۱۳۸۹ آبان ۱۴, جمعه

نامه پان ایرانیسم كیست دم از مرگ وطن میزند - اثری از استاد مصطفی بادکوبه ای


نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
درود بر ایران دوستان گرامی‌:
مطالب زیر تقدیم میشوند:
كیست دم از مرگ وطن میزند - اثری از استاد مصطفی بادکوبه ای

عهدنامه ترکمانچای امسال به اتمام میرسد؟!

بابک خرمدین، دلیر مرد ایران...

پاینده ایران
هواداران پانٔ ایرانیسم در برون مرز
***
كیست دم از مرگ وطن می‌زند
استقبال گرم هم میهنان گرامی‌ از آثار استاد مصطفی بادکوبه‌ای همچنان ادامه دارد. یک اثر ارزنده دیگر از استاد مصطفی بادکوبه‌ای تقدیم میشود:

***

عهدنامه ترکمانچای امسال به اتمام میرسد؟!

http://shahrbaraz.blogspot.com/2010/11/blog-post_03.html

 

چهارشنبه ۱۲/آبان/۱۳۸۹ - ۳/نوامبر/۲۰۱۰

به تازگی نامه ای دست به دست میشود درباره عهدنامه ننگین ترکمانچای که مدت آن صد سال بوده است و امسال مهلت آن سرمی آید. شاید به گمان برخی این تاکتیک خوبی باشد برای پاسخ به دروغها و زیاده خواهیهای دولت باکو که بیشرمانه بر خاک ایران ادعا دارد و بخش بزرگی از خاک ایران را با اصطلاح استالین-ساخته‌ «آذربایجان جـ.*.*.بی» از آن خود میدانند. این بیشرمی تا حدی است که شبکه ای تلویزیونی با همین نام برپا کرده‌اند و تبلیغات زهرآگینی علیه یکپارچگی سرزمین ایران به راه انداخته اند و در کتابها و نقشه های جعلی خود نه تنها بر بخش پهناوری از خاک ایران (از رود ارس تا زنجان و همدان!) بلکه بر میرات فرهنگی ایران نیز چنگ می اندازند. عهدنامه گلستان و ترکمانچای به این دروغگویان و زیاده خواهان یادآوری میکند که منطقه ارّان و شروان و نخجوان و داغستان و قفقاز تا همین سده نوزدهم میلادی بخشی از خاک ایران بوده و تنها مدت نسبتاً کوتاهی است که به دلیل تجاوز روسیه تزاری از ایران جدا شده است و هرگز نام آن منطقه «آذربایجان» نبوده است. هر کشوری (از جمله دولت باکو) وطیفه دارد مرزهای بین المللی را محترم بشمارند اما اگر قرار است کسی در این میان ادعایی داشته باشد حق ملت ایران است که سرزمینهای از دست رفته شان را پس بخوانند.

اما این نامه دست کم دو مشکل اساسی دارد که در همان نگاه نخست به چشم میرسد و من تعجب میکنم که چرا دوستان بدون توجه به آن، نامه را برای دیگران میفرستند:

۱- عهدنامه ننگین ترکمانچای در ماه فوریه ۱۸۲۸ م./ شوال ۱۲۴۹ ق. / بهمن ۱۲۰۷ خ. امضا شده است. بنابراین امسال سدمین سال آن نیست. بلکه سد و هشتاد و دو سال از آن تاریخ میگذرد. اتفاقا تاریخ شوال ۱۲۴۹ ق. در متن قرارداد هم آمده که بخشی از نامه است.

۲- باز در همین نامه که دست به دست میشود در فصل پنجم متن قرارداد چنین میگوید:

فصل پنجم- اعلیحضرت پادشاه ممالک ایران برای اثبات دوستی خالصانه که نسبت به اعلیحضرت امپراطور کل ممالک روسیه دارد به این فصل از خود و از عوض اخلاف و ولیعهدان سریر سلطنت ایران تمامی اُلکا و اراضی و جزایری را که در میانه خط حدود معینه در فصل مذکوره فوق و قلل برفدار کوه قفقاز و دریای خزر است و کذا جمیع قبایل را چه خیمه نشین چه خانه دار، که از اهالی و ولایات مذکوره هستند واضحاً و علناً الی الابد مخصوص و متعلق به دولت روسیه میداند.

یعنی در هیچ جای این قرارداد نه تنها سخنی از قرارداد صد ساله نیست بلکه برعکس، «اعلیحضرت کیوان رفعت خورشید رایت، خسرو نامدار، پادشاه اعظم با اقتدار ممالک ایران» یعنی همان فتحعلی شاه قاجار، از طرف خودش و جانشینانش تمام سرزمینها و حتا ساکنان این سرزمینها را «واضحاً و علناً الی الابد مخصوص و متعلق به دولت روسیه» دانسته است.

بررسی متن این عهدنامه - که یکی از ستمگرانه ترین پیمانها و از نقطه های نشیب تاریخ ایران است - فرصتی جداگانه میخواهد.

همچنین یکی از دوستان یادآوری کرد که نزدیک صد سال پس از این عهدنامه ننگین، یعنی در سال ۱۹۲۱ م. / ۱۳۰۰ خ. پس از انقلاب اکتبر روسیه، پیمان دوستی (مودّت) میان دولت وقت ایران و جمهوری سوسیالیستی روسیه امضاء شد که تمام پیمانهای «ظالمانه»ی پیشین میان دو «خلق» ایران و روسیه باطل اعلام شد اما روسیه در همین پیمان تکرار کرد که مرزها بر سر جای خود هستند و سرزمینهایی که دولت «استعمارگر» (colonizing) تزار به چنگ آورده همچنان به «پرولتاریا» و «خلق» روسیه تعلق دارد! وگرچه در همین پیمان بر «دوستی» دو دولت و ملت تاکید شده بود اما روسیه در همان سال نام آذربایجان ایران را دزدید و منطقه ارّان و شروان را «جمهوری سوسیالیستی آذربایجان» نامید و چندی بعد از گروه تجزبه طلب «فرقه دموکرات آذربایجان» پشتیبانی کرد و «غائله آذربایجان» را پدید آورد و... که خود داستان مفصل دیگری است. متن کامل این پیمان «دوستی» در این نشانی در قالب پی.دی.اف (۸ صفحه و ۴۲۷ کیلوبایت) در دسترس است.

***

بابک خرمدین، دلیر مرد ایران...

http://farshidh.blogfa.com/post-7.aspx
با فروپاشي شاهنشاهي ساساني توسط اعراب، آنان که از ژرفاي بيابانهاي عربستان به ايران آمده بودند نظامي را بر پا کردند که ايران را به ما قبل دوران مادها برد . ولي خوشبختانه با پيروزي انقلاب بزرگ شرق به رهبري بزرگ مردي به نام ابومسلم خراساني نظام شبه برده داري و شبه فئودالي اعراب به يکباره فرو ريخت و دوباره ايرانيان به حکومت بازگشتند و مملکت را در دست گرفتند و تلاش براي از بين بردن نظام شبه فئودالي و برده گي اعراب را آغاز کردند . از میان پيشگامان اين قیام بزرگ براي رهائی از استیلای اعراب ميتوان به يوسف برم - سپيدگامگان - سرخ جامگان - حمزه آذرک سيستاني و بابک خرمدين نام برد . خرمدين در آن زمان به کساني گفته ميشد که داراي دين بهي ميبودند که آنرا زرتشتي ميناميدند و پيرو مزدک . در انجمن بابک گريستن معني نداشت و آنان از آيين زرتشتي و مزذکي پيروي ميکردند و گريستن را جزو مکروهات دين ميدانستند و شاد زيستن را مستحبات . اما شاد زيستن براي آنان به اين معنا بود که تنها زماني انسان ميتواند شاد باشد که در جامعه محروميت نباشد و مردم در رفاه باشند . بابک سردار ايران در آغاز قرن دوم و به عبارتي در سال 200 ق جنبش خود را رسما آغاز کرد . "ابن حزم" مينويسد ايرانيان از نظر وسعت ممالک و فزوني نيرو بر همه ملتها برتري داشتند. مرکز فعاليت بابک در آذربايجان بود . به گزارش "بلاذري" در حاکميت ابن فيس اعراب گروه گروه به آذربايجان خيزش ميکردند و اموال و زمينهاي آنان را تصرف کردند . طبق تاريخي بخارا از اعراب چنين ميگويد : مردي وي را دو دختربود که "ورقا ابن نصر" هردو دختر را بيرون کشيد . مرد گفت :چرا دختران مرا ميبري ؟ مرد عرب جواب نداد و اعتنايي نکرد . پدر بجست و کاردي بزد و برشکمش فرو برد . خبر به سران قبيله رسيد و تمام مرداني که در آن روستا قادر به جنگ بودند به جهت تنبيه توسط اعراب وحشي کشته شدند. بنابراين بابک برخواست و به پشتوانه مردم دست به نهضتي زد که در تاريخ هميشه جاويد ماند . نخستين درگيري سپاه مامون با بابک در سال 204 ق گزارش شده است و نتيجه اين جنگ پيروزي بابک شد. بعد از آن در سالهاي 206 تا 212 هر سال سپاه عباسي عازم جنگ با بابک شدند که هرباره شکست خوردند . در سال 209 ق در دو نبرد بزرگ دو تن از فرماندهاي برجسته مامون به قتل رسيدند . بابک در تمامی جنگهای خود با دلاوری و شهامت و اراده ای قوی خواب و خوراک و قدرت این اعراب وحشی را از بین برد.در یکی از نبردها که در آستانه ی شکست بودند بابک و برادرش مازیار و کاوه زره ی خود را در آوردند _ بابک فرمود:بنگرید و آگاه باشید که این آخرین نبرد ماست . اعراب از این جمله به وحشت افتادند.بابک به دل سپاه تازیان وارد گشت و فرمانده ی تازیان را کشت و اینقدر مقاومت کردند که اعراب از بیم جانشان فرار کردند وبابک و یارانش آنها را تعقیب نموده و همه ی آنها را درهم کوبید. بعد از اين پيروزي هاي چشمگير بابک به گفته تاريخ طبري مردم تا اصفهان و همدان به جنبش او پيوستند . در آن زمان مامون در سال 18 رجب 218 ق درگذشت و برادرش معتصم به جايش نشست . او بلافاصله لشگري به غرب ايران گسيل کرد که به گفته تاريخ طبري در اواخر اين سال شست هزار نفر از روستائيان همدان را قتل عام کردند . ولي در نهايت بابک سپاه معتصم را شکست داد و مرز فعاليت بابک تا بغداد هم رفت و معتصم از بيم حمله بابک به کاخش محل خود را به سامرا منتقل نمود و آنجا در آينده پايتخت دولت عباسي شد . تا اينکه خانواده بابک از جمله پسرش اسير شدند . پسر بابک را مجبور به نوشتن نامه اي کردند تا بنويسد که بابک ( پدرش ) اگر تسليم شود به صلاح همگان است . نامه به دست بابک رسيد و او که به همراه زن و مادر و يک برادرش به قصد ارمنستان سفر ميکرد با خواندن نامه بر افروخته شد و گفت اگر آن جوان پسر من بود بايد جوانمردانه ميمرد نه اينکه خودش را تسليم دشمن کند . در چند روز بعد مادر و زن و برادرش دستگير شدند و بابک به تنهايي مجبور به فرار به ارمنستان شد . و در نهايت يکي از کشاورزان که رخت و لباس برازنده و شمشير زرين او را ديد متوجه شد او شخص معمولي نيست و احتمالا بابک خرمدين است و در نتيجه او را به منزل دعوت کرد و او را خبر داد و در نتيجه بابک دستگير شد .سپس او را دست بسته بردند و در بين راه مردم جمع شده بودند و از دستگيري رهبر محبوبشان شيون ميکردند و بر سر ميزدند . سپس بابک را به سامرا منتقل کردند و او را در لباسي زنانه و حنا کرده همراه با نقش و نگار در شهر گرداندند تا درس عبرتي براي ديگران شود تا از وطن خودشان دفاع نکند و سپس مراسم اعدام او با هياهو و شلوغي زيادي آماده اجرا گشت .
"ابن الجوزي" مينويسد معتصم در کنار بابک نشست و گفت تو که اينهمه استقامت و مبارزه کردي حالا مشخص خواهد شد که چقدر تحمل داري . بابک نيز گفت : خواهيم ديد.چون يک دست بابک را با شمشير زدند خون از بازوانش فوران کرد و او صورتش را از خون دستانش رنگين کرد . خليفه پرسد چرا چنين کردي ؟ بابک گفت : وقتي دستهايم را قطع کردي خون بدنم خارج ميشود و چهره ام زرد رنگ و آنگاه تو خواهي گفت که چهره من از ترس مرگ زرد شد و من مايل نيستم چهره زرد رنگ مرا دشمن ( اعراب ) ببيند. سپس پاهاي بابک قطع شد و شکمش را دريدند و در نهايت سر از بدنش جدا کردند و جسد بابک را بر روي چوبه داري بلند در سامرا قرار دادند و سرش را خليفه براي عبدالله طاهر به خراسان فرستاد . اعدام بابک چنان مهم بود که محل دارش تا چند قرن به نام "خشبه بابک" ( چوبه دار بابک ) شهرت همگاني داشت . برادر بابک نيز مانند وي طبق گفته طبري تکه تکه شد و او هم مانند برادر بدون فرياد و شيوني از دنيا رفت . هم اکنون مراسم يادبود اين سردار در شهر کليبر در آذربايجان بر فراز کوهي که قلعه او هم آنجا قرار دارد همه ساله گرامي داشته ميشود .
بدين گونه بابک خرمدين بعد از 22 سال مبارزه پر افتخار براي کشورش که در تمام جنگها با اعراب پيروز بيرون مي آمد با توطئه مردم ناسپاس گرفتار شد و زندگي وطن پرستانه اش به پايان رسيد... روحش شاد باد.
منابع: كتاب تاریخ ایران از زمان باستان تا امروز، ا. آ. گرانتوسکی - م. آ. داندامایو، مترجم، کریم کشاورز
كتاب تاریخ ایران از عهد باستان تا قرن ۱۸، پیگولووسکایا، ترجمه کریم کشاورز
كتاب حماسه بابك- نادعلی همدانی
***
پان ایرانیستهای دربند را آزاد کنید.
زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
***
***
به سرویس رایگان وبگاه میهن دوستان ایران بپیوندید و مطالب میهن دوستانه ی خود  را در آن منتشر کنید این تارنما امکان انتشار مطالب را یه صورت ایمن برای شما فراهم می کند:
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
 تارنمای حزب پان ایرانیست:
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
تارنمای تريبون آزاد پان ايرانيست در خوزستان:
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
فیسبوک حزب پان ایرانیست:
حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.

۱۳۸۹ آبان ۱۲, چهارشنبه

نامه پان ایرانیسم اطلاعیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست پیرامون وضعیت سرور حسین شهریاری


نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
درود بر ایران دوستان گرامی‌:
مطالب زیر تقدیم میشوند:
اطلاعیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست پیرامون وضعیت سرور حسین شهریاری
وطن یعنی‌ - اثری  از سرور مصطفی با د کوبه ای
وخامت اوضاع جسمی حسین شهریاری در زندان رجایی شهر کرج
چنین بود «کوروش» - سیدعلی صالحی
من [ ما ملت ایران] برده‌داری را برافکندم[برافکندیم]
پاینده ایران
هواداران پانٔ ایرانیسم در برون مرز
***
پان ایرانیستهای دربند را آزاد کنید.
زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
اطلاعیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست پیرامون وضعیت سرور حسین شهریاری
 سرور حسین شهریاری از اندامان و پیشکسوتان حزب پان ایرانیست که در زندان رجایی شهر کرج در حال گذران محکومیت خود میباشد عصر روز سه شنبه در پی عارضه قلبی به بهداری بیمارستان منتقل شد. این مرد آزاده و مبارز در سن ۷۴ سالگی ازبیماریهای قلبی، آسم و پرستات رنج میبرد.
سازمان جوانان حزب پان ایرانیست ضمن اعلام نگرانی خود نسبت به وضعیت جسمانی سرور حسین شهریاری خواهان رسیدگی جدی به وضعیت و پیگیری مداوای این مرد آزادیخواه در بیمارستانی برون از زندان بوده و ادامه این وضعیت را تحمیل مجازاتی مضاعف و عملی ناجوانمردانه میداند. 

وخامت اوضاع جسمی حسین شهریاری در زندان رجایی شهر کرج

کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی: حسین شهریاری از اعضای قدیمی و عضو شورای رهبری حزب پان ایرانیست که در زندان رجایی شهر کرج در حال سپری کردن دوران محکومیت خود میباشد به علت نامساعد بودن وضعیت جسمانیش به بهداری این زندان منتقل گردید.
به گزارش کمیته دانشجویی دفاع از زندانیان سیاسی، حسین شهریاری عصر روز سه شنبه و طی تماس تلفنی با خانواده خود با اعلام این خبر گفت که نیمه شب دوشنبه شب به علت نامساعد بودن وضعیت جسمانیش به بهداری زندان رجایی شهر منتقل گردیده است.
همچنین روز گذشته، سه شنبه، و در جریان حمله نیروهای امنیتی و حراست این زندان به سلول زندانیان سیاسی دست نوشته های آقای شهریاری نیز ضبط گردید.
وخامت اوضاع جسمانی این زندانی سیاسی هفتاد و چهار ساله از یک سو، و از سوی دیگر اخبار نگران کننده منتشره از این زندان بیش از پیش بر نگرانی خانواده این فعال سیاسی دربند افزوده است.
وی چندی پیش نیز به علت بیماری و نبود امکانات تخصصی درمانی، با توصیه پزشکان این زندان برای انجام درمانهای تخصصی خارج از زندان بطور موقت آزاد شده بود.
حسین شهریاری از اعضای قدیمی و عضو شورای رهبری حزب پان ایرانیست میباشد که از مهرماه سال گذشته و به جرم «تبلیغ علیه نظام» و «عضویت در حزب پان ایرانیست» به هجده ماه زندان محکوم و همکنون نیز دوران حبس خود را در زندان رجایی شهر کرج سپری مینماید. وی در تاریخ پنجم مهر ماه ۱۳۸۸ در منزل مسکونی خود دستگیر، و حکم ۱۸ ماه زندان وی که در سال ۸۶ توسط شعبه یک دادگاه انقلاب کرج صادر گردیده بود به اجرا گذاشته شد.
***
در پی‌ استقبال گرم هم میهنان گرامی‌ از سروده "وقتی‌ تو میگویی وطن" اثر سراینده پان ایرانیست سرور مصطفی بادکوبه ای، یکی دیگر از سروده های ایشان تحت عنوان "وطن یعنی‌" خدمت هم میهنان تقدیم میشود.
***
 چنین بود «کوروش» - سیدعلی صالحی
برگرفته از «کوروش، شهریار روشناییها» سیدعلی صالحی 
و چنین بود «کوروش»:
من «کوروش» شاه هخامنشی،
از میان شما برآمدم و از شما شدم.
پس خواستم تا جایگاه آدمی را به او بازگردانم و بازگردانیدم.
تا راستی هست، کاستی و کژی به کشورمان راه نخواهد یافت،
که من هرگز به دشمنان خویش نیز دروغ نگفته و نخواهم گفت.
مردمان، پیشکش آسمان اند برین خاک تلخ،
مردمان، خان و مان من اند.
ای مردم من؛
دودمان تان در آرامش،
زندگی هاتان دراز،
و فردایتان روشن تر از دیروز باد،
که این آرزوی من است.
از اندوه و غم، دور باد سرزمین من،
از گزند دیوان و گزش کژدُمان، دور باد میهن من،
تا هست، آوای شادی خیز کودکان خوش باد،
تا هست، شادی مردمان و آواز خُنیاگران خوش باد.
بانوان سرزمین من، بزرگ و برازنده اند،
پدرانمان دانا و فرزندانمان دلیر،
به همین روی است که، هرگز شکست نخواهیم خورد.
پس ستمگران و زورگویان بدانند،
هر آن کس که به ویرانی «ایران ما» برخیزد،
کمرش را خواهیم شکست.
تا من هستم، آزاردهندگان و کین خواهان،
به آرامش نخواهند رسید.
فرمان دادم،
تا مگر به نیکی بر سرنوشت مردمان ننگرند،
و مگر به پارسایی با ایشان سخن نگویند.
چرا که با فرمانروایی بر دل هاست که بزرگی فراچنگ آمده،
و دادگری پدیدار خواهد گشت.
گفتم که هرگز شکست خورده ای را خوار نشمارند،
«دربند»ی را دشنام ندهند،
و همیشه و همه جا با ایشان به نیکی رفتار کنند.
چرا که تا ناله دردمند و پاداَفرَه ناروا به جاست،
هرگز دیده به خواب خوش نخواهم سپرد.
پس فرمانروایان آینده بدانند،
که شهسواران و شهریاران می میرند،
اما شادی مردمان، هرگز.
برگرفته از کتیبه های هخامنشی پی یر لوکوک ترجمه نازیلا خلخالی زیر نظر ژاله آموزگار فرمان كوروش بزرگ (نخستين منشورِ حقوق بشر جهان)
...من «كوروش»، شاه جهان، شاه بزرگ، شاه توانا،... شاه سرزمين‌هاي چهار‌گوشة جهان، پسر كبوجيه، شاه بزرگ، شاه اَنشان،
نوۀ كوروش ... و نوادۀ چيش‌پَش ...،
از تبار جاودانة شاهي، شاهي كه ايزدان گرامي اَش داشته‌اند، ...
هنگامي كه در آرامش- و صلح - به بابِل گام نهادم، و زماني كه در ميان سُرور و شادي، تخت فرمانروايي‌اَم را در ‌كاخ شاهان استوار ساختم، آنگاه «مَردوك» خداي بزرگ، دلِ گشادة بابِليان را فراچنگم آورد، ... سپاهيانِ بسيارم (به مانند آب رودخانه)، در آرامش به بابِل گام نهادند، ... يوغي كه شايستة آنان (مردم) نبود، من آن‌ را برانداختم و تنگدستيشان را از ميان بُردم، ...*
*برگرفته از متن گردونه خشتی کوروش بزرگ (نخستین منشور حقوق بشر جهان).
***
من [ ما ملت ایران] برده‌داری را برافکندم[برافکندیم]
برگرفته از مجله خواندنی شماره 63 - رویه 38 تا 40
دکتر هوشنگ طالع
یک صد وسی یک سال پیش( 125خورشیدی/ 1879 میلادی). بر اثر کاوش در شهر باستانی بابل در میان رودان، استوانه‌ای از گل پخته به دست آمد.
پس از بررسیهای باستان شناسی، ‌آشکار شد که این استوانه، مربوط به سال 538 پیش از میلاد مسیح  (1159 پیش از هجرت پیامبر(ص) از مکه به مدینه) است که از سوی کوروش بزرگ شاهنشاه ایران پس از گشودن بابل، نویسانده شده است.
از سوی دیگر، در سال‌های اخیر، آشکار شد که بخشی از یک لوحه‌ی استوانه‌ای که آن را متعلق به نبونید پادشاه بابل می دانستند، بخشی از استوانه‌ی کوروش بزرگ است که مربوط به سطرهای 36 تا43 آن می‌باشد. از این رو، این قطعه که در دانشگاه ییل(yail ) آمریکا نگاه‌داری می‌شد ، به موزه‌ی لندن گسیل گردید و به استوانه‌ی اصلی پیوست داده شد. این منشور که در تعلق آن به ایران،  جای هیچ‌گونه دو دلی نیست ، در موزه‌ی بریتانیا نگاهداری می‌شود.
پوستر چاپ شده در شماره 63 مجله خواندنی به مناسبت 7 آبان روز ملی بزرگداشت کوروش بزرگ

منشور کوروش بزرگ در سال 1350 در جریان جشن‌های 2500 ساله شاهنشاهی برای ده روز به تهران آورده شد و در موزه‌ی شهیاد (آزادی ) به نمایش گذارده شد.
پس از گذشت 39 سال از آن زمان، در بامداد روز آدینه 19 شهریور ماه 1389، دوباره این منشور به تهران آورده شده است و قرار است که در مدت 4 ماهی که در تهران خواهد بود، در موزه‌ی ایران باستان به تماشای همگان گذارده شود.
با وجود گذشت 2548 سال از صدور منشور کوروش بزرگ و 65 سال پس از صدور و  امضای منشور ملل متحد، جهان با همان خشونت‌ها و جنایت‌هایی روبروست که نمونه‌های آن ثبت تاریخ جهان است.
در سده‌ی بیستم میلادی، جهان شاهد انسان کشی، نسل کشی و جنایت‌های بسیاری در سرتاسر جهان علیه« بشریت» بود که در این سده نیز ادامه دارد.
از سال 1933 تا سال 1945 ، میلیون‌ها انسان به دلیل تعلق به نژاد دیگر و دین دیگر، از سوی آلمان‌ها، با افتخار و توام با شادی و احساس غرور و رضایت، قتل عام شدند. 
 در برابر در 2480 سال پیش از این جنایت، ملت ایران، همان مردمان را که باز به دلیل تعلق به نژاد دیگر و دین دیگر، به اسارت در آمده بودند وبه بردگی کشانده شده بودند، آزاد کرد و به خانه‌هایشان باز گرداند و نیایش‌گا‌هایشان را باز سازی کرد.
اما از شگفت روزگار ، امروز همان مردمان، خانه‌های مردمان دیگر را ویران می‌کنند، زمین‌هایشان را اشغال می‌کنند و بر روی آن‌ها خانه می‌سازند و نیز آنان را به اسارت و بردگی می‌کشانند.
 از سال 1917 تا سال 1919 میلادی، میلیون‌ها ومیلیون‌ها انسان از سوی بلشویک‌ها به سرکردگی لنین، استالین و دیگران به جرم «دگراندیشی» قتل عام شدند و به تبعید گاه‌های بدون بازگشت سیبری گسیل گردیدند.  
در سرتاسر سده‌ی بیستم، دولت بریتانیا میلیون انسان را به اسارت کشیده بود و میلیون‌ها انسان را به دلیل زادگاهی غیر از انگلستان، به قتل آورد. ملت‌های بسیاری را نابود کرد وبه خواست خود،‌« ملت تراشی» و « دولت سازی» نمود.
البته دیگر اروپایی‌ها نیز از سر مشق انگلیس‌ها پیروی می‌کردند. آنان نیز تا توانستند ملت‌های جهان را غارت کردند ومردمان جهان را به قتل آوردند و به بردگی کشاندند و مورد استثمار قرار دادند.
دولت ایالات متحده از لحظه‌ی شکل‌گیری ، داس مرگ را درسرتاسر جهان به حرکت درآورد و از هیچ جنایتی  در حق کشورهای جهان فروگذار نکرد و با لشگر کشی و ستیزه جویی، میلیون‌ها انسان را به کام مرگ کشید و ... 
و امروزه پس از گذشت بیش از دوهزار و پانصد سال از صدور منشور کوروش بزرگ و نیم قرن از امضای منشور ملل متحد، فرانسه که به دروغ و تزویر، خود را پرچم دار آزادی و حقوق بشر می داند، همان کاری را می‌کندکه کمابیش 50 سال پیش حکومت آلمان نازی انجام داد. فرانسویان، کولی‌ها را به دلیل دارا بودن نژاد دیگر، دستجمعی از سر زمین خود می‌رانند و برآنان ستم روا می‌دارند.
امروز، میلیون‌ها انسان به دلیل دارا بودن تبار دیگر و دین دیگر، در عراق و افغانستان و فلسطین و لبنان و ...، مورد یورش و کشتار قرار می‌گیرند.
و شگفتا ، جهانی که منشور ملل متحد را امضا کرده است و منشور کوروش بزرگ را زینت ساختمان خود کرده است، گویی این جنایت‌ها را نمی‌بینند و گوش آنان فریاد شادی انسان کشان و ناله و زاری مورد تجاوز قرار گرفتگان را‏، نمی‌شنوند !؟
اکنون ، برای این که فرق میان ملت بزرگ ایران و انسان کشان امروزین آشکار گردد ، متن کامل منشور کوروش بزرگ را از اینجا بخوانید.
***
***
به سرویس رایگان وبگاه میهن دوستان ایران بپیوندید و مطالب میهن دوستانه ی خود  را در آن منتشر کنید این تارنما امکان انتشار مطالب را یه صورت ایمن برای شما فراهم می کند:
 تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
 تارنمای حزب پان ایرانیست:
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
 تارنمای تريبون آزاد پان ايرانيست در خوزستان:
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
فیسبوک حزب پان ایرانیست:

حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.

سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست باشد که یادمان نرود نیک نامی اش ایران به بارگاه فلک فخر میدهد من وارث تمامی فرهنگ مانی اش جمعی به نام شیخ ریاکا...