسی در همهٔ منطقه نیست بلکه در وهلهٔ اول آرایش منطقه را میخواهد تغییر دهد و سپس موج اعتراض را به مرزهای چین و روسیه برساند. اما بحث گسترش الگوهای آمریکایی هم جدیست. تنها غرب نیست که میخواهد این وضعیت را در مسیر منافع خود هدایت کند بلکه دیگر کشورهای منطقه هم اینطور هستند مثلا کشورهای متحجر عربی فرصتی برای مبارزه با ایران و پنهان کردن معضلات خود در پشت این هیاهو‌ها و ترکیه آنرا فرصتی برای گسترش نفوذ خود و تا حدودی حرکت در مسیر عثمانی دریافت که به او قدرت تحرک منطقه ای و فرامنطقه ای و امکان افزایش منزلت و حوزهٔ نفوذ میبخشد. ترکیه در عراق به ایران باخته است چون میانرودان پیوستگیهای جدی با ایران دارد بنابراین میشود در سوریه جبران کند. سوریه تبدیل به زمین بازی میان بازیگران و محل ایتلاف و تنازع گشته است.
- این تغییرات چه تاثیری بر ایران دارد؟
منطقه در حال تغییر است و نگاه ها و تعریفها و مواضع نیز متناسب با آن و دریافت از تحولات دگرگون میشود. سوریه برای ایران منطقهٔ استراتژیکی است و باید در حوزهٔ منافع ملی در میان این حوادث بغرنج و دوران ساز نگاه جدی و همه جانبه ای به تحول آن منطقه داشت.
متاسفانه دولت با عدم شناخت صحیح سمت و سوی حوادث و عدم احترام به خواست دموکراتیک مردم منطقه در کمال بی تدبیری و فهم غلط رویداد‌ها ذیل عنوان بیداری اسلامی و نگاه تک بعدی به فرآیندی پیچیده و اتخاذ رویکرد صفر و یک و بدون انعطاف منطقی در بن بست تفسیر ایدیولوژیک، در قبال قدرتهای بزرگ بدون دقت در سمت و سوی تحولات این حوزه را به کشورهای بنیادگرای اسلامی و ترکیه و اخوانیها و شاید قدرتهای بزرگ در حال واگذار کردن است که شکل گیری این بلوک خطرناک سیاسی در حاشیهٔ ایران منافع کشور را برای سالیان دراز با چالشهای جدی مواجه خواهد کرد.
ایران در جهان اسلام خط مقدم آزاد سازی سرزمینهای اسلامی شده است اما برخی مسلمانان و حکومتهای فاسد منطقه بجای ترس از اسراییل و زیاده خواهیهایش از بمب اتمی نداشته ایران هراسانند و با غرب در تحریمها همداستان شده که ‌گاه تندتر از آنها هم میروند.
این نوای خوش آزادی خواهی در منطقه میبایست ارج گذاشته شود در این برهه حساس حکومت ایران آن نیست که باید باشد. در پی رفتار غلط این حکومت امروز شیعیان و ایران بعنوان نماد بنیادگرایی و گروههای تندرو شناخته میشوند و عربستان و امارات و بنیاد گرایان اخوانی به حاشیه امن خزیده اند بلکه بدتر در حال تسویه حساب با رافضیان هستند و از قدرت گیری ایران به عنوان شاهنشاهی شیعی یاد کرده و برزمین گیر کردن آن میکوشند.
- به نظر می آید شما نگاه مثبتی به اعتراضات سوریه ندارید. درسته؟
باید میان این خواست به حق مردم سوریه و مبارزهٔ ارزشمند آنها و دخالت مغرضانه گروههای بنیادگرا، چریکهای آواره اخوانی و دولتهای متحجر تفاوت قایل شد و با احترام به تمامیت ارضی و حق حاکمیت سوریها صدای آزادیخواهی مردم سوریه را بازتاب داد و نشان داد که ملت ایران در کنار مردم سوریه است.
- شما در صحبتهای خودتان حکومت ایران را به بی کفایتی و از دست دادن نفوذش در منطقه متهم کردید. اما برخلاف نظر شما حکومت ایران با تمام قوا در صحنه جنگ سوریه حضور داشته و تلاشش را برای حفظ نفوذش در سوریه انجام داده. حتی اپوزیسیون ایران، رهبران جمهوری اسلامی را شریک جرم جنایات اسد میدانند. حکومت ایران چه کار دیگری میتوانست انجام بدهد؟
باید دانست که اکنون وضعیت ما بشدت با وضعیت اسد تنیده شده است. ایا امروز میتوانیم به بقای اسد اطمینان داشته باشیم؟ اگر اسد بیافتد وضع ما در سوریه به هم خواهد ریخت. ما در بین مردم سوریه جایی نداریم. حمایت از رژیم اسد چاره ساز نیست ما در نقطه الگو نیستم و این مهم است. کسی به ما نگاه نمیکند بر قلبها حکومت نمیکنیم. بسیاری ایران را مترادف با حکومتهای استبدادی میفهمند و در نتیجه تمایلی به نزدیک شدن به ایران را ندارند. اگر حکومت بجای سرکوب جنبش سبز اجازه حضور مردم در صحنه را میداد امروز ایران الهام بخش منطقه بود و حرکتهای منطقه را میتوانست هدایت کند. مردم منطقه هم نگاه عاطفی به ایران پیدا میکردند. چیزی به مثابه الگوی موفق. مردم هر کشور حق دارند امور میهن خود را اداره کنند.
من زمانی از نظم آزادگان صحبت کردم و در آن هدفی داشتم. مقصودم این بود که طرح خاورمیانه بزرگ امریکا در گام اول و از سر فرصت سازی متناسب با جغرافیای سیاسی ایرانی تفسیر و هدایت شود یعنی ایران عهده دار حرکت ارزشهای دموکراتیک در منطقه شود تا بتوانیم نظم کهن استعماری که علیه ایران بزرگ طراحی شده بود را با طرح استعماری نو که منافع ما را هم در خود داشت تعویض کنیم. هر دو استعماری بود اما این مقدار امکان واقع بینانه ما بود به عنوان یک گام موفق در یک مسیر متفاوت آتی، اما صدای ما را شنیدند؟ پنداشتند شعار کارساز خواهد بود. حاکمان گز نکرده پریدن را پیشه خود کرده اند اگر درست تدبیر و اصولی اندیشیده میشد امروز ایران و شیعه غیر سیاسی با رویکرد عقل گرا و اراده محور پرچم دار ترقی خواهی و آزادیخواهی منطقه میشدند و ایران به منبع الهام بخش تبدیل میشد و میتوانست جغرافیای سیاسی منطقه را حول محوریت خود و مطابق با یک طرح تاریخی صحیح پی افکند.
چه ایراد داشت که ایران اجازه میداد گروهای تندرو اسلامی و اخوانیها انرژی خود را بر سر اسراییل خالی میکردند و شیوخ مفت خور و هرزه خلیج فارس را به این مقاومت اسلامی گره میزد و اجازه میداد از سر ناچاری پول نفت عربستان و امارات گلوله های رزمندگان را فراهم میکردند؟ و خود نقش قلب تپنده منطقه را در ارایه حکومتهای مردمی و رشد و ترقی بازی میکرد و اجازه میداد مجالی برای مردم منطقه ایجاد شود تا از شر حکومتهای دست نشانده‌‌ رها شوند؟ چه زمانی بهتر از الان فرصت داشتیم که هندسه سیاسی ساخته دست انگلیسیها را در منطقه بر هم بزنیم؟
خلیج فارس هندسه ای دو قطبی دارد. یک قطب آن مصنوع دست انگلیس است. ما هنوز در مناسبات استعماری به سر میبریم و نه زمان را میفهمیم و نه نسبتها را درک میکنیم. بقدری غفلت داریم که در نبود قدرتهای سابق و اراده های پیشین هم آثار آنها را نمیتوانیم بزداییم. استعمار زده هستیم چون شرایطمان برای استعمار شدن و عقب ماندن مهیاست. وضعیت جدید منطقه تغییر آرایش منطقه بود و ابزار این تغییر دموکراسی خواهی. نظام برآمده و باقیمانده از نظام دوقطبی در حال تغییر عینی برا ی شروع یک نظم جدید جهانیست و بهار عربی تنها این معنا را دارد یعنی آب شدن یخهای تصلب نظام جنگ سرد والا با این همه کشتار و خزان کدام بهار؟ اگر واقعا بهار بود پس این همه آوارگی و کشتار چیست؟ تعداد کشته شدگان این تحولات وحشتناک است. به همین دلیل غرب از ورود این موسم بهاری به بحرین استقبال نکرد و نظانم متحجر آل سعود را مجوز لشکر کشی به بحرین داد.
- از دید شما عملکرد ایده آل حکومت ایران در قبال سوریه باید چگونه باشد؟
دولت ایران به جای فرصت سوزی و غفلت از منافع اصولی و حیاتی ایران و منطقه و همسایگان هر چه سریعتر میبایست با احترام به خواست شهروندان سوری و دفاع از آنها در مقابل اسد و بنیادگرایان و جنگجویان اسلامی زمینه ایجاد جبهه از سکولار‌ها، علویان و دیگر گروه های آزادی خواه در مقابل دیکتاتوری و موج رادیکال اسلامی-اخوانی را فراهم کند. تهران باید به جای حمایت کور از شخص اسد پایگاه این نشستها و شکل گیری این جبهه قوی باشد در پی رفتار غلط حکومت و بیدقتی اپوزیسیون حادثه سوریه به صورت جنگ نیابتی و بعنوان نسبتی از زورآزمایی رژیم جمهوری اسلامی و اپوزیسیونش در داخل به نحو استعاری و رمانتیک درک شده است و یک رخداد عینی به صورت استعاره درآمده. اگر دولت نمیتواند اپوزیسیون باید اینگونه عمل کند اگر چه امکانات کمی دارد.
- ظاهرا اپوزسیون ایران تمام قد در کنار مردم سوریه است. اینطور نیست؟
اپوزیسیون در قبال سوریه بسیار با مخالفان اسد هم ذات پنداری میکند اما این هم ذات پنداری رمانتیک است. بسیاری از آنهایی که مقابل اسد میجنگند از حکومت اسد فرسنگها عقبترند. حکومت اسد از بعضی جهات بسیار مترقی است. باید کوشید از منتقدین مصلح و پیشرو اسد حمایت کرد نه گروههای اخوانی و سلفیون. از سوی دیگر منافع ایران را هم فارغ از حکومت دید. استقرار حکومت نزدیک به ترکیه و اردن و عربستان و تندروهای سنی به چه درد ایران می‌خورد؟ کجای آن به نفع ایران است؟ در جنگ ایران و عراق حکومت اسد در کنار ایران بود و اجازه نداد جنگ عربی-ایرانی و مسلمان و مجوس شود سوریه بر ناسیونالیسمی تکیه دارد که میشل عفلق و بیتار و.. پی افکنده‌اند و به ایران نزدیک‌تر است روایت برخی افسران ساواک حاکی از این است که ساواک در سر کار آمدن اسد نقش داشته. رژیم بعث سوری در این سال‌ها بطورسنتی دراردوگاه ایران است چه محمد رضا شاه پهلوی باشد چه آیت الله خمینی. نسبت به حکومت عربستان و کویت و قطر و امارات هم بسیار جلو‌تر است. مسالهٔ حجاب و دین و.. شرایط خوبی دارد. اما آزادی‌های سیاسی نیست این مباحث باید اصلاح شود اگر چه با این مقدار هم از همسایگان خود منهای ترکیه و لبنان بالا‌تر است.
- شما چه نقش آفرینی از اپوزسیون را مد نظر دارید؟
اپوزیسیون همه چیز را در چارچوب تضاد با رژیم درک می‌کند و با عینک دشمنی با رژیم مسایل را می‌نگرد در حالی که ما دشمن نیستیم ما فقط خواهان استقرار حق حاکمیت ملت و روشی از زندگی هستیم که به نظرمان چه به لحاظ نظری و چه عملی به سود ایران است و از ضروریات نشات گرفته است. اپوزیسیون باید فارغ از تضاد با حکومت بیندیشد و خود را بعنوان الگوی جایگزین و به این اعتبار مطرح کند و کلام و منش و عقاید مستقل خودش را داشته باشد و از آن منظر بر مسایل پرتو بیافکند. اینگونه چه بسا برخی عملکردهای رژیم هم درست باشد. اپوزیسیون باید منتقد متعالی باشد باید بزرگ‌تر از حکومت باشد و بلحاظ تاریخی نسبت به همهٔ حکومتهای معاصرمان متکامل‌تر.. تضاد مطلق فقط با فهم انقلابی سازگار است نه با شیوه‌های دیگر. ما باید راه فرایند گذار را هموار کنیم.
- برخی از مخالفان حکومت بر این باور هستند که بعد ازسرنگونی بشار اسد نوبت جمهوری اسلامی است. نظر شما در این باره چیست؟
بدون اینکه به صحت و سقم این پیش فرض کار داشته باشم، باید گفت این سخنان و شایع کردن آن در جامعه نشانهٔ این است که این تعداد افراد از تحولات داخلی ناامید شده‌اند و چشم به قدرت‌های بیگانه دوخته‌اند. از گفتن این مسایل متاسفم اما باید گفت و خودمان را نقد کرد. بسیاری هنوز نمی‌خواهند محور تحولات و سمت و سوی آنرا با نگاه به داخل تعریف کنند. هر تحولی باید داخلی باشد نیروی مترقی گذار در درون باید جستجو شود، احوالش را شناخت و موانع حرکتش را رفع کرد. یعنی در خدمتش بود نه آنکه به دنبال الگوهای خطرناکی رفت که در لیبی و سوریه تجربه شد. هر کشوری که به کشورمان حمله کند ما موظف هستیم که از میهنمان دفاع کنیم. دموکراسی با موشک و جنگنده و سرباز خارجی نمی‌آید.
در جمع بندی صحبت؛ باید دوباره اشاره کنم که سوریه برای ما بسیار مهم می‌باشد و باید حضوری فعال در آنجا داشت و کوشید تحولات سوریه را با منافع ایران تطبیق داد و از رقیبان منطقه‌ای عقب نماند.

***

سخنی با ابوالفضل

یک سال دیگر آمد و رفت و هنوز افسوس شبِ تاریکمان سحر نشد که نشد.
یار در بند و دل به همین مسلک سخن از کس نشنیدم مگر نشد که نشد.
سلام.خیلی وقت است نیاز دارم از دردهای دلم برای کسی بگویم ولی کسی مثل من که کسی را ندارد. فکر کردم و دیدم بهتر است برای تو بنویسم.ابوالفضل ،می خواهم از درد ، امید ، تنهایی ، فریاد و ایمان برای ات بنویسم. البته همه ی چیزهایی که می نویسم را تو می دانی، تو از همه ی دردهایمان خبرداری ، از امیدهایی که با هیچ حادثه ای از بین نمی روند ، از احساس سخت تنهایی که گاهی در این جامعه یقه ی ما را می گیرد ، از فریادهایی که درگلویمان حبس کرده ایم و از ایمانی مقدس به سرافرازی ملتی خسته ، ایمانی که سال است در دل هایمان نگاه داشته ایم. تو همه ی این ها را می دانی ،می خواهم خودم را سبک کنم.
ابوالفضل ،نمی خواهم بنویسم چه بر تو گذشته ، آن ها که می خواهند بدانند می دانند وآن ها هم که نمی خواهند برایشان دانستن راحت است ولی کسی که خود را به خواب زده ، نه زجه های من بیدارش می کند و نه گریه های مادرت. نمی خواهم مصیبت نامه بنویسم. ذکرِ مصیبت مختصات هویت ایرانی نیست. این بماند برای کسانی که می خواهند برای ملتمان هویتی جدید بتراشند تا به جای فرهنگِ شادی و صلح ، گریه و جنگ طلبی بنشانند.
ابوالفضل ،پارسال در چنین روزهایی با غصه ی بسیار از یک سال زندانِ بدون مرخصی ات می گفتم. امروز باید بنویسم که سال دیگری گذشت و هنوز… این اوضاع خفه ام می کند. تو چه گفتی؟ تو چه خواستی؟ مثل آن ها نمی اندیشیدی؟ جرمش دوسال زندان بی وقفه است؟ به تو که فکر می کنم خون در رگ هایم گرم می شود وتسکینم فقط نوشتن است. مردمی که صاف صاف راه می روند و یک لحظه به تو وبقیه ی بچه هایی که اطرافت می بینی فکر هم نمی کنند. البته تقصیرشان نیست. آن قدر سرگرم قیمت گوجه و سیب زمینی شده اند که به خیلی چیزها فکرنمی کنند ، این هم جزیی از همان ها. شنیدی آن آقایی که من و تو یک روزیباید الگویمان قرارش می دادیم در سایتش نوشته “اگر عده ای جوان و روزنامه نگار و دانشجو هم زندانی هستند تقصیر خودشان است” ؟ از دیگران چه انتظاری می توانیم داشته باشیم؟
ابوالفضل ،خیلی ها به من می گویند ننویس. البته خیلی ها هم به نوشتنم می خندند.یعضی وقت ها هم حس می کنم نمی توانم مثل تو قوی باشم چون نا امیدی تمامِ جودم را می گیرد ولی باز می نویسم. می خواهم یک روزنه ای بگذارم برای خودم که نگویم دیگر همه چیز تمام شده است. روزهای سختی را پشت سر میگذاریم که امید تنها راه است برای مهاجرت از این زمستان به بهاری سبز.
ابوالفضل ،نمی دانم آنجا که هستی از بیرون چه خبرهایی داری. کاش مثل زندانی های فلسطینی اینترنت داشتی. حالا نمی گویم وی پی ان هم می دادند ، نه ، حداقل سایت های خودشان را می خواندی تا پی ببری تفاوت بین حبس ما و تو فقط دروسعتِ زندان است.نمی دانم شنیدی قصه ی دوباره “حماسه ی حضور” را؟ البته من نمی دانم چندنفر پای صندوق های حاکمیت فرقه ای رفتند ولی همان ها که پای ثابت بودنداین بار هم درس عبرت نگرفتند. گله ای بر آن ها نیست ، حتما دلیلی دارند!همانطور که ما دلیلی داریم برای تمام حرف ها و کارهایمان.نمی دانم شنیدی هر روز حرف از جنگ است و ما مبهوت مانده ایم که چرا بایدملت مظلوممان (بر وزن ملت مظلوم فلسطین!) نگرانی جنگ را هر روز حس کند.البته همه اش هم خبر بد نیست ، مثل اسکاری که اصغر فرهادی برد و کمی اشکهای شوقمان را با حرف هایش خالی کردیم ، چقدر جایت خالی است در معدودصحنه های زیبا….ابوالفضل ،دو سال گذشت. همین!بگذار آن ها پیروزمندانه فکر کنند پیروز شده اند و بگذار من در اوج تنهایی خویش خیابان ها را زیر پا بگذارم و تو راهرو های اوین را در کناربزرگ مردانی چون خودت.وقتی تو امید داری شرمنده می شوم ناامید باشم.
پاینده ایران و سرافراز باد ملت ایران
یکی از یارانت در مکتب پان ایرانیسم
***
***

ای دلیران وطن

استاد محمد جلالی چیمه – م. سحر
ای دلیــران وطــن ….
دوستداران وطن گـِرد هم آیید
. پاس تاریخ کهن گــِرد هم آیید
. وطن امروز غریبانه تر از پیش
غرق رنج است و محن گــِرد هم آیید
جمله جمعید به جان ، کینه مجویید
گرچه فردید به تن گــِرد هم آیید
مگذارید که این خانه بسوزند
آتش است این به سخن ، گــِرد هم آیید.
باغ عشق است مخواهید بهارش.
خالی از سرو چمن گــِرد هم آیید
دشت شوق است میابید فضایش.
عرصهء زاغ و زغن گــِرد هم آیید.
کوی یار است مجویید صفایش.
غرقه درلای و لجن گــِرد هم آیید.
دیر اگر پاید از اینگونه عداوت.
نه تو مانـیّ و نه من ، گـِرد هم آیید.
بیش از این از صف دشمن نهراسید.
به خفا یا به عَلَن گــرد هم آیید.
وطن است این و شمایید و قراری.
ای دلیران وطن گــِرد هم آیید !

***

پان ایرانیستهای دربند و زندانیان سیاسی را آزاد کنید

***
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای نامه پان ایرانیسم
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای حزب پان ایرانیست:
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست:
فیسبوک حزب پان ایرانیست:
حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.

سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست باشد که یادمان نرود نیک نامی اش ایران به بارگاه فلک فخر میدهد من وارث تمامی فرهنگ مانی اش جمعی به نام شیخ ریاکا...