۱۳۸۹ اردیبهشت ۳۰, پنجشنبه

عبدالرحمان العطیه و ریشخند تاریخ


نامه پان ایرانیسم

هواداران پان ایرانیسم در برون مرز

درود بر ایران دوستان گرامی‌:

مطالب زیر تقدیم میشوند:

-          عبدالرحمان العطیه و ریشخند تاریخ

-          بزرگداشت فردوسی، بیست و پنجم اردیبهشت ماه

-          گزارشی اجمالی در خصوص وضعیت تپه‌های باستانی استان همدان

لطفا پیوست را باز کنید.

پاینده ایران

هواداران پانٔ ایرانیسم در برون مرز
***
شهربَراز

یادداشتهایی درباره‌ی تاريخ و فرهنگ ايران زمین
http://shahrbaraz.blogspot.com
عبدالرحمان العطیه و ریشخند تاریخ
http://shahrbaraz.blogspot.com/2010/05/blog-post_11.html
سه شنبه ۲۱/اردیبهشت/۱۳۸۹ - ۱۱/می/۲۰۱۰
وقتی نشریه‌ی آلمانی اشپیگل در ویژه‌نامه‌ی خود «مفهوم‌های کلیشه‌ای» مانند تاریخ ایران و هویت ایرانی را انکار می‌کند و می‌گوید ایران از زمان ایلخانان مغول ایران شد و دیگر مرکزهای «پژوهشی» هم درباره‌ی زبان و تاریخ ایران حرف‌های بی‌پایه‌ی مشابهی را تکرار می‌کنند نتیجه‌ای ندارد جز گستاخ شدن برخی از نوکیسگان و نودولتان و تازه به دوران رسیدگانی که بیست سی سال از به اصطلاح «استقلال»شان نمی‌گذرد.
دیروز (دوشنبه ۲۰/اردیبهشت/۱۳۸۹ برابر ۱۰/می/۲۰۱۰) «عبدالرحمان بن ‌حمد العطیه»، دبیر کل شورای همکاری کشورهای خلیج فارس، در سخنان گستاخانه و احمقانه‌ای در گفت‌وگو با روزنامه‌ی عربی الحیات (چاپ لندن) گفت که
حضور فارس‌ها در اطراف خلیج فارس ‌تنها از زمان دولت صفویان یعنی نزدیک به پنج قرن آغاز شده است اما «کشورهای»(!) عربی از بیش سه هزار سال پیش در کنار خلیج فارس حضور داشتند!! بنابراین گفتن واژه‌ی خلیج فارس «ریشخند کردن تاریخ» است.
(خبر در سایت تابناک و نیز متن اصلی خبر به زبان عربی در الحیات.)
درباره‌ی دیرینگی نام خلیج فارس آن قدر منبع هست که برشمردن آن خود کتابی جداگانه است. اما تنها توجه این عرب بی‌سواد و ناآگاه را به کتاب «مقدمه» ابن خلدون، دانشمند تونسی (اندلسی تبار) سده‌ی هشتم ق./ چهاردهم م. جلب می‌کنم که به زبان عربی هم نوشته شده: (ترجمه‌ی محمد پروین گنابادی، چاپ نخست ۱۳۳۶ خ/ چاپ دهم زمستان ۱۳۸۲ خ/ ۲۰۰۳ م. انتشارات علمی و فرهنگی):
باب یکم، مقدمه‌ی دوم
این را دریای فارس می‌نامند و از سوی خاور سواحل هند و مُکران و کرمان و فارس بر آن واقع است و از سوی باختر سواحل یمن و عمان. ... در میان دریای فارس و قُلزُم [=دریای سرخ] جزیرة العرب واقع است. (جلد ۱ ص ۸۶) 
منبع رود دجله نیز از چشمه‌ای است که در بلاد خِلاط ارمنستان واقع است و در سمت جنوب از موصل و آذربایجان و بغداد تا واسط می‌گذرد و سپس به شاخه‌های گوناگونی منشعب می‌شود که همه‌ی آنها در دریاچه‌ی بصره می‌ریزند و سرانجام به دریای فارس منتهی می‌گردد. (ص ۸۷)
واقعیت و ریشه‌ی داستان تلاش برای تحریف نام خلیج فارس به دهه‌ی ۱۹۶۰ م/ ۱۳۴۰ خ. برمی‌گردد. ابن خلدون در همان باب دوم کتاب «مقدمه» چنین می‌نویسد:
فصل ۲۵: در این که قوم عرب تنها بر سرزمین‌های همواره و جلگه‌های غیرکوهستانی دست می‌باید.
زیرا این قوم بر حسب طبیعت وحشیگری که دارند به غارتگری و خرابکاری عادت گرفته‌اند و بی آن که آهنگ غلبه و جهانگیری داشته باشند یا به کارهای پرمخاطره‌ای دست یازند به آنچه دسترسی پیدا کنند آن را به غارت می‌برند و به بیابان‌های خشکی که جایگاه‌های چادرنشینی آنان است می‌گریزند. هم چنین آنان به لشکرکشی و جنگ اقدام نمی‌روزند مگر هنگامی که ناچار شوند از خود دفاع کنند. چنان که هر دژ تسخیرناپذیری را که مانع آنان باشد رها می‌کنند و به تسخیر ده‌هایی می‌پردازند که استحکامی ندارند. و با کارهای دشوار روبرو نمی‌شوند و اقوام و قبایلی که در منطقه‌های کوهستانی به سر می‌برند و رفتن بادیه‌نشینان به مساکن آنان دشوار است از دستبرد خرابکاری و غارت اعراب بادیه‌نشین در امان اند زیرا ایشان از کوه‌ها و ارتفاعات بالا نمی‌روند و به کارهای پرمشقت و دشوار اقدام نمی‌کنند و با مخاطرات روبرو نمی‌شود. (جلد ۱ ص ۲۸۵) 
داستان از این قرار بود که در دهه‌ی ۱۹۶۰ م./۱۳۴۰ خ. جنبش «پان‌عربی» پا گرفت و در همان دهه در تابستان سال ۱۹۶۷ م/ ۱۳۴۶ خ. سه قدرت نظامی عرب آن زمان یعنی مصر و سوریه و اردن تصمیم گرفتند دولت اسراییل را نابود کنند و فلسطین را پس بگیرند. اما در این جنگ که شش روز بیشتر به درازا نکشید و از همین روی به «جنگ شش روزه» مشهور است این کشورهای عربی - که از پشتیبانی عراق و عربستان سعودی و سودان و تونس و مغرب (مراکش) و دیگران - بهره‌مند بودند چنان شکستی از اسراییل خوردند که آثار روانی آن هنوز نیز برجاست.  


جمال عبدالناصر - رهبر پان‌عرب مصر و از گسترش‌دهندگان نام جعلی برای خلیج فارس
جمال عبدالناصر، رییس کشور مصر، برای جبران این شکست و برای گمراه کردن توجه عرب‌ها از این آبروریزی و برای تقویت روحیه‌ی همدلی در میان کشورهای عربی تصمیم گرفت داستان نام جعلی برای خلیج فارس را گسترش داد. حتا در نقشه‌ای که پانزده سال پیش از این جریان در عربستان سعودی در سال ۱۹۵۲ م. منتشر شده است نام این خلیج به درستی خلیج فارس آمده است:

خلیج فارس در نقشه‌ی چاپ عربستان سعودی - سال ۱۹۵۲ م.
همچنین ن. ک. مطلبی در وبگاه دکتر کاوه فرخ درباره‌ی همین داستان.
از آن زمان به بعد عرب‌های نوکیسه که از ثروت بادآورده‌ی نفت پولی به دستشان رسیده شروع کردند به خرج هزینه‌های هنگفت برای تغییر نام این خلیج. کسی نیست به آنها بگوید شما اگر خیلی زورتان می‌رسد بروید فلسطین را از دست اسراییل پس بگیرید. طی هشت سال جنگ تحمیلی و تجاوز عراق که تمام کشورهای عربی - حتا یاسر عرفات و دیگران - از او پشتیبانی می‌کردند صدام نتوانست یک وجب از خاک پاک ایران را بگیرد و ملت دلیر ایران از هر قوم و زبان و به ویژه ساکنان خوزستان (لرهای بختیاری و عرب‌های ایرانی) به آنها ثابت کردند که «هر بیشه گمان مبر نهالی است - شاید که پلنگ خفته باشد».
اگر ایران و ایرانیان نبودند آنچه این عرب‌ها امروزه به نام «تمدن اسلامی» (یا بدتر: تمدن عربی!) لاف آن را می‌زنند کجا بود. در این باره هم باز توجه ایشان را به بخش دیگری از نوشته‌های ابن خلدون در کتاب «مقدمه» جلب می‌کنم:
باب دوم فصل ۲۶: در این که هر گاه قوم عرب بر کشورهایی دست یابد به سرعت آن ممالک رو به ویرانی می‌روند
زیرا تازیان ملتی وحشی اند و عادت و موجبات وحشیگری چنان در میان آنان استوار است که همچون خوی و سرشت ایشان شده است. و این خوی برای ایشان لذت‌بخش است زیرا در پرتو آن از قیود فرمانبری حکام و قوانین سرباز می‌زنند و نسبت به سیاست کشورداری نافرمانی می‌کنند و پیداست که چنین خوی و سرشتی با عمران و تمدن منافات دارد. ... اگر از آغاز خلقت به کشورهایی نگاه کنیم که تازیان آنها را با جهانگشایی و زور متصرف شده‌اند خواهیم دید چه گونه عمران و تمدن از آن ممالک رخت بربسته ... کلیه‌ی عمران و تمدن عراق عرب - که ایرانیان به وجود آورده بودند - تازیان از میان بردند. (جلد ۱ ص ۲۸۵)
باب ششم فصل ۱۳
ایرانیان بر شیوه‌ای بودند که به علوم عقلی اهمیتی عظیم می‌دادند و دایره‌ی آن علوم در کشور ایشان توسعه یافته بود زیرا دولت‌های ایشان در منتهای پهناوری و عظمت بودند. و هم گویند این علوم پس از آن که اسکندر دارا [=داریوش سوم هخامنشی] را کشت و بر کشور کیانیان غلبه یافت از ایرانیان به یونانیان رسید. (جلد ۲، ص ۱۰۰۲)
باب ششم فصل ۳۶: در این که بیشتر دانشوران اسلام ایرانیان بودند.
از شگفتی‌هایی که واقعیت دارد این است که بیشتر دانشوران ملت اسلام خواه در علوم شرعی و چه در دانشهای عقلی، به جز موارد نادری، عجم [=ایرانی] بودند. اگر کسانی از آنان هم یافت شوند که از حیث نژاد عرب اند از لحاظ زبان و مهد تربیت و مشایخ و استادان، عجمی [=ایرانی] هستند. (جلد ۲، ص ۱۱۴۸)
باب پنجم فصل ۲۱: در این که تازیان از همه‌ی مردم از صنایع دورتر اند.
در صنایع (فنون) شهرنشینان ممارست می‌کنند و عرب از همه‌ی مردم دورتر از صنایع است. علوم هم از آیین‌های شهریان به شمار می‌رفت و عرب هم از آن‌ها و بازار رایج آن‌ها دور بود و در آن عهد مردم شهری عبارت بودند از عجمان [=ایرانیان] یا کسانی که مشابه آنان بودند از قبیل موالی و اهالی شهرهای بزرگی که در آن روزگار در تمدن و کیفیات آن مانند صنایع و پیشه‌ها از ایرانیان تبعیت می‌کردند. چه ایرانیان به سبب تمدن راسخی که از آغاز تشکیل دولت فارس [پیش از زمان اسکندر=هخامنشیان] داشته‌اند بر این امور استوارتر و تواناتر بودند.
ترجمه انگلیسی کتاب «مقدمه»ی ابن خلدون را می‌توانید در این نشانی بخوانید.
این دشمنی و کینه‌ی برخی از عرب‌ها با ایران و فرهنگ ایرانی پیشینه‌ی تاریخی دارد. برای نمونه پس از آن که عباسیان توانستند با یاری ایرانیان دولت نژادپرست اموی را براندازند و برای خودشان دولت تازه‌ای برپا کنند، منصور عباسی با خدعه و نیرنگ سردار ایرانی ابومسلم خراسانی را کشت. دوران طلایی عباسیان دوران هارون الرشید بود و هارون نیز دولت خود را مدیون خاندان ایرانی برمکیان بود. اما هارون که از قدرت گرفتن خاندان ایرانی برمکیان ترسیده بود جعفر برمکی را با حیله و بهانه‌ای واهی (داستان ازدواج جعفر و عباسه) به کشتن داد و برادرش را از کار برکنار کرد. این کینه را حتا پس از گذشت هزار سال هنوز هم در کارتون «علاءالدین» ساخته‌ی کارخانه‌ی امریکایی والت دیزنی هم می‌توان دید که در آن جعفر برمکی به صورت مرد پلیدی تصویر شده که با جادو به دنبال قدرت گرفتن است!
پس از هارون نوه‌اش معتصم (فرزند مامون)، برای این که نفوذ ایرانیان را در دستگاه خلافت خویش کم کند دست به دامان غلامان ترک شد و پس از چندی به خاطر این بی‌تدبیری، دولت عباسی بازیچه دست غلامان ترک شد. نمونه دیگر از این بی‌تدبیری عربها در مصر تکرار شد که نخست غلامان ترک را در سپاه خود پذیرفتند. اندک اندک این غلامان (بردگان خریده یا در عربی: مملوک) قدرت گرفتند و دولت «ممالیک» یا مملوکان را پدید آوردند. پس از آن هم مملوکان را ترکان عثمانی برانداختند و سرزمینهای عربی زیر دست ترکان عثمانی افتاد. اگر تامس ادوارد لورنس، افسر انگلیسی، و نقشه‌های بریتانیا و دیگر قدرتهای اروپایی برای فروپاشی و تجزیه دولت عثمانی نبود هنوز هم این عربها در بیابانهایشان زندگی میکردند و نمیدانستند کشور چیست که بخواهند پز کشور داشتن را به ما بدهند.
بد نیست نگاهی به تاریخ «استقلال» این «کشورهای» عربی کنار خلیج پارس بیاندازیم:
عربستان سعودی: ژانویه ۱۹۲۶ م. (از بریتانیا)
عراق: اکتبر ۱۹۳۲ م. (از بریتانیا)
کویت: ژوئن ۱۹۶۱ م. (از بریتانیا)
قطر: سپتامبر ۱۹۷۱ م. (از بریتانیا)
بحرین: دسامبر ۱۹۷۱ م. (جدایی از ایران)
امارات عربی: دسامبر ۱۹۷۱ م. (از بریتانیا)
باید پرسید کدام سخن ریشخند تاریخ است؟
جالب آن که با این همه ادعا، به خصوص در همین کشور عربستان، هنوز زنان شناسنامه و کارت هویت مستقل ندارند بلکه در شناسنامه پدر یا همسر خود به ثبت میرسند. تازه همین هشت سال پیش (دسامبر ۲۰۰۱) بود که به زنان خود حق شناسنامه داشتن دادند آن هم به زنانی که ۲۲ سال سن داشته باشند و پدر یا قیّم قانونیشان رضایت کتبی داده باشد. این هم متن خبر در بی.بی.سی انگلیسی. و باز همین سال گذشته بود که با هزاران فشار پذیرفتند که زنان حق رانندگی داشته باشند آن هم به شرط این که شوهر یا برادر یا مرد دیگری از بستگان درجه یک همراه او باشد و تنها بین ساعتهای خاصی از روز اجازه رانندگی در خیابانهای شهر (و نه بزرگراه و بیرون شهر) را دارند و هزار شرط و اما و اگر.
زبونی و بیچارگی و تهیدستی فرهنگی و تاریخی این «کشورهای» عربی به حدی است که در موزه شهر دوبی جنازه ای را که معلوم نیست به چه زمانی تعلق دارد و در کدام بیابان یافت شده به نمایش گذاشته‌اند و زیر آن نوشته‌اند متعلق به ۳۰۰۰ سال پیش!!! بلکه بدین ترتیب برای خود سابقه ای درست کنند.

اسکلتی سه هزار ساله (!) در موزه شهر دوبی در «کشور» امارات عربی
از سوی دیگر، بادگیرهای ایرانی را که ایرانیان ساکن محله بَستَکیهای دوبی (بستک از شهرهای استان بوشهر است) به یاد میهن خود برای خانه هایشان ساخته اند با زبان الکن خود «برجیل» نامیده اند و میخواهند آن را به نام معماری دوبی به دیگران قالب کنند.
تاراج و غارت فرهنگ ایران کار روزمره‌ «کشورهای» عربی شده است. نمونه دیگر آن باز در همین شهرک نوکیسه ابوظبی در «کشور» امارات روی داده است. شیخهای بینوای امارات به موزه لوور پاریس چندین میلیارد دلار پول داده‌اند تا در این بیابان شعبه ای از موزه لوور برپا شود. دولتها و موسسه های کاسبکار اروپایی نیز که برایشان پول بیش از هرچیز دیگر اهمیت دارد به ویژه وقتی مربوط به تاریخ و سرزمین خودشان نباشد و بتوانند آتش نفاق و کینه را در این منطقه روشن کنند و با توجه به اوضاع خراب مالی و اقتصادی کشورهای غربی از خداخواسته پذیرفتند. خدا میداند در این موزه قرار است چه چیزهایی از تاریخ جهان به نام عربها ثبت شود.

نوشته شهر براز
 ****
بزرگداشت فردوسی، بیست و پنجم اردیبهشت ماه
نویسنده فرامرز دادرس
۲۴ اردیبهشت 1389
http://www.farhangiran.com/content/view/6647/58/

درود به فروهر زنان و مردان، جانباختگان میهن اهورایی، و درود به فروهر فردوسی بزرگ، که با فراهم آوردن نامه بی همتای خود شناسه ایرانی را برای ایرانیان به ارمغان گذاشت. در شاهنامه فردوسی، پس از گذشت بیش از هزار سال، هنوز راز و رمز و شگفتی های بسیاری نهفته است، که برای پی بردن به آنها، شایسته است به جستجو و پژوهش پرداخته شود.
استاد توس در نامه کلان خود که ریشه در فرهنگ پر بار ایرانزمین دارد و بیش از سه دهه برای فراهم آوردن آن تلاش کرد، میکوشد که گوشه هایی از  فرهنگ والا و خردگرای ایرانی را به ما بشناساند. سده ها است که پژوهشگرانی به جستجوی این شگفتیها در شاهنامه فردوسی برآمده اند، و هنوز نیز در ژرفای این اقیانوس پهناور در پی بدست آوردن گوشه هایی از راز و رمزهای این فرهنگ کهن و پربار شناور میباشند، و هنوز راه درازی در پیش است.
شاهنامه ای که در این روزگار به دست ما رسیده، برگرفته از نوشته هایی است، که بفرمان خسرو انوشیروان، شاهنشاه ساسانی از گوشه و کنار ایران گرد آوری شد، و به دیگر نسخه های بجای مانده درگنج خانه تیسفون افزوده شد. از زمان خسرو پرویز تا پایان فرمانروایی یزدگرد سوم، هر چه گرد آوری شده بود را به آن افزودند این نامه ها پس از یورش تازیان  به ایران به تاراج رفت .
گفته می شود که یعقوب پسر رویگر، فرمانروای سیستان، آن نسخه را بدست آورد، و به وزیر خود دستور داد تا آنرا از زبان پهلوی به پارسی برگرداند. سپس کتابی فراهم شد که، نوشته هایی از آن در خراسان و عراق بدست آمده است . هنگامیکه سامانیان که تبار خود را به ساسانیان می رساندند به فرمانروایی رسیدند، به پژوهش در آن کوشیدند. و از دقیقی (1) چامه سرا، که پیرو آیین زرتشت بود خواستند که آن را به نظم در آورد وکتابی فراهم شد.
هنگامیکه دقیقی بگفته ای دو یا سه هزار بیت سروده بود، در جوانی بدست خدمتکار خود کشته شد، و آن چامه ها از وی بجای ماند، پس از آنکه فرمانروایی سامانیان از میان رفت، محمود غزنوی به فرمانروایی نشست، محمود که دست پرورده سامانیان بود، بفرا گیری و آموختن تاریخ ایرانیان پرداخت و شیفته آن شد، و سرودن آنرا به خداوند شاهنامه، فردوسی، سپرد.
استاد سخن خداینامه ها، که نوشته هایی بزبان پهلوی و برگردان شده به زبان پارسی بود را  بنظم در آورد وآنرا شاهنامه خواندند.
شاهنامه دیر زمانی را گذراند تا بگونه امروزی آن در آمد، درازای زمان در برگرداندن خداینامه ها به پارسی ، وبنظم در آورده شدن آنها، و دستکاری نویسندگان با باور های گوناگون، نادرستی هایی را در آن به جای گذاشته است که بایستی هنگام  پژوهش درشاهنامه آنها را در نظر داشت.
شاهنامه فردوسی هم از نظر شمار چامه ها  و هم از نظر درونمایه یکی از بزرگترین ماندگارهای تاریخی و نظم زبان فارسی، و از شاهکارهای ادب جهانی بشمار میرود.
نخستین خدمتی که فردوسی به ایرانیان کرده، زنده کردن شناسه ایرانی آنان میباشد. هر چند او کتابهایی را که از پیش فراهم شده بودند بنظم در آورده، ولی همگان او را زنده کننده آثارگذشته ایرانیان باستان و پیش از اسلام میدانند. فردوسی خود میگوید:
بناهای آباد گردد خراب
ز باران و از تابش آفتاب
پی افکندم از نظم کاخی بلند
که از باد و باران نیاید گزند
برین نامه بر سالها بگذرد
همی خواند آنکس که دارد خرد
و یا در باره زنده کردن نامهای بسیاری از بزرگان ایران میگوید:
چو عیسی من این مردگان را تمام
سراسر همه زنده کردم بنام
اگر فردوسی شاهنامه را به نظم در نیآورده بود، این داستان ها و دانستنی هایی که بر گرفته شده از فرهنگ کهن ایرانی بود، از گستره روزگار گم می شدند، و به سرنوشت دیگر کتاب های ایرانی دچار می گشتند. شیرینی و روان بودن چامه های فردوسی به پارسی دری توانست، ایرانیان را که از دریافتن تازی نامه ها ناتوان بودند و دلبستگی به خواندن آن ها نداشتند را بسوی شاهنامه بکشاند.
دومین خدمت فردوسی به ایرانیان، زنده کردن زبان پارسی ، و زدودن و پالایش این زبان از واژه های تازی می باشد. سخن موزون و خوش آهنگ در میان همگان بویژه ایرانیان پسندیده و با سرشت آنان نیز آمیخته شده است.
ایرانیان با یاری گرفتن از شاهنامه توانستند در برابر نابودی زبان پارسی و جایگزینی آن با زبان تازی ایستادگی نمایند، و تنها مردمی که پس از چیرگی تازیان زبان مادری خود را از دست ندادند ایرانیان بودند .
فردوسی شصت هزار بیت در شاهنامه آورده است . وی آنچه را که در خداینامه ها بوده می سراید و نه چیزی را می کاهد و نه می افزاید ، فردوسی که در دامان فرهنگ پاک و والای ایرانی تر بیت و بزرگ شده، پیمانداری را ارج می نهد، و در سرودن چامه ها زبان را آلوده نمی کند. چامه های فردوسی بازگو کننده روح خرد گرای ایرانیان می باشند. در شاهنامه همچنین به اشا، راستی، پیمانداری، بردباری، رایزنی، وزین بودن، خویشتن داری، خودداری از خشم و آز، بدست آوردن نام نیک، بخشش و دستگیری از مستمندان، مهربانی با اسیران سفارش شده است، ودر ناپسند بودن دروغ و دوری از خود پسندی و خود خواهی، شتاب زدگی، دوری جستن از بد نامی و ننگ ، خرده گیری و جنگ و خونریزی و بسیاری اندرز های دیگر گفتگو می کند،که بن مایه در فرهنگ کهن ایرانیان دارند. چامه های او در باره خرد ورزی که درونمایه و بینش گاتایی(2) دارد و نشان دهنده اندیشه خرد گرای فردوسی می باشند.
فردوسی بازتاب فروزه های والای فرهنگ ایرانی می باشد، درایران ستایی و ایران دوستی همتا ندارد. ایران ستایی وی بر پایه خود ستایی و تنگ چشمی و دژ منشی در برابر بیگانگان نیست، مبارزه او با دروغ ، پلیدی، بدی و بدکاری و بدکاران است و هیچگاه از سیه کاری روزگار در باره دشمنان نیز شادی نمی کند . 
شاهنامه فردوسی افزون بر داستانهای رزمی و تاریخی، بازگو کننده بسیاری از یشت های اوستای کهن ( نوشته های آریایی پیش از دوران زرتشت ) مانند: فروردین یشت، مهر یشت، آبان یشت ، بهرام یشت، زامیاد یشت می باشد، و هم چنین در برگیرنده یشت های پسین دوران ساسانی مانند نوشته های زرتشتیان: بُن دَهش، ویسپَرد، مینوی خرد که در تنظیم خدای نامه ها  از آنها بهره گرفته شده است.
در بخش بزرگی از شاهنامه به داستان های رزمی پرداخته شده است، این بخش جنگ آوری را بیشترپارسی زبانان از بر می خوانند، و شب ها پس از پایان کار روزانه و در پای کرسیهای زمستانی در روستاهای کشور بازگو میشود، چامه هایی که کودکان در کوچه ها هنگام بازیهای جنگی، برای همآورد خود میخوانند.
چامه هایی که در جنگ ها و نبرد های تاریخی، از زبان پادشاهان و سرداران و سربازان ایرانی شنیده شده است، سروده های فردوسی در شاهنامه به ایرانیان روحیه و نیروی سلحشوری می دهد.
نیرویی اهورایی، که جای آنرا هیچ نیروی دیگری نمیتواند پر کند. یک فرمانده ایرانی، برای به پیش بردن نیروهایش در برابر دشمن با سر دادن چند چامه از شاهنامه، روحیه سر بازان را به جایی میرساند، که خود را در راه پدافند از میهن اهورایی و پیروزی بر دشمن، بی پروا به کشتن دهند.
در چامه های رزمی شاهنامه فردوسی با زیبایی بی مانندی به نمایش گستره رزم میپردازد. در رزم رستم با اشکبوس به نمونه ای از استادی این خداوند سخن بر میخوریم.
کمان را بمالید رستم بچنگ
بشست اندر آوردتیر خدنگ
برو راست خم کرد و چپ کرد راست
خروش از خم چرخ چاچی(3) بخاست
چو سوفارش(4) آمد به پهنای گوش
زشاخ گوزنان بر آمد خروش
چو بوسید پیکان سر انگشت او
گذر کرد بر مهرة پشت اوی
بزد بر بر و سینه اشکبوس
سپهر آنزمان دست او داد بوس
قضا گفت گیر و قدر گفت ده
فلک گفت احسنت و مه گفت زه
کشانی هم اندر زمان جان بداد
چنان شد که گفتی ز مادر نزاد
پس از فردوسی چامه سرایان دیگری کوشیدند، که کتابی در این راستا بنظم در آورند، و نامی ترین این کتاب ها شاهنامه نو بخت است، که به روش شاهنامه  فردوسی سروده شده، و ازدوران یزدگرد سوم پادشاه ساسانی تا رضا شاه پهلوی را در بر می گیرد، ولی به پایان نرسید وچامه های آن در سنجش با شاهنامه فردوسی سست و کم بها می باشند، و همین است که نام فردوسی و شاهنامه را ناگسستنی و جاودانی می کند.
1- این چامه از دقیقی گواه بر باور او به آیین زرتشت می باشد.:
بفرمان پیغمبر راستگوی
سوی گنبد آذر آرید روی
به یزدان که هرگز نیابد بهشت
کسی کو ندارد ره زردهشت
2- گاتا ها، سروده های هفده گانه زرتشت،که در بخش یسنا های اوستا آورده شده اند.
3- چاچ شهری در ترکستان
4- بخش پایینی تیر که د رچله کمان گذاشته می شود
***
به سرویس رایگان وبگاه میهن دوستان ایران بپیوندید و مطالب میهن دوستانه ی خود  را در آن منتشر کنید این تارنما امکان انتشار مطالب را یه صورت ایمن برای شما فراهم می کند:
www.webgah.org
برای آشنایی با نحوه ی عملکرد آن و ساخت وبلاگ شخصی بخش راهنما را از اینجا بخوانید: 
http://webgah.org/about
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
www.paniranism.net
تارنمای حزب پان ایرانیست:
http://paniranist.org
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
http://pan-iranist. info

حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات به ما بپیوندید.
Iran [at] paniranism.info
http://www.paniranist.org/a.htm
http://www.pan-iranist.info/?page_id=353

۱۳۸۹ اردیبهشت ۲۴, جمعه

مِهر ایران در ترانه های کُردی

نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
درود بر ایران دوستان گرامی‌:
- مهر ایران در ترانه‌های کردی.
- بازداشت چهار جوان پان ایرانیست.
- برای فرزاد و یارانش.
- انتقال ابوالفضل عابدینی به زندان کارون اهواز.
پاینده ایران
هواداران پانٔ ایرانیسم در برون مرز
***
مِهر ایران در ترانه های کُردی
در این روزها که میهنمان و به ویژه کردستان گرامی، داغدار کشته شدن جوانانش هست، یک بار دیگر این دو ترانه، سرود کردی که در آن عشق به ایران موج میزند را برای شما میفرستم که بدانید کردها از هر ایرانی، ایرانی تر هستند و جدایی خواهی در فرهنگ آنها وجود ندارد

سپاسی ویژه هم از دکتر شاهین سپنتا دارم که همیشه با شوری وصف ناشدنی در راه ایران زمین گام برمیدارد
د.مجلسی

http://www.youtube.com/watch?v=7XrZN8FYwew    ترانه ایران، ایران به کُردی
مِهر ایران در ترانه های کُردی
کُردها مردمانی ایرانی هستند که در سرزمین ایران و بخش های جدا شده کردستان ایران یعنی در کردستان ترکیه، کردستان عراق و کردستان سوریه زندگی می کنند و بسیاری از آن ها نیز اکنون در کشورهای مختلف جهان پراکنده اند. کُردها در هر کجای جهان که باشند همه جای ایران را سرای خود می دانند. ایرانیان کُرد، بیشتر در استان‌های آذربایجان غربی، ایلام، کردستان، کرمانشاهان، لرستان، گیلان، و خراسان شمالی زندگی می کنند. زبان کُردی از شاخه غربی زبان های ایرانی است و کُردان اندیشه های خود را به گویش های مختلف این زبان بیان می کنند. ترانه سرایان کُرد در "گورانی"ها یا ترانه های خود از حماسه های شیرمردان و شیرزنان کُرد در نبرد با دشمنان سرزمین مادری سخن می گویند و دلاوری پاسداران میهن را می ستایند. مِهر ایران به عنوان خاستگاه و سرزمین مادری همه کردان جهان، در ترانه های کُردی جایگاهی ویژه دارد.ترانه زیبای "ایران، ایران" را می توانید به زبان کُردی از این رایانامه بارگیری نمایید و متن آن را به کُردی و فارسی بخوانید. شعر این ترانه از ترانه سرای کُرد "حسن زیرک" است که در سروده هایش پیوسته به میهن آریایی و استوره های ایرانی توجه داشته است. ترانه دیگر نیز " وطن" نام دارد که ترانه سرایش تصویری زیبا از ایران، ارائه می دهد و عشق به سرزمین آریایی، سرزمین کاوه آهنگر را به زیبایی می سراید. ترانه کردی وطن را نیز بارگیری نمایید.   
ترانه " ایران، ایران " به کُردی"
ئیران، ئیران، ئیران بُو بَه مَه سکنی شیران
چاویت گِه لاویژه، دلو کیشی ئه ستیران
ئه گه ر بارگا که ی لینا عاله می کرده بریان
ئه گه ر بارگا که ی لینا، دنیا بوی که و ته گریان
برگردان ترانه کردی "ایران ایران" به فارسی:
ایران، ایران، ایران مسکن شیران شده است
چشم ( دیده) ات ستار سهیل است، قلبت کهکشان ستاره هاست
اگر بارگاهش را بنا نهد، عالم برایش دلسوخته می شوند
اگر بارگاهش را بنا نهد، دنیا برایش گریان می شود
 ترانه " وطن " به کُردی:
به هه وای عیشقی دل به په روشه
وینه ی په روانه بفروزی خوشه
عیشقی  پیروزم زور پر خروشه
آو عیشقه عیشقی ولاته ولاته
ئه ی وه ته ن روحم فیداته فیداته
نه سیمت وینه ی عه تر و عه بیره
دیمه نت جواناو خوشه، دلگیره
زیخت دانه ی در، خاکت ئیکسیره
ئه ی خودا ئه م خاکه چه ن جوانه
ئه م به هه شته روی  جیهانه
بولبولی باغی کوردانم، کاوه نیژادم، خه لکی ئیرانم
بویار ئه خوینم، بونیشتمانم
ئه ی خودا ئه م باغه چه ن خوشه
ئه م ده نگه ده نگی سروشه
 برگردان ترانه کُردی " وطن" به فارسی:
به هوای عشق او دلم پر پر شده است
مثل پروانه بسوزد بهتر است ( لذت بخش تر است)
عشق آزاد و رستگارم، بسیار پر خروش است
آن عشق، عشق وطن است ( وطن است، وطن است جانم)
ای وطن روحم فدایت، فدایت، فدایت
نسیمت مثل عطر و عبیر است
منظره ات زیبا و خوب و دلپذیر است
ریگ هایت همچون دُر، خاکت اکسیر است
ای خدایا این خاک چقدر زیباست
این بهشت روی جهان است
بلبل باغ خاک کردانم، کاوه نژادم، اهل ایرانم
برای یار می خوانم، برای میهنم
ای خدا این باغ چقدر دلنشین است
این صدا، صدای سروش است 
* گردآوری و اجرای این ترانه های زیبای کردی حاصل تلاش هنرمندانی چون شاهپور کمالی، علیرضا صنعتی، فرشاد رستمی، آرش صمیمی، محمود شاه ملکی و پژوهش های بهمن کاظمی است.
--
پاینده ایران
***
اوین بدون پان ایرانیست معنا ندارد
بازداشت چهار جوان پان ایرانیست
تازه چند روزی از عدم حضور پان ایرنیستها در بازداشتگاه اوین  نگذشته بود که چاره سازان  دست به کار شدند و در صدد رفع این معضل بر آمدند و بالاخره در یک مانور شجاعانه که از عهده هر کسی ساخته نیست اقدام به بازداست چهار جوان پان ایرانیست نمودند و انان را با شیوه ای که مطلوب پلیس است به زندان اوین هدایت کردند و به شکر خدا مشگل اوین که خالی از میهن پرستان واقعی شده بود حل گردید . فقط نمیدانم آقای احمدی نژاد که اخیرا به صف مداحان ایران قبل از اسلام و نقش آن در صدورتمدن  به جهانیان پیوسته اند خبر دارند که این چهارجوان دستگیر شده از پاسداران هویت ملی و عاشقان ایران هستند یا نه  ؟ !!
 بیژن جانفشان مسئول سازمان جوانان حزب پان ایرانیست باتفاق سه تن از دوستان هم سنگرش   سروران کیوان زارع – ساسان بهمن آبادی و یاشار اکبری شنیده بودند که پان تورکیستها با سوء استفاده از غرفه ای که در اختیار دارند تبلیغات پان تورکیستی به راه انداخته اند و فارغ البال به وظایف محوله مشغول اند .
 در پی این شایعات روز دوشنبه بیستم اردیبهشت به نمایشگاه کتاب رفتند تا از کم و کیف ماجرا آگاه گردند گرچه قبلا به جوانان گفته بودیم این گروه تجزیه طلب مورد عنایت و حمایت دولتی قرار دارند و از خوان نعمت حکومتی بر خور دار ... که اگر غیر از این میبود جای این جوجه های سر از تخم استعمار به در آورده توی نمایشکاه نبود و در دانشگاهها حضور فعال نمی داشتند   و تیم فوتبال به راه نمی انداختند و از آزادی تبلیغات ضد ملی بر خوردا ر نمیشدند و خیلی حرف و حدیث های دیگر ... !!
 جوانان پان ایرانیست کاملا بر ماهیت این نوکران اجنبی و مزدوران داخلی واقف اند و برای زوزه هایشان ارزشی قائل نیستند .. چون میدانند بیچاره ها مامورند و معذور و اگر سر در این آخور نکنند که از گرسنگی خواهند مرد .... بنا بر این پان ایرانیستها با این بچه ها .... بحث ایدئو لژیکی نداشته و ندارند  و آنان را در این حد و اندازه نمیدانند  ... اما گمان میرود که باز داشت پان ایرانیستها بدان روی بوده که گز نکرده پاره کرده اند و پا بر حریم پان تور کیستهای دولتی گذارده اند و آنان نیز با پشتوانه محکمی که دارند پنجه بر روان میهن پرستان کشیده اند و ماجرا به بازداشت میهن پرستان واقعی موکول گردیده که صد البته ...عشق به ایران و تمامیت ارضی ایران و حاکمیت ملت ایران  از جرایمی است که باید با ضرب و شتم مورد رسیدگی قرار گیرد و لابد پلیس امنیت تهران است که باید به این سر جنبیدنها و زبان درازی ها در مورد ایران و اقتدار ملت ایران عنایت عاجل بفرمایند ....
به هر روی از سر نوشت این چهار جوان بیخبریم ... ولی ازسلامتی و شادابی  پان تورکیستها در همه جا از نمایشگاه تا دانشگاه  و از تهران تا تبریز و اردبیل وووبا خبریم و ایرادی هم به سر بازان گمنام و بی نام وارد نیست چون در دل دشمن به هر حیله رهی باید یافت...     سفره ای افتاده است از بهر دوست و چه عالی مقامانی که  گردا گرد آن زانو زده اند ودعاگوی سیستم انتظامی.... و صد البته جای پان ایرانیستهای واقعی ،( نه غرفه داران ... !! ) در اوین است باید از آنان مراقبت های ویژه به عمل آید ، چون اندیشه ای دارند به وسعت ایران بزرگ  که در آن جایی و مکانی برای دشمنان دانا و دوستان نادان نیست ..
به عقیده شما اندیشیدن گناه کوچکی است....؟!!
***
برای فرزاد و یارانش .....شیرکو بی کس

شیرکو بی کس - مترجم: شهاب الدین شیخی       شیرکو بی کس شاعر کبیر کرد در مراسم بزرگداشت شهیدان ۱۹ اردیبهشت در سلیمانی، کردستان عراق:
               
جمهوری اعدام اسلامی ایران

پیر ِ پیر شده است و

اما نیرو و جان ما هنوز گرم و آماده است

جمهوری اعدام اسلامی ایران

در سراشیبی ی خواری است و

اما، ما تازه داریم از قله های بلند

دست به سوی آفتاب دراز می کنیم و به مهمانی ی زمین اش می آوریم...

از همین امروز صبح.... بزرگترین خیابان سنندج

به فرزاد کمانگر تغییر نام داد...

از همین امروز صبح .... بزرگترین پارک مهاباد به شیرین علم هولی تغییر نام داد

از سپیده ی امروز.... همه ی کودکانی که به دنیا آمدند

نامشان را « فرهاد وکیلی» گذاشتند...

از اولین اشعه ی دم دمای بامداد امروز مهدی اسلامیان چون دریاچه ی وان نام اش جاوید شد

از سپیده ی امروز...

علی حیدریان

تاق بستان کرمانشاه است....


بفرمایید سنندج را اعدام کنید؟!

سر مهاباد را ببرید...

بفرمایید نگذارید کودکان ما به دنیا بیایند؟!

بفرمایید

نگذارید باران ببارد و نگذارید گیاه بروید و

نگذارید زمین زندگی کند!

من دیگر از امروز عاشق چشم های شیرین علم هولی هستم

از امروز تمام شعرهایم را

گل، ترانه و آوازی خواهم ساخت برای قامت شیرین علم هولی....

از امروز من تاری از گیسوان او هستم....

از همین امروز

من ناخن انگشتان او هستم...

از حالا به بعد من دیگر همان جفت کفشی هستم

که او برای آخرین بار پوشید و با آن ها از طناب دار بالا رفت و

از حالا به بعد من النگوهای به جا مانده ی دست ِ

شیرین علم هولی هستم.....
جمهوری اعدام اسلامی

چه چیزی را به طناب دار نسپرد و اعدام نکرد؟

از رویا تا شعر و

از شعر تا زن و

از زن تا نان و

تا آب و تا گل و تا چشمه

جمهوری اعدام اسلامی

آن چه را هرگز هرگز نتوانست اعدام کند

آینده و آزادی است

شیرکو بی کس
۹/۵/۲۰۱۰
سلیمانی
* این دو، نام دو روزنامه نگاری است که در این یکی دو سال توسط تروریست ها در کوردستان عراق ، متاسفانه ترور شده اند.

***

 هرانا؛ انتقال ابوالفضل عابديني به زندان كارون اهواز

خبرگزاری هرانا - ابوالفضل عابديني نصر خبرنگار و از مسئولین سابق مجموعه فعالان حقوق بشر در ايران، صبح امروز پنج شنبه 23 اردي بهشت ماه، از زندان اوين به زندان كارون اهواز منتقل شد.
بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، عابديني كه یازدهم اسفندماه سال گذشته درخانه ی پدري خود در شهرستان رامهرمز با يورش ده ها تن از نيروهاي امنيتي سپاه بازداشت شده بود، پس از انتقال به زندان اوين و تحمل بيش از 70 روز انفرادي در  بند 2 الف سپاه پاسداران، براي سپري كردن دوران يازده ساله محكوميت خود به زندان كارون اهواز منتقل شد.
اين خبرنگار جوان در مدت بازداشت خود بارها تحت فشارهای روحي و جسمي قرار گرفته و به دليل ناراحتي قلبي شديد و تاب نياوردن در مقابل فشارها، راهي بهداري زندان اوين شد.
اين فعال حقوق بشر از سوي شعبه يك دادگاه انقلاب و تاييد زود هنگام شعبه سيزده تجديد نظر اهواز به اتهام عضويت در مجموعه فعالين حقوق بشر به پنج سال - تبليغ عليه نظام يك سال - ارتباط با دول متخاصم پنج سال- و مجموعا به يازده سال حبس تعزيري محكوم شده است.
گفتنی است، عابديني به شدت از ناراحتي قلبي و ضعف جسماني رنج مي برد.
ابوالفضل عابدینی نصر به یازده سال حبس قطعی محکوم شد

بنا به اطلاع گزارشگران هرانا، شعبه 13 دادگاه تجدید نظر استان خوزستان حکم 11 سال حبس ابوالفضل عابدینی نصر را که پیش تر از سوی شعبه یکم دادگاه انقلاب اهواز صادر شده بود؛ مورد تائید قرار داده است.
خانواده عابدینی در گفتگو با خبرنگار هرانا اعلام داشتند که فرصت اعتراض به حکم شعبه یکم دادگاه انقلاب برای ایشان 3 هفته بوده و وکیل ایشان لایحه دفاعیه را تنظیم نموده ولی فرصت ارائه آن به دادگاه تجدید نظر وجود نداشت.
ابوالفضل عابدینی نصر آخرین بار نیمه شب 11 اسفند ماه 1388، در پی سناریو سازی دستگاه امنیتی علیه فعالین حقوق بشر، در منزل مسکونی خود در رامهرمز با محاصره منزل و ضرب و شتم شدید دستگیر و به انفرادی بند2 الف زندان اوین منتقل شد.
گفتنی است محمد اولیایی فر، وکیل آقای عابدینی نیز، هم اکنون در بند 350 زندان اوین دوران محکومیت یک ساله اش را می گذراند.
***
به سرویس رایگان وبگاه میهن دوستان ایران بپیوندید و مطالب میهن دوستانه ی خود  را در آن منتشر کنید این تارنما امکان انتشار مطالب را یه صورت ایمن برای شما فراهم می کند:
برای آشنایی با نحوه ی عملکرد آن و ساخت وبلاگ شخصی بخش راهنما را از اینجا بخوانید:
 تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
 تارنمای حزب پان ایرانیست:
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت

هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات به ما بپیوندید.

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۷, جمعه

نامه پان ایرانیسم با سپاس از تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان



نامه پان ایرانیسم


هواداران پان ایرانیسم در برون مرز

درود بر ایران دوستان گرامی‌:
مطالب زیر تقدیم میشوند:
با سپاس از تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان برای این مطب زیبا در سالروز جان باختن زنده یاد دکتر محمد رضا عاملی تهرانی‌.
روانش شاد، یادش گرامی‌ و راهش پر راهرو با د.
پاینده ایران
هواداران پانٔ ایرانیسم در برون مرز
 

پاینده ایران
هیجدهم اردی بهشت ماه سالگرد شهادت دکتر محمدرضا عاملی تهرانی به دست عوامل انقلابی است. 18 اردی بهشت1358.
دکتر عاملی  یک پان ایرانیست راستین بود که بدون هیچ گناهی خون پاکش بر زمین بریخته شد. اخرین پیام او پیش از تیرباران این بود:
"دیگر به من نیندیشید به ایران  بیندیشید
پاینده ایران
                                          
تريبون آزاد پان ايرانيست در خوزستان

روانشاد دکتر محمدرضا عاملی تهرانی آژیر

مشخصات
 متولد۱٠ دیماه ۱۳٠۶
سن ۵۲
ملیت ایرانی
وضعیت خانوادگی (متاهل)
تحصیلات (دکترای بیهوشی)
نظریه پرداز ناسیونالیسم و از بنیانگزاران نهضت پان ایرانیسم 
نویسنده مقالات بیشمار و کتابهایی در زمینه ناسیونالیسم از جمله:
نیرنگ در فلسفه(1331)،
آهنگ های خون (1335)،
جهان به ناسیونالیسم آگاه می گراید (خرداد1340)،
مکتب های مشهور سیاسی (آذرماه1340)،
سوسیالیسم دمکراتیک از نظر یک ناسیونالیست (امرداد1343)،
طرحی نو بر آموزش و پرورش ملی (1344)،
رابطه حکومت و مردم (1347)،
سندیکا از دیدگاه ناسیونالیسم(1347)،
سیاست رفاهی (1348)،
شناخت نیرومندی و قدرت (اسفند1350)،
کار تنها سند مالکیت و یگانه پاسدار آن (1358)،
ناسیونالیسم چون یک علم (1354) ،
چهار سیمای مارکسیسم،
پنج سیمای ناسیونالیسم،
اصول ناسیونالیسم،
جنبه پرورشی انقلاب آموزشی،
دفاع نهادی،
پاسخ به آدمیزاد،
دو جنبه مبارزه با بلشویسم،
اصول منطق،
عقاید داروین،
و....
مورد حقوقی
تاریخ اعدام ۱۸ اردیبهشت ۱۳۵۸
محل تهران, ایران
نحوه اعدام تیرباران
علیرضا نوری زاده در این فایل ویدیویی دلایل دستگیری دکتر عاملی تهرانی و ماجرای سینما رکس را بیان می کند. http://www.mediafire.com/file/ezk5ilyl5md/nourizadeh about dr ameli_H.wmv
حکم
دادگاه انقلاب اسلامی تهران دکتر محمد رضا عاملی تهرانی و ٢٠ نفر دیگر را مفسد فی الارض شناخت و آنها را به اعدام محکوم کرد.
پیش از برگزاری دادگاه به دکتر محمدرضا عاملی تهرانی تاکید شده بود که اگر از ماجرای سینما رکس، سخنی به میان نیاورد در حکم او تخفیف داده خواهد شد. علیرغم افشاگری ایشان در جلسه دادگاه؛حکم صادره برای ایشان 28 ماه زندان بود که در روزنامه امید ایران نیز به چاپ رسید.
 ایشان ساعت ۵ بامداد ١٨ اردیبهشت ١٣۵٨ در زندان قصر تهران توسط خلخالی تیرباران شدند. 

دكتر محمدرضا عاملی تهرانی در گورستان ابن بابویه شهر ری كه معروف به گورستان مشاهیر می باشد.به خاك سپرده شد . آرامگاه استاد دهخدا ، خاندان شمشیری، استاد جلوه، نسیم شمال، جهان پهلوان تختی، شهدای قیام 30تیر 1331 ازجمله آرامگاه های آن هستند.

به سرویس رایگان وبگاه میهن دوستان ایران بپیوندید و مطالب میهن دوستانه ی خود  را در آن منتشر کنید این تارنما امکان انتشار مطالب را یه صورت ایمن برای شما فراهم می کند:
برای آشنایی با نحوه ی عملکرد آن و ساخت وبلاگ شخصی بخش راهنما را از اینجا بخوانید:
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای حزب پان ایرانیست:
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:


حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت

۱۳۸۹ اردیبهشت ۱۴, سه‌شنبه

سالروز جان باختن زنده یاد دکتر محمد رضا عاملی تهرانی - آژی

 
 درود بر ایراندوستان گرامی
به مطالب همراه بمناسبت سالروز جان باختن زنده یاد دکتر محمد رضا عاملی تهرانی(آژیر) توجّه فرمائید.
روانش شاد، یادش گرامی‌ و راهش پر رهرو باد.
به سرویس رایگان وبگاه میهن دوستان ایران بپیوندید و مطالب میهن دوستانه ی خود را در آن منتشر کنید این تارنما امکان انتشار مطالب را یه صورت ایمن برای شما فراهم می کند: 
www.webgah.org 
برای آشنایی با نحوه ی عملکرد آن و ساخت وبلاگ شخصی بخش راهنما را از اینجا بخوانید: 
http://webgah.org/about/ 
تارنمای هواداران پان ایرانیسم: 
www.paniranism.net 
تارنمای حزب پان ایرانیست: 
http://paniranist.org 
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:

http://pan-iranist.info 
حزب پان ایرانیست 
همبستگی‌ ملی‌. یکپارچگی ایران. حاکمیت ملت 
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات به ما بپیوندید.
iran[at]paniranism.info

سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست باشد که یادمان نرود نیک نامی اش ایران به بارگاه فلک فخر میدهد من وارث تمامی فرهنگ مانی اش جمعی به نام شیخ ریاکا...