۱۳۹۰ آذر ۱۲, شنبه

شماره ۳۷ – هشدار ملی گرایان بند ۲۰۹: حمله نظامی، بهانه ی سرکوب داخلی


شماره ۳۷ – هشدار ملی گرایان بند ۲۰۹: حمله نظامی، بهانه ی سرکوب داخلی

نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
دوره دو، شماره ۳۷ – آدینه ۱۱ آذر ۱۳۹۰ – ۲ دسامبر ۲۰۱۱
درود بر هم میهنان گرامی‌،
مطالب زیر تقدیم میشوند:
  • هشدار سه فعال ملی گرا در بند ۲۰۹ اوین: حمله نظامی به ایران، بهانه سرکوب داخلی را فراهم میکند
  • باورها نه، آدمی محترم است
  • گزارش همایش بحرین و جزایر خلیج فارس
  • ای سرزمین من
  • قانون اساسی «آمریکا» و «کوروش نامه» گزنفون
  • سامان آریامن از اعضای حزب پان ایرانیست در خوزستان بازداشت شد
  • اذعان ترکیه به کشتار کردها در دهه ۱۹۳۰
پاینده ایران
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز

هشدار سه فعال ملی گرا در بند ۲۰۹ اوین: حمله نظامی، بهانه سرکوب داخلی

بر گرفته از تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست
شاهین زینعلی،ابوالفضل عابدینی از فعالان پان ایرانیست و حسین رونقی ملکی وبلاگ نویس محبوس در زندان اوین، قویا هشدار دادند که “حمله نظامی به تاسیسات و زیرساختهای ملی، مشکلات فراوانی برای کشور و مردم بوجود می آورد که این امر به نوبه خود بر روابط ملت ایران، که خواستار تعامل هرچه بیشتر با جهان آزاد هستند، با کشورهای حمله کننده تأثیرگذار خواهد بود.”
متن این بیانیه به شرح زیر است:
اکنون که در این برهه از زمان سیر وقایع داخلى و فشار بى امان حاکمیت برکنشگران مدنى، سیاسى و فرهنگى، نقض گسترده و سازمان یافته حقوق شهروندان ایرانى و سرکوب معترضان به وضع موجود، جنبش ملى دمکراسى خواهى درایران را به محاق برده، درعرصه بین المللى نیز شاهدیم رفتار بى منطق حاکمیت وعدم مدیریت درست در عرصه سیاست خارجى و تعامل باجامعه جهانى، ایران رابه کشورى منزوى درجهان تبدیل کرده است.
از نقض گسترده حقوق بشر ازسوى حاکمیت درداخل وحمایت ودوستى باسایر دولت هاى ناقض حقوق بشر، وارد شدن در بحرانهاى بین المللى براساس سیاستهایى خلاف منافع ملى، بحران گسترده درعرصه سیاست داخلى و حرکت در جهتى که حساسیت کشورهای قدرتمند را بر انگیخت، معجون هفت رنگى شکل گرفته است که نه تنها افکار عمومى جهان را به شدت برعلیه جمهورى اسلامى تحریک کرده، بلکه دست رقباى ایران را براى پیشبرد اهدافشان در منطقه بازگذاشته و فرصتى تاریخى براى آنها فراهم آورده است. اهدافى که با منافع ملى و حقوق تاریخى ما به هیچ عنوان همخوانى ندارد و حتى تهدیدى براى صلح پایدار در منطقه محسوب مى شود.
حال به این مسایل خطر حمله نظامى را باید افزود. خطری که این روز‌ها بیش از هر زمان دیگری سایه اش بر سرمردم ایران سنگینی میکند.
ما به عنوان زندانیان سیاسی که به صورت آشکار مورد ستم حاکمیت قرار گرفته و از بسیاری حقوق فردی و اجتماعی خود محروم میباشیم، مایلیم از درون زندان نکاتی را نه تنها به هم میهنانمان، که به افکار عمومی جهانیان متذکر شویم و وجدان‌های بیدار انسانی را به گواهی فرا خوانیم.
1.      جنبشی که در فردای اعلام نتایج انتخابات در ایران شکل گرفت و جنبش سبز نامیده شد، جنبشی است که از رهگذار رخدادهای گذشته بر مردم در سی واندی سال گذشته، به خصوص چندماه آخر منتهی به انتخابات دهمین دوره ریاست جمهوری، سربرآورده و هسته اصلی آن را طبقه متوسط جامعه تشکیل داده است. این جنبش پس از طی چند ماهی از حیات خود توانست با بکارگیری ابزارهای لازم، حمایت اقشار مختلف اجتماعی را نیز جلب کند. طوریکه شاهد بودیم در وقایع روز عاشورای٨٨، و پس از آن، گرز سرکوب بر سر تمامی اقشار اجتماعی در ایران، فرود آمد.
ما ساختار فکری جنبش سبز را از سویی بر اساس سنتها و فرهنگ ملی ایرانیان ارزیابی کرده و از دیگر سو معتقدیم اصلیترین هدف جنبش، دست یابی به نظامی سیاسی _مدنی در ایران است که بر پایه ارزشهای انسانی و جهانشمول بنا شده باشد. نظامی که در وهله نخست بیشترین سعادت و شادمانی را برای شهروندان خود تضمین کرده و آنان را ازحقوق انسانی خود بهره‌مند سازد، و سپس ایران را برای ایفای نقش تاریخی و بین المللی خود در راستای تحقق صلح جهانی، به خصوص در منطقه بحران زده خاورمیانه آماده سازد.
2.      بدیهی میدانیم با توجه به نوع و ساختار دولتی که با آن روبروییم و نیز اهداف والای ذکر شده، جنبش مردم ایران نه تنها به یاری وهمدلی داخلی بلکه به حمایت معنوی، فرهنگی، مدنی شهروندان آزاد در سرتاسر جهان نیازمند است.
به باور بسیاری، جنبش سبز مردم ایران جنبشی است که به صورت گسترده در بکارگیری ابزارهای رسانه ای و ارتباطی ابتکار عمل داشته و این امر میسرنشده مگر به همت نسل جوانی که چه در هدف و چه در روش و عمل خواستار ارتباط با جهان خارج و به رسمیت شناخته شدن به عنوان بخشی از جامعه جهانی بوده است.
این درحالی است که حاکمیت تمامی توان خود را برای دور نگه داشتن جامعه از جریان آزاد اطلاعات و جلوگیری از تعامل شهروندان با جامعه جهانی به کار بسته است. سانسور کتب و نشریات، فیلترینگ سایتهای اینترنتی، ارسال پارازیت بر روی امواج ماهواره ای و توقیف دستگاه های دریافت از ماهواره، نمونه ای از تلاشهای حاکمیت در این راستا است. درکنار این موارد وارد آمدن اتهاماتی از قبیل جاسوسی و ارتباط با دول متخاصم در کنار کنار سایر اتهامات به برخی فعالان مدنی، سیاسی و روزنامه نگاران نیز شاهدی بر این مدعاست. از این روتاکید میکنیم همبستگی جهانی با مردم وحمایت از جنبش آزادی خواهانه در ایران نه تنها دارای اهمیت بالایی است، بلکه این تنها انتظار ایرانیان از هم نوعان خود در سرتاسر جهان است.
3.      ما نه تنها مخالفت صریح و آشکار خود را با هرگونه اقدام نظامی علیه ایران ابراز داشته، بلکه حتی مانور تبلیغاتی و جنگ روانی در این زمینه را عاملی برای عمیقترشدن بحران و پیچیدگی هرچه بیشتر اوضاع میدانیم و معتقدیم اقدام نظامی علیه تاسیسات اتمی کشور، جنگ با ملت ایران است.
به وجود آوردن دستاویزی لازم برای تمامیت خواهان در جهت افزایش فضای امنیتی برای فشار بیشتر به معترضان، بروز رادیکالیسم و خطر رشد گروههای شبه نظامی، به مخاطره افتادن تمامیت ارضی و تغییر اولویت اقشار مختلف مردم ازمسأله تغییرات سیاسی و اجتماعی در ایران به دفع خطر دشمن خارجی می‌تواند بخشی از نتایج زیانبار سنگینی سایه شوم حمله نظامی به ایران باشد.
همچنین قویا هشدار میدهیم حمله نظامی به تاسیسات وزیرساخت‌های ملی، مشکلات فراوانی برای کشور و مردم بوجود می‌آورد که این امر به نوبه خود بر روابط ملت ایران، که خواستار تعامل هرچه بیشتر با جهان آزاد هستند، با کشورهای حمله کننده تأثیرگزار خواهد بود.
لذا ما حمله نظامی را تنها برای گروههای تندرو تمامیت خواه حاکمیت و جریاناتی که قایل به تمامیت ارضی نیستند در پی تجزیه ایران فعال‌اند سودمند ارزیابی می‌کنیم.
ملت ایران به خوبی آگاه است دستیابی به حاکمیت ملی، دمکراسی، حقوق بشر و صلح که از اهداف جنبش آنان در این برهه است هرگز از تهدید و حمله نظامی نمیگذرد و اعلام میداریم آنان که بر طبل جنگ میکوبند، خواسته یا ناخواسته در برابر جنبش ملت ایران قرار گرفته‌اند.
پاینده ایران
شاهین زینعلی
حسین رونقی
ابوالفضل عابدینی
***

باورها نه، آدمی محترم است

مهندس پرویز ظفری
خرد را و جان را که یارد ستود
و گر من ستایم که یارد شنود (فردوسی)
ما در سختترین و پرامیدترین دوران جنگ هزارساله زندگی فرهنگی خود هستیم. امیدوارم که فتح الفتوح فرهنگی ایرانیان را در روزهایی نه چندان دور جشن بگیریم.
باید از سرچشمه های حیات فرهنگی خود بیاغازیم . به یاری همه دانشهای این روزگار به بازبینی گذشته دور و دراز و پر فرود و فراز خود باشیم.
بختمان بلند است . دور از چنگال خونریز مردمکشان میتوانیم صدایمان را چنان بلند سردهیم که همه جهان هستی آنرا بشنود و برای همیشه روزگار به گونه سنگ نبشته ای جاویدان آنرا ثبت کند.
شبکه رایانه ای را میگویم. ارزشها را از نو بسنجیم. نیک و بد را معنا کنیم.
کشمکش ما از اینجا آغاز میشود .
من میگویم جان نیکوست و خرد نیکوست. اگر دنبال مقدسان میگردیم باید جان و خرد را دریابیم. این جوشش زلال سرچشمه فرهنگ ما پس از گذشت هزاره ها همچنان پاکیزه و زلال است.
اما باورها ؟ آنها را چگونه ببینیم؟: باورها سنجیدنی اند. از راه خرد که کاربرد دانش در پیشرفت جان و هستیش معنا میکنم باید سنجیده شوند.
باورها محترم نیستند. آنچه محترم است جان انسان هاست، انسانهایند، آنها که هر زمان در پرتو دانشها و کاربرد آنها در پاسداری از جان باورها را بی ترس و باک از راه خرد عیار میزنند و سره از ناسره جدا میکنند و هر روز به باوری تازه، دانشیتر، پاکیزه تر، درخشانتر و سودبخشتر میرسند. این عیارزدن باورها تا بی کران زمان و در همه هنگامها و هنگامه ها دنبال میشود، بی ایست و بی خستگی. ابزار این سنجش از این دست به آن دست و از این نسل به آن نسل همواره و همیشه جاریست. هزار سال است که دستهای ما را از دست زدن به این کار باز داشته اند.
هزار و اندی سال پیش پس از شکسته شدن شمشیرها و به خاک افتادن دلیرانی چون بومسلم، یعقوب، بابک و مازیار و… دوران بیداری و روشنگری ایران آغاز شد و پهلوانان اندیشه و فرهنگ به جای نیزه های پولاد نیزه قلم برگرفتند و پای در پهنه پیکار رهایی بخش نهادند.
رازی، پور سینا و فردوسی بزرگ اختران فروزان این دوران زرین فرهنگ مایند. به نیروی اندیشه آنان ایرانی دوباره جان گرفت. گرچه این بزرگمردان در زیر فشار آدمکشان بیابانهای آسیای میانه که به خدمت خلیفه های بغداد درآمده بودند در ناداری، در به دری و بی کسی جان سپردند، ولی میراث آنان برجاست.
ما امروز پس از سده هایی که سر به هزاره میکشد از زیر تیغ خونریز پاسداران دین و شریعت سر برافراخته ایم تا جنبش روشنگری سرکوفته هزاره پیش را در جهانی که بر موج الکترونیک سوار است به پیروزی برسانیم.
پیروزی در این راه، فتح الفتوح همه انسانی ملت ما خواهد بود، روزی که نشیب دراز پایان یابد و راه ما به فرازی تازه گشوده شود.
راه به سوی این نبرد غرور آفرین باز است. پهنه این نبرد گوی زمین و پیکارگرانش هر ایرانی دل آگاه و آرزومند رهایی از طلسم هزاره ای آکنده از زور، فشار، بریده زبانی، سرکوب و مردمکشی است.
از بخت خود سپاسگزار باشیم که در دوره دگرگونیهای بنیادی زنده ایم و امید راندن اهریمن از دل و جان ،اندیشه و روان و ایرانمان در ما نیرویی شگرف آفریده است.
***

گزارش همایش بحرین و جزایر خلیج فارس

برگرفته از تارنمای انجمن فرهنگی ایران زمین (افراز) ‌
۹ آذر ۱۳۹۰
به شادباش چهلمین سالگرد بازگشت جزایر سه گانه خلیج فارس به ایرا‌ن‌
به گزارش افراز- همایش «بحرین و جزایر ایرانی خلیج فارس از دریچه اسناد» به شادباش چهلمین سالگرد بازگشت جزیره های سه‌گانه ابوموسا، تنب بزرگ و تنب کوچک (نهم آذرماه ۱۳۵۰/ سی‌ام نوامبر ۱۹۷۱) به دامان ایران، از سوی انجمن فرهنگی ایران‌زمین (افراز)، انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز، مؤسسه فرهنگی- هنری خورشید راگا و دیده‌بان یادگارهای فرهنگی و طبیعی ایران و انجمن علوم سیاسی ایران، عصر روز سه‌شنبه هشتم آذرماه در فرهنگسرای ابن سینا برگزار شد.
“دست برداشتن ایران از ادعای خود بر بحرین“ فرایندهای قانونی را طی نکرد
دکتر هوشنگ طالع، استاد سابق علوم سیاسی و پژوهشگر تاریخ ایران، نخستین سخنران همایش بود. وی به عنوان فردی که به هنگام مطرح شدن طرح “دست برداشتن ایران از ادعای خود بر بحرین” در سال ۱۳۴۹ در مجلس شورای ملی حضور داشته است ((آخرین بازمانده اقلیت پارلمانی حزب پان‌ایرانیست)، تاریخچه ای از پیوستگی بحرین به ایران را ذکر کرد که بر اساس آن، بحرین در دوران باستان و سپس در زمان شاه عباس بزرگ بخشی از ایران بود و در سده ۱۹ از حاکمیت مرکزی ایران جداسر شده و آنگاه از سوی قوای انگلیس به اشغال درآمده است. بر اساس گفته های دکتر طالع ایران هرگز ادعای خود بر بحرین را فراموش نکرده و آنرا جزو استان فارس می‌شناخت. و در سال ۱۳۳۶ در نشست هیئت وزیران با حضور پادشاه، بحرین به عنوان استان چهاردهم ایران (به شکل نمادین) در نظر گرفته شد. و حتی در مجلس شورای ملی، دو کرسی به عنوان جایگاه نمایندگان بحرین، خالی گذاشته میشد.
او همچنین به چاپ کتابی بسیار سودمند با منابع دست اول فارسی، انگلیسی و عربی درباره بحرین در سال ۱۳۴۸ از سوی وزارت امورخارجه خبر داد و از علاقه مندان دعوت کرد که این کتاب را – که البته سال‌هاست تجدید چاپ نشده – مطالعه کنند.
دکتر طالع سپس به سخنرانی پادشاه ایران در دهلی نو در ۱۳۴۸ اشاره کرد که در آنجا، او در مواضعی که نسبت به پیش از آن، عقب‌نشینی محسوب می‌شد، پس از اشاره به حق مالکیت تاریخی ایران بر بحرین و محکومیت اشغال آن از سوی انگلیس، گفت که ایران نمی‌تواند تحمل کند که بخشی از سرزمین ما که انگلیس اشغال کرده را اکنون به دیگران واگذار کند. با این‌حال ما خواهان بازپس‌گیری آن با بهره‌گیری از زور و به شکل قهرآمیز نیستیم، چراکه این کار باعث می‌شود تا بازگشت بحرین به ایران حالت اشغال به خود بگیرد و بهتر است حق انتخاب را به مردم بحرین واگذار کنیم. دکتر طالع سپس به شکل مضحک همه‌پرسی در بحرین اشاره کرد که بر اساس آن نماینده‌ی سازمان ملل، به جای مراجعه به مردم که به گفته دکتر طالع اکثریت آنان ایرانی تبار و حتی فارس زبان بودند، به سراغ شماری از نهادهای وابسته به شیخ حاکم رفته و نظر آنها را به عنوان همه‌پرسی به شورای امنیت منعکس کرد که در نتیجه شورای امنیت حکم به استقلال بحرین و پیوستن آن به سازمان ملل داد.
به گفته این پژوهشگر و نویسنده کتاب شش جلدی تاریخ تجزیه‌ی ایران، گیچاردی، کمیسر سازمان ملل با اینکه او “مامور بود و معذور” ولی انسان منصفی بود و در همان گزارش ذکر کرده که دست‌یابی به شمار راستین ایرانی‌تباران و فارسی‌زبانان بحرین دشوار است و آنان ۱۵ تا ۶۵ درصد جمعیت بحرین را تشکیل می‌دهند! که به گفته دکتر طالع این به جهت جو سنگین و خفقان ایجاد شده از سوی شیخ بحرین بوده است. دکتر طالع به قرائت گزارش این رویداد در مجلس شورای ملی پرداخت که اعلام کرد که این گزارش تنها با مخالفت ۴ نفر از نمایندگان همراه بود. به نظر دکتر طالع، طرح این گزارش در مجلس بر اساس قانون‌اساسی و آیین‌نامه‌ی داخلی مجلس غیرقانونی بود. ضمن اینکه حتی بر فرض هم که تصویب مجلس را به عنوان قانون در نظر بگیریم، بنابر قانون اساسی آن زمان، همه قوانین باید به امضای پادشاه می‌رسید که در آنزمان پادشاه ایران از امضای این طرح خودداری کرد. نتیجتا به باور دکتر طالع در سال ۱۳۴۹ اتفاقی نیوفتاده و مسئله بحرین همچون پیش از آن سال، مسئله‌ای حل نشده برای ما ایرانیان است.
دکتر طالع در پایان به قیام مردم بحرین و همچنین بخش شیعه‌نشین عربستان یعنی احسا، قطیف و نجران اشاره کرده و با تاکید بر اینکه بحرین تنها آن جزیره کوچک نیست و بخش ساحلی عربستان در خلیج فارس را هم شامل می‌شود، ابراز امیدواری کرد که مردم مظلوم این دو سرزمین از شر حاکمان غاصب و بیگانه رها شده و به آزادی دست یابند و به یکدیگر بپیوندند و آنگاه به دامان میهن حقیقی خود بازگردند.
دعوای حقوقی ایرانیان با وزارت امور خارجه بریتانیا بر سر اسناد
دکتر مجید تفرشی، ساکن بریتانیا، سخنران بعدی همایش بود. او نخست به تلاش‌های خود و دیگران برای آزادسازی شماری از اسناد مربوط به وزارت امورخارجه‌ی بریتانیا درباره‌ی جزایر خلیج فارس پرداخت. به گفته‌ی او طبق قانون، چه در بریتانیا و چه آمریکا هر سند دولتی پس از گذشت ۳۰ سال باید آزاد شود. بر این اساس اسناد جزایر سه‌گانه خلیج فارس در سال ۱۹۷۱ (۱۳۵۰) که مربوط به سالی است که جزایر به ایران بازگشت، باید در سال ۲۰۰۱ (۱۳۸۰) آزاد می‌شد. ولی دولت وقت (تونی بلر) به بهانه‌ی اینکه این اسناد هنوز به تاریخ نپیوسته و به اصطلاح مسئله ای ناتمام (Unfinished Bussiness) هستند، آزادسازی این اسناد را منجر به سنگینی کفه ترازو به سوی یکی از طرفین دعوا (منظور ایران) دانست و این کار را برای مدت ۱۰ سال به تعویق انداخت. چراکه به گفته دکتر تفرشی، انگلیسی‌ها از همان آغاز کار در این دعوا هوادار امارات بوده و هستند. بدین ترتیب او تلاش بر سر به چالش کشیدن وزارت امور خارجه بریتانیا را آغاز می‌کند که نتیجه‌اش پیروزی ایرانیان و آزادسازی اسناد بود.
دکتر تفرشی سپس به محتوای برخی از این اسناد اشاره کرد و گفت در طی تاریخ این جزایر یا مستقیماً جزو ایران بوده‌اند یا حاکم محلی آنها تحت‌الحمایه‌ی ایران بود. یا در حالت اغتشاش و زیر اشغال دزدان دریایی بوده‌اند. دکتر تفرشی گفت که به جز موارد فوق این جزایر تنها در یک دوره‌ی ۶۸ ساله (۱۹۰۳ تا ۱۹۷۱) در اشغال انگلیسی‌ها بودند و از این رو هیچ‌گاه در تاریخ چیزی به نام حاکمیت عرب‌ها بر جزایر سه‌گانه نداشته‌ایم.
دکتر تفرشی گفت که هر چند به نظر می‌رسد ایران در موضوع بحرین مسامحه کرده باشد اما در موضوع جزایر محکم بر خواست‌های خود ایستاد و از گفت‌وگو با نمایندگان شیخ‌نشین‌ها خودداری کرد و اعلام کرد که ما تنها بریتانیا را به رسمیت می‌شناسیم. از همین رو نماینده رسمی شیخ‌نشین‌های راس الخیمه و شارجه (که مدعی سه جزیره بودند) که جوانی نیمه ایرانی با مادری از خاندان قاجار بود، در ایران مورد استقبال قرار نگرفته و او نتوانست با مقامی بالاتر از معاون وزیر ملاقات کند. به گفته دکتر تفرشی، این فرد بسیار ثروتمند بوده و پسر او هم اکنون در راس شرکت “کرسنت” در پی بستن قراردادی در زمینه گاز ایران با دولت است.
دکتر تفرشی همچنین به مشکلات مالی و فقر شدید شیخ نشینهای عربی اشاره کرد و حتی از پیشنهاد فروش جزایر از سوی اعراب به ایران (با موافقت آمریکا) خبر داد که با مخالفت پادشاه ایران روبرو شد. چراکه به باور او، خریدن سرزمینی که می‌دانیم متعلق به ماست، صورت خوشی نداشت. این پژوهشگر پرکار حتی به مبالغی که از سوی ایران به عنوان کمک به شیخ‌های فقیر عربی داده شده بود اشاره کرد و یادآور شد که گاه این شیخ‌ها بر سر گرفتن کمک مالی از ایران به یکدیگر حسادت می‌ورزیدند.
به گفته این سخنران همایش، نهایتا با کنار گذاشتن اردشیر زاهدی – وزیر امورخارجه – که انگلیسی‌ها به دلیل سرسختی و تعصبش، توافق با او را ناشدنی می‌دانستند، و همچنین برکناری نماینده انگلیس، دو تیم جدید بر سر جزایر به توافق رسیدند. که بنابر آن دو جزیره تنب کوچک و بزرگ به طور کامل به ایران واگذار شده و ابوموسا نیز در بخش عرب‌نشین، با همکاری نیروهایی از ایران و شارجه اداره شود ولی بخش‌های اداری و شهربانی و نظامی جزیره به کل در کنترل ایران باشد.
به گفته او، اعراب به پذیرش بازگشت جزایر به ایران راضی شده بودند منتها به دنبال راهی بودند تا توافق شکلی آبرومندانه داشته و بهانه‌ای به دست دشمنان شییوخ یعنی پان عرب‌های هوادار جمال عبدالناصر گرفته یا مارکسیست‌ها ندهد. که نهایتا هم چنین نشد و شیخ شارجه مدتی پس از این توافق ترور و کشته شد. همچنین کشورهای عربی یکپارچه ایران را محکوم کرده و جزایر را اشغال شده دانستند که این دعوا تا امروز باقی مانده است. ولی خوشبختانه هیچ‌کدام از دولت‌های ایران در هیچ برهه‌ای، دست از مالکیت به حق خود بر این جزایر بر نداشته‌اند.
عربها، بیرون از حوزه تمدنی و سپهر فرهنگی ایران نیستند
دکتر شروین وکیلی، جامعه‌شناس، استوره‌شناس و تاریخ‌دان، واپسین سخنران همایش بود که بحثش درباره‌ی «تبار ایرانی مردمان جنوب خلیج فارس» بود. او، در ابتدا، نمایی از جغرافیای تاریخی شبه‌جزیره‌ی عربستان را به‌دست داد. سپس به تاریخ جمعیت مردم بومی عربستان پرداخت که بنابر آن عربستان وارون امروز، در هزاره پنجم تا سوم پ.م سرزمینی معتدل و آباد بود و به همین جهت مردمان را به بیرون از شبه‌جزیره صادر می‌کرد. به گفته او نام عربستان (عربیا) نخستین‌بار در دوران داریوش بزرگ و در کتیبه‌ی بیستون نوشته شده و نام این استان از ایران همیشه در سنگ‌نوشته‌های هخامنشی بوده است. او افزود: چهار موج اصلی کوچ عرب‌ها از شبه جزیره به سمت میانرودان و ایران عبارتست از اکدی‌ها، آموری‌ها، آرامی-کلدانی‌ها و مسلمانان، و همواره این باعث یک آمیختگی شده و در نهایت آنان در تمدن ایرانی حل میشدند.
دکتر وکیلی ضمن اشاره به ماجرای وهرز و یمن در دوران ساسانی، گفت: قطعا پیوندهای محکمی میان ایران و یمن بوده که یک سپاه هزار نفره تبعیدی از ایران، توانستند قوای اشغالگر حبشه از یمن را بیرون رانده و سپاه ۵۰ هزار نفره شورشی یمن را به زیر کنترل بگیرند. ضمن اینکه پس از اسلام نیز همواره بیننده جنبشهای مقاومت ایرانی ضد خلیفه در جنوب خلیج فارس هستیم.
دکتر وکیلی نتیجه‌گیری کرد: سیستم تمدنی عربستان، هم به لحاظ سیاسی، هم به لحاظ اقتصادی و هم به لحاظ فرهنگی زیرسیستمی از کل فرهنگ ایرانی است و نباید به عرب‌ها به عنوان یک «دیگری» نگریست. و در واقع در دوران باستان، خلیج فارس، یک دریای درونی ایران بوده است نه آنکه مرز حوزه تمدنی ایران با خارج باشد.
ایران در مسئله بحرین چاره دیگری نداشت
پس از خوانش شعری درباره‌ی بحرین توسط بانو هما ارژنگی، میزگرد همایش با حضور دکتر تفرشی و دکتر وکیلی شکل گرفت و این دو به پرسش‌های حاضران پاسخ دادند.
دکتر تفرشی که هدف بیشتر پرسشهای حاضرین بود، در پاسخ به این پرسش که “آیا از نظر حقوقی، آنگونه که برخی جریانات ایرانی چون پان‌ایرانیست‌ها می‌گویند، بحرین در سال ۱۳۴۹ بخشی از ایران بود که در این سال از ایران جدا شد یا خیر؟” گفت: خیر، بحرین دستکم ۱۵۰ سال پیش از این تاریخ در اشغال انگلیس بود و اتفاقی که در این سال افتاد آن بود که ایران از ادعای خود بر بحرین دست برداشت و بحرین مستقل شد.
پرسش دیگر این بود که “با توجه به موضع محکم دولت ایران در دو مسئله ارضی پیش و پس از مسئله بحرین، یعنی مسئله آذربایجان پیش از بحرین و مسئله جزایر سه‌گانه پس از بحرین، به راستی چرا در این مورد به اندازه کافی شدت و پافشاری نشان نداد؟” دکتر تفرشی چنین پاسخ داد که مسئله بحرین از نظر وضعیت بین‌المللی هیچ همسانی به مسئله آذربایجان یا جزایر سه‌گانه نداشت. در هر دو مسئله آذربایجان و جزایر سه‌گانه، جهان غرب و نهادهای حقوق بین‌الملل چون سازمان ملل هوادار ایران بودند. در مسئله آذربایجان همه ضد‌شوروی بودند و در مسئله جزایر سه گانه هم دولت‌های بزرگ جهان یا پشتیبانی ایران بودند و یا موضع مشخصی نداشتند. ولی درباره بحرین تقریبا یک اتفاق نظری بر ضد ایران ایجاد شده بود. به گونه‌ای که درست همچون هنگامی که فلسطین امسال به عضویت یونسکو درآمد و همه کف می‌زدند و هورا می‌کشیدند، هنگام طرح عضویت بحرین در سازمان ملل هم چنین شد! هیچکس هوادار ایران نبود و ایران واقعا تنها بود، تا آنجا که در نشست‌های مجامع جهانی هنگامی که نماینده‌ی ایران حضور می‌یافت آنها جلسه را ترک می‌کردند! از این نظر من اگر بخواهم موضع شخصی خودم را ابراز کنم که با مواضع برخی دوستان متفاوت است، باید بگویم که به نظر من ایران چاره دیگری نداشت و همچنانکه در سیاست ضرب المثلی هست که میگوید “سیاست هنر دستیابی به ممکن‌هاست” (Politics is the Art of Possibilities) باید گفت که همیشه آنچه که آرمان و آرزوی قلبی ماست و درست هم هست، در سیاست به وقوع نمی‌پیوندد.
دکتر تفرشی در پاسخ به پرسش دیگری که چرا ایران در مسئله بحرین از کارت آمریکا و اینکه ایران ژاندارم منطقه بود استفاده نکرد؟، گفت که نخست اینکه آنچه شما می‌فرمایید مربوط است به ۱۳۵۳ به بعد و جریانات بعد از اوپک و گران شدن نفت، درحالیکه ما درباره ۱۳۴۹ (بحرین) و ۱۳۵۰ (جزایر سه گانه) بحث می‌کنیم. اینها دو تاریخ جدا از هم هستند. ایران در سال ۱۳۴۹ قدرت منطقه‌ای نبود. و پشتیبانی قدرت‌های جهانی را هم نداشت. ضمن اینکه اصلا آمریکا هم با استقلال بحرین موافق بود و همچنانکه گفتم در آن برهه ایران کاملاً منزوی بود.
دکتر تفرشی در پایان درباره موضع کنونی ایران گفت، من چندان گمان نمی‌کنم که در این برهه بتوان مسئله بازگشت بحرین به ایران را مطرح کرد. به نظر من بهتر است تا از حقوق انسانی اکثریت مردمان بحرین که یک اقلیت ستمگر بر آنان حاکم‌اند دفاع کنیم و روزی را آرزو کنیم که این اکثریت به حقوق خود برسند.
***

ای سرزمین من

ترانه از بنفشه فریس آبادی
آهنگساز و رهبر گروه ناصر نظر
گروه هم خوانی و هم نوازی کودک، شبکه دوم سیما
youtube.com/embed/UNdUESY37sY
***

قانون اساسی «آمریکا» و «کوروش‌نامه» گزنفون

خدمات ایرانیان به تمدن جهانی، نیازی به گوشزد ندارد
خبرنگار امرداد – شهداد حیدری :
«به گمان بسیار، بنجامین فرانکلین با الهام از “کوروش‌نامه”ی گزنفون، بخش‌هایی از قانون اساسی و حقوق مدنی آمریکا را نوشت. او کتاب “کوروش‌نامه” را خوانده بود و با ویژگی‌های رفتاری و شیوه‌ی کشورداری کوروش بزرگ آشنایی داشت. این نکته‌ای است که از دید دیگران پنهان مانده است. هرچند تاریخ ما آن اندازه درخشان هست که نیازی به گوشزد کردن این
سخن نباشد که خدمات ایرانیان به تمدن جهانی، تا چه اندازه باارزش و بزرگ بوده است.»
آن‌چه بازگو شد، بخشی از سخنان کامیار عبدی، استاد دانشگاه و باستان‌شناس، در بنیاد فرهنگی جمشید جاماسیان بود. او که درباره‌ی اثرپذیری دموکراسی غرب و قوانین اساسی و حقوق مدنی آمریکا از روش کشورداری کوروش بزرگ، سخن می‌گفت، نخست اشاره کرد که برای شناخت چنین اثرپذیری‌هایی باید تاریخ شکل‌گیری کشور آمریکا را شناخت. وی با یادآوری کشف آمریکا در سال ۱۴۹۲ میلادی، افزود: «در سا‌ل‌های نخستین سده‌ی شانزدهم بود که انگلیسی‌ها کلونی‌های سیزده‌گانه‌ای در آمریکا پایه گذاردند. این کلونی‌ها از کوچندگان زمین‌داری شکل می‌گرفت که از انگلیس آمده بودند و در کرانه‌های خاوری(:شرقی) آمریکا، جایگیر شده بودند. سالیان بعد، آن‌ها از پرداخت مالیات به پادشاه انگلیس سرباز زدند و به‌دنبال آن، در ۴ جولای ۱۷۷۶ با امضای بیانیه‌ای در فیلادلفیا، برآن شدند که استقلال سرزمین خود را اعلام کنند.»
به گفته‌ی عبدی، گروهی که استقلال آمریکا را اعلام کردند و به نام «پدران بنیان‌گذار» شناخته می‌شوند، ۲۵ تن بودند. اما هسته‌ی اصلی این گروه را سه چهره‌ی برجسته‌ی آن زمان، «جورج واشنگتن»، «بنجامین فرانکلین» و «تامس جفرسون»، شکل می‌دادند. واشنگتن، نخستین افسر ۵ ستاره‌ای بود که فرماندهی ارتش آمریکا را بر دوش داشت. فرانکلین نیز چهره‌ا‌ی علمی بود که بیشتر به کارهای پژوهشی خود می‌پرداخت؛ و تامس جفرسون نیز که «مغز اندیشمند» این گروه نامیده می‌شد، در زمینه‌ی تاریخ و علوم اجتماعی، آگاهی‌های دامنه‌داری داشت. این سه تن، آن اندازه دانش داشتند که سامانه‌ی نوین آمریکا را پایه‌گذاری کنند.
عبدی در دنباله افزود: «نظام سلطنتی، تنها شیوه‌ی شناخته‌شده‌ی کشورداری در آن سال‌ها (سده ی ۱۸) بود. اما جفرسون و دو تن دیگر، بر آن شدند که با کاوش در نوشتارهای باستانی، به جستجوی تاریخی دست بزنند تا شیوه‌های دیگر کشورداری را بیابند. در آن زمان، فراگیری زبان‌های لاتین و یونانی، بخشی از آموزش عالی اروپاییان بود. دانش‌آموختگان باختری(:غربی)، ناگزیر بودند که کتاب‌های بزرگ کلاسیک را بخواندند. جفرسون نیز که نوشتن قانون اساسی آمریکا بر دوش او گذاشته شده بود، با این دو زبان باستانی آشنایی داشت و می‌توانست نوشته‌‌های یونانیان را بخواند. از این رو او و همراهانش، اندیشه‌ی سیاسی نوینی را پدید آوردند که برای آن زمان تازگی داشت.»
عبدی با اشاره به این که در قانون اساسی آمریکا، زمان ریاست جمهوری چهار سال در نظر گرفته شده است و مکانیسم‌های بازرسی‌(:کنترل) بسیاری، همانند کنگره و مجلس، اجازه‌ی شکل‌گیری حکومت زورگویانه را نمی‌دهند، افزود: «هر چند امروزه دیگر کشور آمریکا نمونه‌ی خوبی از دموکراسی در جهان شناخته نمی‌شود، اما قانون اساسی و به ویژه قانون حقوق مدنی آن‌ها، در سده ی هجدهم، بسیار پیشرفته و دموکراسی‌خواهانه بود؛ تا بدان اندازه که می‌توان آن را سندی برشمرد که ۲۰۰ سال از زمان خود جلوتر بود.»
عبدی آنگاه افزود: «با نوشتن قانون حقوق مدنی آمریکا، رویداد مهمی در تاریخ اندیشه‌ی سیاسی جهان روی داد. سطر نخست این قانون با سخن: “ما مردم ایالات متحده” آغاز می‌شود. این نخستین‌بار بود که از “مردم” سخن به میان می‌آمد. تا این زمان (۱۷۸۰میلادی) دولت‌ها ارزشی برای توده‌های مردم نمی‌شناختند و پایه‌های کشورداری‌شان از اندیشه‌های “ماکیاولی” و کتاب او”شهریار”، سرچشمه گرفته بود. ماکیاولی به حکومت‌های نظامی (توتالیتر) باور داشت و چنین می‌گفت که به هر بهایی که شده باید قدرت را نگه داشت. سال‌ها پس از آن بود که کسی به نام “جان لاک”، اندیشه‌ورز سده‌ی ۱۷ انگلستان، در برابرچنین اندیشه‌ای ایستاد و بازنگری دیدگاه‌های ماکیاولی را بایسته (:ضروری) دانست.»
عبدی با اشاره به این که جان لاک، زبان یونانی و لاتین را میدانست و میتوانست نوشته های یونانی را بخواند، گفت: «او کتاب “کوروش نامه”‌ی گزنفون را خوانده بود و بر پایه شیوه کشورداری کوروش بزرگ، به این نتیجه رسیده بود که هیچ بایستگی ندارد که دولتها با زورگویی بر مردم حکومت کنند؛ بلکه با دادگری هم میتوان فرمانروایی کرد.»
عبدی در ادامه افزود: «‌جفرسون با اندیشه های ماکیاولی آشنایی داشت و آثار جان لاک را خوانده بود؛ افزون بر این که کتاب گزنفون را نیز میشناخت. هنوز هم در کتابخانه جفرسون، در “مانتی چرلو” ایالت ویرجینیا، کتاب “کوروش نامه”  نگهداری میشود.  جفرسون یادداشتهای بسیاری در کنار برگهای کتاب نوشته و زیر برخی از جمله ها خط کشیده است. از سوی دیگر، با آنکه کتابهای بنجامین فرانکلین را به کتابخانه‌ی کنگره‌ی آمریکا سپرده‌اند، اما آن گونه که کتابداران کتابخانه به من گفتند، ۱۷۰ جلد کتاب “کوروش نامه” در آنجا نگهداری میشود که یکی از آنها از آن فرانکلین بوده است. گمان بسیار میرود که فرانکلین، کتاب گزنفون را خوانده است.»
کامیار عبدی در پایان افزود: «نویسندگان قانون حقوق مدنی آمریکا، با خواندن “کوروش نامه”ی گزنفون، با اندیشه ها و روش کشورداری کوروش بزرگ آشنایی پیدا کرده بودند و از آن الهام گرفته بودند. هر چند این اثرپذیری، غیرمستقیم بوده است، اما گمانی در این نیست که میتوانیم رد پای نوشته گزنفون درباره ویژگیهای رفتاری و کشورداری کوروش را در قانون اساسی و قانون حقوق مدنی آمریکا پیدا کنیم.»

***

سامان آریامن از اعضای حزب پان ایرانیست در خوزستان بازداشت شد

هفته گذشته چند تن از ماموران اداره اطلاعات خوزستان با مراجعه به منزل سامان آریامن از اعضای حزب پان ایرانیست در اهواز وی را بازداشت کرده و با خود بردند.
ماموران اطلاعاتی با نشان دادن حکم دادستان دادگاه انقلاب اهواز اقدام به بازرسی منزل این دانشجو کرده و تعدای از وسایل و کتاب‌های وی را با خود برده و ماشین شخصی وی را نیز توقیف کردند. همچنین گوشی موبایل و لب تاب نام میلاددهقان نیز در این بازداشت توسط ماموران ضبط شده است.
سرور سامان آریامن دانشجوی رشته علوم سیاسی دانشگاه آزاد اهواز است که چند سال پیش به دلیل چاپ نشریه ای زیراکسی در زمینه ناسیونالیسم توسط اداره اطلاعات خوزستان بازداشت و تهدید شده بود که از ادامه فعالیت‌ها سیاسی جلوگیری کند.
چندی پیش نیز به دلیل بحث‌های سیاسی در به حراست دانشگاه احضار و مورد بازجویی قرار گرفته بود.
***

اذعان ترکیه به کشتار کردها در دهه ۱۹۳۰

نخست وزیر ترکیه رجب طیب اردوغان در اظهاراتی هدفمند به کشتار وسیع کردها توسط ترکیه در شهر” سیم ” اذعان نمود و بابت این قتل عام گسترده عذر خواهی کرد.
به گزارش ایرنا ، وی در نشست نمایندگان استانهای مختلف حزب حاکم ‘ عدالت و توسعه’ ضمن بیان این مطلب گفت : اگر به نام دولت ترکیه باید از رخدادهای تونجعلی و یا ‘ درسیم’ در اواخر دهه ۱۹۳۰ عذرخواهی شود ، اگر این عذرخواهی در عرف دولتی مرسوم است، من به نام دولت ترکیه عذرخواهی می کنم.
اردوغان در سخنان خود با اشاره به اینکه طبق اسناد رسمی دولتی نزدیک به ۱۴ هزار نفر در سالهای۱۹۳۰ تا ۱۹۳۶ میلادی در استان’ درسیم’ از سوی نیروهای دولتی به قتل رسیدند و بیش از ۱۳ هزار نفر نیز تبعید شدند، اظهارداشت : در آن دوران حزب‘ جمهوریخواه خلق’ تنها حزب حاکم در ترکیه بود و مسوولان این حزب اکنون باید از کردهای درسیم عذرخواهی کنند.
از طرف دیگر طی چند روز گذشته همچنان فشار بر فعالان کرد در ترکیه فزونی یافته به گونه ای که دهها تن طی چند روز گذشته در عملیات های مختلف در ترکیه بازداشت شدند . در شهر دیاربکر که بزرگ‌ترین شهر کردنشین در جنوب شرقی ترکیه است، نیروهای پلیس ۳۰ تن از اعضای حزب صلح و دموکراسی را که مدافع حقوق کردها هستند، نیز دستگیر کرده اند.
در بین دستگیر شدگان شهر دیاربکر، معاون شهردار این شهر و رهبر منطقه‌ای حزب صلح و دموکراسی نیز دیده میشوند.
پلیس ترکیه همچنین دفاتر حزب مذکور را در دیاربکر بازرسی و اسناد و تجهیزات کامپیوتری آنها را مصادره کرد.
***

پان ایرانیست‌های دربند و زندانیان سیاسی را آزاد کنید.

***

تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای نامه پان ایرانیسم
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای حزب پان ایرانیست:
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
فیسبوک حزب پان ایرانیست:
حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست باشد که یادمان نرود نیک نامی اش ایران به بارگاه فلک فخر میدهد من وارث تمامی فرهنگ مانی اش جمعی به نام شیخ ریاکا...