۱۳۹۲ مرداد ۱۱, جمعه

مادر ابوالفضل عابدینی: چرا مسئولان به صدای تظلم خواهی یک مادر توجه نمیکنند/ حرمت خانه و زندگی مان را هم نگه نداشتند



مادر ابوالفضل عابدینی: چرا مسئولان به صدای تظلم خواهی یک مادر توجه نمیکنند/ حرمت خانه و زندگی مان را هم نگه نداشتند

http://www.kaleme.com/1392/05/11/klm-153594

جمعه, ۱۱ مرداد, ۱۳۹۲

چکیده :ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﺎﺑﺪﯾﻨﯽ از ملاقات خود با فرزندش میگوید: ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﺍﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻢ ﻧﺪﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻫﻢ ﺍﻋﺘﺼﺎﺏ ﻏﺬﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺷﮑﺴﺖ. زمانیکه میخواستند بازداشتش کنند یک لشکر مامور به خانه ما حمله کردند. حرمت خانه و زندگی مرا نگه نداشتند. فرزندم را جلوی چشمان من کتک زدند و با خود بردند. بعدا هم ابوالفضل میگفت که در بازداشتگاه بشدت کتکش زده بودند؛ بچه من چه گناهی کرده است که با کابل تنش را کبود کرده بودند؟...
کلمه- زهرا صدر: ﻣﺎﺩﺭ ابوالفضل عابدینی ﺯﻧﺪﺍﻧﯽ ﺳﯿﺎﺳﯽ که هفته گذشته به زندان کارون اهواز تبعید شده ﭘﺲ ﺍﺯ ﻣﻼ‌ﻗﺎﺕ ﻭﯼ ﺩﺭ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﮐﺎﺭﻭﻥ ﺍﻫﻮﺍﺯ در گفت و گو با کلمه، ﺍﺯ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻧﺎﻣﺴﺎﻋﺪ ﺟﺴﻤﯽ ﻓﺮﺯﻧﺪﺵ در پی اعتصاب غذا ﺧﺒﺮ میدهد.
روز شنبه کلمه خبر داد که ابوالفضل عابدینی که در مدت حضور ستار بهشتی در بند ۳۵۰ زندان اوین شاهد علائم شکنجه های روی بدن وی بود و نزد شهریاری بازپرس تحقیق علت مرگ ستار بهشتی شهادت داده بود، به زندان اهواز تبعید شد. وی بدلیل اعتراض به تبعید غیرقانونی به هنگام خروج از زندان اوین اعلام اعتصاب غذا نامحدود کرده و گفته تا زمان بازگشت به زندان اوین اعتصاب غذای خود را ادامه خواهد داد.
این فعال کارگری و روزنامه نگار ﭘﺲ ﺍﺯ ﺍﻧﺘﻘﺎﻝ ﺑﻪ ﺍﻫﻮﺍﺯ ﺑﻪ ﺍﻧﺪﺭﺯﮔﺎﻩ ۸ ﺯﻧﺪﺍﻥ ﮐﺎﺭﻭﻥ ﻣﻨﺘﻘﻞ ﺷﺪﻩ ﻭ ﺑﺎ ﺗﻮﺟﻪ ﺑﻪ ﻭﺿﻌﯿﺖ ﻧﺎﺳﺎﻟﻢ ﻭ ﻏﯿﺮﺑﻬﺪﺍﺷﺘﯽ ﻣﺤﯿﻂ ﺍﯾﻦ ﺯﻧﺪﺍﻥ و هوای گرم و نامساعد شهر اهواز ﺑﯿﻢ ﺁﻥ میرود ﮐﻪ ﺷﺮﺍﯾﻂ ﺟﺴﻤﯽ ﻭﯼ ﺭﻭ ﺑﻪ ﻭﺧﺎﻣﺖ ﺑﯿﺸﺘﺮﯼ برﻭﺩ.
ﻣﺎﺩﺭ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﻋﺎﺑﺪﯾﻨﯽ از ملاقات خود با فرزندش میگوید: ﻫﺮ ﭼﻘﺪﺭ ﺑﻪ ﺍﺑﻮﺍﻟﻔﻀﻞ ﺍﺻﺮﺍﺭ ﮐﺮﺩﻡ ﻏﺬﺍ ﺑﺨﻮﺭﺩ ﺍﻭ ﮔﻮﺵ ﺑﻪ ﺣﺮﻓﻢ ﻧﺪﺍﺩ ﻭ ﮔﻔﺖ ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﺑﻤﯿﺮﻡ ﻫﻢ ﺍﻋﺘﺼﺎﺏ ﻏﺬﺍﯼ ﺧﻮﺩ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﻫﻢ ﺷﮑﺴﺖ.
ساره عیوضی مادر این فعال کارگری دربند تاکید میکند: ابوالفضل بشدت لاغر شده و وضعیت خوبی نداشت. من و برادرانش نگرانش هستیم. نمیدانیم باید به کی و کجا پناه ببریم و مشکلمان را به چه کسی بگوییم تا حلش کنند. قرار بود به ابوالفضل مرخصی بدهند. به او مرخصی ندادند. حتی سالهاست که ملاقات حضوری هم نداده اند. من یک مادرم. چه گناهی کردم که نباید بچه ام و عزیز دلم را در آغوش بگیرم.
مادر این فعال حقوق بشر در بند با شرح دوران سختی که گذرانده اند میگوید: زمانی که میخواستند بازداشتش کنند یک لشکر مامور به خانه ما حمله کردند. حرمت خانه و زندگی مرا نگه نداشتند. فرزندم را جلوی چشمان من کتک زدند و با خود بردند. بعدا هم ابوالفضل میگفت که در بازداشتگاه بشدت کتکش زده بودند؛ بچه ی من چه گناهی کرده است که با کابل تنش را کبود کرده بودند؟
ابوالفضل عابدینی روز گذشته در نامه ای به رییس قوه قضاییه در همین رابطه نوشته بود: وقتی ضربات کابل بر کف پاهای نحیف من وارد می آمد و زیر ضربات مشت و لگد به خود میپیچیدم، بار دیگر مفاد حقوق شهروندی و حقوق متهم در برابر چشمان و ذهن، تن به رقص می آمد که چگونه ضابطهای که خود را ماموران دستگاه عدلیه میدانستند، آن همه را به سخره گرفته بودند.
ساره عیوضی مادر این زندانی جنبش سبز در ادامه با گله از تبعیدهای غیرقانونی و برخورد مسئولان، میگوید: تا حالا چند بار ابوالفضل را تبعید کرده اند، هر دفعه هم با یک بهانه جدید او را تبعید میکنند، چرا مسئولان به این ظلمی که در حق فرزند من میشود توجه نمیکنند، آیا آنها بچه ندارد تا درد ما را بفهمند؟
این زندانی سیاسی که نزدیک به چهار سال در بند ۳۵۰ زندان اوین روزگار خود را گذرانده و اینک به زندان اهواز تبعید شده در نامه خود به رییس قوه قضا نوشته بود: ذکر مصائب بازداشت و دوران تحقیق در محضر دادگاهی که اجازه ملاقات با وکیل را هم برایم قائل نبود موثر نیفتاد و اثری هر چند اندک بر “میزان” هک شده بر پیشانی میز قاضی نگذاشت. ۱۲ سال حبس به پاس سالها فعالیت در چارچوب منافع کشورم، ستیز با هرگونه اندیشه و عمل جدایی خواهی، دفاع از حقوق کارگران به عنوان مجازات تعیین شد و ضربه چکش قاضی بر میز عدالت هوشیارترم کرد که گویی دادرسی پایان یافته است. من در ۲۷ سالگی گرفتار حبس شدم و قرار است هنگامی که صفحات تقویم زندگی من ورق میخورد صفحه ۴۰ را نشان دهد.
وی در ادامه میگوید: گیریم که پایان آن همه مجاهدت در راه ملیت و کشورم تاوانش ۱۲ سال اسارت باشد، چرا حال که تنفس در فضای ایران عزیز ولو پشت میله های زندان را به هر گزینه دیگری ترجیح دادم، باید شاهد فشار‌ها و رنجها و تداوم اعمال آن از سوی ضابطان باشم. چرا خانواده ام همچنان تهدید به بازداشت میشوند و چرا در طول دوران حبس همچنان احکام جدید برای من صادر میشود، چرا حال که تن به این ظلم سترگ داده و در زندان به تحصیل مشغولم قریب به یک سال است با تهدید آشکار و نهان امنیت روانیم را در زندان به یغما برده اند و چرا به یکباره به حکمی غیرقانونی مجازات بنده را خارج از محکمه تشدید کرده و به تبعید روانه شده ام.  اکنون سرگشته از این ناداوری و درمانده از اینکه شکایت این بیداد به کدامین دادگاه مرجع برم تا از نقد جان و سلامت رو به زوال خویش مایه گذاشته و دست به اعتصاب غذا زده ام تا شاید گوش حق طلبی و دیدگان روشن بینی گوشه چشمی به این سرگذشت داشته باشد تا “انجام” این پرونده آزمونی باشد بر صداقت آنچه که حقوق بشر اسلامی خوانده و فریاد میشود.
گزارشهای پرونده ستار بهشتی، وبلاگ نویس منتقدی که در بازداشتگاه پلیس و تحت شکنجه جان خود را از دست داد به همراه عملکرد سیستم قضایی با افرادی که پیگیر این پرونده بوده و یا شاهد رفتار و اعمال غیر قانونی و غیر انسانی دستگاه قضایی بوده اند، حاکی از آن است که عزمی برای اصلاح این روند و پیگیری عادلانه این پرونده وجود ندارد و در حالی که مجرمان این پرونده بی هراس به کار خود ادامه میدهند، افرادی چون ابوالفضل عابدینی که متعهدانه به آنچه دیده بود شهادت داد به زندان اهواز تبعید میشود تا صدای هر معترضی در نطفه خفه شود.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست باشد که یادمان نرود نیک نامی اش ایران به بارگاه فلک فخر میدهد من وارث تمامی فرهنگ مانی اش جمعی به نام شیخ ریاکا...