سروده ای زیبا از سرور خشایار امیری
بی گمان رستم زال به سیستان می آید
سوی بغداد و خلیفه رادمان می آید
چون همیشه بخدا نعره زنان لشکر جم
سوی بیشه همه دم شیر ژیان می آید
بهر پاسداریِ ایران لشکر کوروشیان
شادمان تاخت کنان با دل و جان می آید
بلبلان با دوهزار نغمه و بانگ شادی
سوی گلزارِ وطن خنده کنان می آید
سوی ملت همرخ مرد و زن و خرد و کلان
بهر دیهیم کیان خسرو جان می آید
با دموکراسی و آزادی و میل ملت
تا بماند به ابد ملک کیان می آید
بهر آزادی میهن از برای ملت
با دوصد هلهله آن سرو روان می آید
پایکوبان و دمان با دوهزار بانگ رسا
به گلستان وطن شیر غران می آید
غم مخور تا که زمین و آسمان میگردد
تا ابد صدها بهار بی خزان می آید
حزب پان از بهر ملت میکند ایران بهار
آری آری حزب پان با همگان می آید
رفراندوم بخدا چاره ی کار وطن است
کاین هم از نهضت پان بکارمان می آید
چهچه بلبل و قمری به گلستان وطن
با هزار کبک دری به بوستان می آید
نا امیدی بخدا کار خردمندان نیست
بی گمان ز عشق وطن شیر ژیان می آید
جشن جمشیدی نوروز همه جا گل بکند
پان ایرانیسم وطن شاد و جوان می آید
پان ایرانیسم جوان در همه جا میوه دهد
شادیِ سرمدیِ خرد و کلان می آید
چون همیشه لایق تخت و کلاه
یلِ جاویدِ کیان می آید
سکولار و پارلمانی از برای ملت با هزار پیرِ خردمند و جوان می آید
شیر و خورشید کیانی به میان ملت
با هزاران یلِ با نام و نشان می آید
شیر شاهنشهی از بیشه برون خواهد شد
در میان ملت،او نعره زنان می آید
خشایار امیری
پاینده ایران