۱۳۸۹ فروردین ۹, دوشنبه

دردواره مادر ابوالفضل عابدینی

فروردین ۹, ۱۳۸۹

آن شب ابوالفضل در آغوشم غنوده بود

آن شب ابوالفضل به دامانم  پناه آورده بود.

و من دلشاد بودم که میتوانم تا سپیده صبح به چهره رنج کشیده اش خیره شوم تا گوشه ای از شکوه های نگفته اش را بخوانم. تا زخمهای شلاق و تازیانه نابکاران را که از من میپوشاند تیمار کنم. میخواستم تا صبح به سینه سوزانم بفشارمش تا جبران شبهای فراقمان گردد

ناگاه در سکوت شب گرفتار شبیخون شدیم، راهزنان وحشیانه به آشیانه مان حمله ور شدند. حاضر بودم همه ثروت نیاندوخته ام را پیشکش کنم تا خلوت مادر و فرزندیمان را برهم نریزند.تا دوباره بال وپر مرغ خوش خوانم را نسوزانند، تا روشنای خانه ام را ظلمتکده نسازند. تا خواب خوش فرزندم را نیاشوبند و از بستر آرام به حبسش نکشانند. تا باز مدهوش عطر نافه مشکین آهوی رمیده ام نگردم تا باز گل رویش را در رخت زندان پژمرده نیابم.

همه تن سپر شدم، سپری پیر و ناتوان در برابر سپاهی یاغی که برای به چنگ آوردن جگر گوشه ام تا بن دندان مسلح آمده بودند. در برابر یورش یک لشکر که هر چه سر راهشان بود درهم کوبیدند تا به جان جانانم دست یابند، دستان لرزانم را حصار تنش کردم. خودم را پیش انداختم تا مرا جای او ببرند. زندان جای دلبند من نیست. زندان روزگار جوانی جوانکم را ربود.

گفتم  از گیس سپیدم شرم مکن. مرا جای او دربند کن، بگذار پسرکم دمی بیاساید. شرم نکرد، بر جان رنجورم تاخت.

کدام مادری است که واهمه  کند از آنکه رنج پسر به جان خَرَد؟

صیاد شرم نکرد، دام گستراند، پر پرواز کبوتر بچه ام را چید و در قفس افکندش .

ابوالفضل عابدینی قربانی تمام قد عشق به ایران است. در زمانه ای که تنها و تنها به جرم وطن پرستی، جوانیِ جوانان وطن در سلولهای  تنگ و تاریک انفرادی، به سرگردانی و انتقال از این زندان به آن بازداشتگاه، از دادگاه انقلاب به دادستانی، تحت انواع فشارها و شکنجه ها، توهینها و تهدیدها، با اعمال محرومیتهای مختلف، احضارها و بازجوییهای طولانی و مکرر سپری میگردد.

این منم، مادر ابوالفضل عابدینی که انسانیت را به او آموختم و زندگی با شرافت را پیش از هر چیز از او خواستم . آموزه های کودکی او وجودش را از عشق به همنوع مالامال کرد تا بدان جا که امروز دلیرانه برای دفاع از حقوق پایمال گشته کارگان وطنش، معلمان سرزمینش و رانندگان شرکت واحد پیش قدم شود.

ابوالفضل عابدینی از خطه خوزستان و از دامان ایل بختیاری برخاسته، از همین روست که ظلم و بیداد را تاب نمی آورد و در برابر اهریمن بی عدالتی خروشی جاودانه سر داده، دلسوزی برای مام وطن و تلاش پیگیر برای سربلندی ایران از اوان نوجوانی در وجودش نهادینه گشته و تا به امروز که سربازی راستین برای آزادی ایران به شمار می آید.

سالهاست که فعالیتهای میهن پرستانه ابوالفضل عابدینی خاری است در چشم تجزیه طلبان خوزستان.

برای جوان ۲۸ ساله ای که شیفته تاریخ و فرهنگ پربار ایران است، که اتحاد کرد و ترک و بلوچ و بختیاری و ترکمن را فرا راه خویش قرار داده، برای قلب پر مهری که به عشق ایران میتپد، برای سر پر شوری که سودایی جز مالکیت قطعی ایران بر جزایر تنب کوچک و بزرگ و ابوموسی ندارد، برای جوانی چنین معتقد که در جو فشار و خفقان کنونی، ماندن و ساختن ملک ایران را به رفتن و آسودن به بهای همه سختیها به جان خریده، برای جوان غیرتمندی که گشاده دستی در واگذاری سهم ایران در دریای مازندران را به هیچ روی بر نمیتابد، برای مبارزی که زبان گویای دردها و رنجهای کارگران این سرزمین است، زندان جایگاه مناسبی نیست

سازمان جوانان حزب پان ایرانیست

 http://www.sazman.co.cc/?p=434

۱۳۸۹ فروردین ۶, جمعه

نوروز پيروز - در پخش و رسانه‌اي كردن بيانيه‌ي پيوست ما را ياري كنيد

در پخش و رسانه‌اي كردن بيانيه‌ي پيوست ما را ياري كنيد
نوروز پیروز - پاینده ایران
هواداران پان ایرانیسم 
پيشاپيش از اين كه براي شادباش‌گويي نوروز براي‌تان پيامك نمي‌فرستم پوزش مي‌خواهم
نوروز، عيد بزرگ و كهن ايرانيان و ايراني‌تباران، بر همه‌ي دوست‌دارانش خجسته‌باد. اميد است سال 1389 كوچي خورشيدي براي ملت و سرزمين ايران نيك و فرخنده باشد
ارادتمند
عليرضا افشاري
در ضمن بيانيه‌ي 21 سازمان مردم‌نهاد در آغاز سال 1389 خورشيدي به پيوست است
خواهشمندم در پخش و گسترش آن ما را ياري كنيد
Gandom.bmp
آیین‌های نوروزی در جمهوری آذربایجان
نوروز با فرهنگ مردم افغانستان آمیخته است 
برگزاری جشن های شورانگیز نوروزی در ترکمنستان
رئیس جمهور قزاقستان:
تقویم قزاقستان باید با نوروز آغاز شود
دوستداران فرهنگ در تاجیکستان خواستار شدند:
جایگزینی گاهشماری خورشیدی بجای میلادی در تاجیکستان
پیام نوروزی دبیرکل سازمان ملل:  
نخستین روز جهانی نوروز را گرامی می داریم
بیانیه‌ ۳۲ سازمان مردم‌نهاد در آغاز سال 1389 خورشیدی
شناخت ِ نوروز و ستایش کورش بزرگ در کنگره‌ آمریکا
------------ --------- --------- --------- --------- -------
 
استاد شفیعی کدکنی  
 
هان ای بهار خسته که از راه های دور                               موج صدا ی پای تو می آیدم به گوش
وز پشت بیشه های بلورین صبحدم                                  رو کرده ای به دامن این شهر بی خروش
برگرد ای مسافر گم کرده راه خویش                                  از نیمه راه خسته و لب تشنه بازگرد
اینجا میا... میا... تو هم افسرده می شوی                        در پنجه ی ستمگر این شامگاه سرد
برگرد ای بهار! که در باغ های شهر                                   جای سرود شادی و بانگ ترانه نیست
جز عقده های بسته ی یک رنج دیرپای                             بر شاخه های خشک درختان جوانه نیست
برگرد و راه خویش بگردان ازین دیار                                   بگریز از سیاهی این شام جاودان
رو سوی دشتهای دگر نه که در رهت                                گسترده اند بستر مواج پرنیان
این شهر سرد یخ زده در بستر سکوت                              جای تو ای مسافر آزرده پای! نیست
بند است و وحشت است و درین دشت بی کران                جز سایه ی خموش غمی دیر پای نیست
دژخیم مرگزای زمستان جاودان                                       بر بوستان خاطره ها سایه گستر است
گل های آرزو همه افسرده و کبود                                    شاخ امید ها همه بی برگ و بی بر است
برگرد از این دیار که هنگام بازگشت                                 وقتی به سرزمین دگر رو نهی خموش
غیر از سرشک درد نبینی به ارمغان                                در کوله بار ابر که افکنده ای به دوش
آنجا برو که لرزش هر شاخه گاه رقص                               از خنده سپیده دمان گفت و گو کند
آنجا برو که جنبش موج نسیم و آب                                 جان را پر از شمیم گل آرزو کند
آنجا که دسته های پرستو سحرگهان                              آهنگهای شادی خود ساز می کنند
پروانگان مست پر افشان به بامداد                                  آزاد در پناه تو پرواز می کنند
آنجا برو که ازسر هر شاخسار سبز                                 مست سرود و نغمه ی شبگیر می شوی
برگرد ای مسافر از این راه پر خطر                                   اینجا میا که بسته به زنجیر می شوی
 
نوروز بر همگی خجسته باد
 
noruz bastani khojasteh bad
yek maghaleh ye arzeshmand darbareh ye noruz :
 
va yek namayesh noruzi baraye shoma.
noruz piruz :

فارسی زبانان ارتفاعات هیمیالیا
حسين خندان، فيلمساز مهاجر ايراني كه دو دهه است در آمريكا اقامت دارد دست به كار توليد مستندي از زندگي فارسي زبانان ارتفاعات چهارهزار متري هيماليا شده است.
چهارده سال پيش براي اولين بار، رضا دقتي عكاس مجله نشنال جياگرافيك زندگي تاجيك هاي چيني منطقه تاشكرگان در ناحيه سين كيانگ در شمال غربي چين را به تصوير كشيد.
آسمان كاشگر اندكي قبل از فرود هواپيما، نشان از غروبي قريب الوقوع دارد در حاليكه ساعت محلي ۹:۳۰ شب است. دولت چين سعي دارد سياست ساعت واحد را از غرب تا شرق اين كشور پهناور، همچنان حفظ كند 
آمدن تا كاشگر كه آن را پايتخت جاده ابريشم مي نامند، در مجموع ۶ ساعت پرواز از پكن وقت لازم دارد. تا اينجا مشكلي نيست ولي همين كه در هتلم صحبت از رفتن به تاشكرگان ويافتن روستاي بلدير مي كنم، مرا به اداره پليس ارجاع مي دهند تا مجوز عبور به آن مناطق را دريافت كنم. مجله اي چيني همراه با روزنامه اي را كه در باره ام مطلبي دارندرا به آنها نشان مي دهم ومي گويم كه به عنوان فيلمساز قصد ديدار بامردم منطقه را دارم. بعد از نيم ساعت و پرداخت مبلغي، گذرنامه آنجا را براي ۴ روز دريافت ميكنم
http://groups.yahoo.com/group/
 قبل از راهي شدن در لابلاي كوههاي تاشكرگان، در چند خانواده تاجيك به عيد ديدني رفتم. داخل اكثر خانه ها بسيار آراسته وزيبا مي نمود. مردم تاجيك اين مناطق همگي نوروز را به جشن مي نشينند ولي از هفت سين خبري نيست، در عوض سفره اي مي گسترند كه آن را رنگارنگ مي نامند و در آن انواع نان هاي محلي، شكلات وحتي گوشت كله و پاچه گوسفند يافت مي شود
http://groups.yahoo.com/group/
يكي ازاولين كارهايي كه ميزبان نوروزي براي مهمانانش انجام مي دهد، اين است كه از كاسه آردي كه از قبل تدارك ديده، مشتي آرد بر شانه راست مهمانش مي پاشد كه به منزله اميد بركت در سال نوست. سپيدي شانه، علامت خوبي براي شناسايي تاجيك ها در خيابانهاي تاشكرگان بود
http://groups.yahoo.com/group/
در طي مسير تاشكرگان به بلدير، بارها و بارها به معماري هايي چنين آشنا برخوردم كه متاسفانه اكثرا مخروبه اي بيش نبودند
http://groups.yahoo.com/group/
توصيف بلدير را اول بار از زبان رضا دقتي عكاس شهير ايران شنيدم كه ۱۴ سال پيش در آنجا عكاسي كرده بود. مسجد بلدير اولين نمايي است كه به مسافر از راه رسيده سلام مي كند. اين مسجد تنها براي كمتر از ۵۰ خانوار دربش باز مي شود. مردم اين روستا سني مذهب فرقه اسماعبليه هستند
http://groups.yahoo.com/group/
بلديري ها گرچه تدريجا زبان فارسي را دارند فراموش مي كنند اما فرهنگ مهمان نوازي و بزرگداشت نوروز و بهار از خاطره تاريخي شان به اين زودها محو نخواهد شد
http://groups.yahoo.com/group/
پيرزني بلديري كه خطوط گذر عمر را به چهره دارد، از اينكه مي شنود اين همه راه آمده ام تا تبريك نوروزي ام را به فارسي پاسخ بگيرم، خندان مي شود
http://groups.yahoo.com/group/
همه تاجيك ها نان هايي دايره شكل مي پزند كه طبعا آن را نان مي نامند. اين نان ها در نانوايي هاي هر كوي و برزن ديده مي شود. اين عكس در شهر قديمي كاشگر گرفته شده است
http://groups.yahoo.com/group/
دوشنبه بازار، معروفترين بازار سنتي و محلي كاشگر است كه به قول مردمش به غير از جان آدميزاد و شير مرغ، هرچيز ديگر در آن يافت مي شود
http://groups.yahoo.com/group/
نمايي از شهر قديمي كاشگر كه به دليل قدمت تاريخي اش، مكان مناسبي براي ساخت فيلم هاي تاريخي محسوب مي شود. آخرين فيلمي كه در اين شهر ساخته شده، فيلم بادبادك باز است كه بر اساس داستاني به همين نام نوشته خالد حسيني نويسنده افغان بر پرده نقره اي سينماهاي جهان رفت
http://groups.yahoo.com/group/
جدا از نانوايي ها، نان فروشي هايي ازين دست در هر خيابان شهر قديمي كاشگر به وفور يافت مي شوند
http://groups.yahoo.com/group/
استفاده ازرنگ هاي طبيعي كه از پودر سنگ هاي معادن مختلف منطقه تهيه شده، محبوبيت خاصي دارد
http://groups.yahoo.com/group/
استفاده از الفباي زبان فارسي كه در زمان جاده ابريشم يكي از زبان هاي كلاسيك و رسمي داد و ستد محسوب ميشد كماكان در همه عرصه هاي هنري، فرهنگي و تجاري مورد استفاده قرار مي گيرد تنها با اين تفاوت كه به دليل آميزش با زبان اويغور ها كمي رسم الخط ديگري بكار گرفته مي شود

۱۳۸۹ فروردین ۴, چهارشنبه

نگاهی به مسألة رژیم حقوقی دریای مازندران

علیرضا افشاری
دبیر انجمن دوستداران میراث فرهنگی افراز
مدتی است که مسألة رژیم حقوقی دریای مازندران به گستردگی به رسانه ها کشیده شده است. این موضوع نشان از رشد آگاهی ملی و توجه به منافع ملی دارد که جای خوشوقتی است. در این یادداشت کوشش میشود به کوتاهی و سادگی عمدة بحثها در این زمینه مرور شود.
در مقدمه باید اشاره کرد بحث از هنگامی آغاز شد که در پی فروپاشی اتحاد شوروی در سال 1370 خورشیدی (1991 میلادی) 15 واحد تازه سیاسی سر برآوردند که سه یکان از آنها همسایة آبی ما و روسیه در دریای مازندران شدند؛ جمهوریهای قزاقستان، ترکمنستان و آذربایجان (اران). از آن پس بود که زمزمه ها برای تغییر رژیم حقوقی جاری دریای مازندران، که ریشه در قراردادهای ایران و اتحاد شوروی داشت، شنیده شد.
پیش از گشایش بحث، اشاره به نکته ای- هر چند بدیهی- لازم است. اینکه ما ایرانی هستیم و بر پایة قانونهای حقوقیی که در جهان جاری ساخته اند باید نگاهمان به منافعِ ملت و میهن خودمان باشد، بویژه هنگامی که زیر فشارِ قدرتهای منطقه ای و فرامنطقه ای هستیم. در ادامة بحث خواهیم دید که شوربختانه برخی از هممیهنان از کنار این اصل مهم به راحتی میگذرند.
هنگامیکه کشوری یا اتحاد و فدراسیونی از هم میپاشد در حقوق بین الملل اصل پذیرفته شده ای وجود دارد به نام اصلِ «جانشینی‌ دولتها». بر پایة این اصل، کشورهای نوآمده یا میراثبرانِ اتحاد و فدراسیون پیشین، وارثِ قراردادهای آن کشور یا اتحاد هستند. در این مورد هم سران آن 15 کشور طی دو نشست در آلماآتی (پایتخت وقت قزاقستان - 1370) و مینسک (پایتخت بلاروس - 1373) اعلام کردند که همة قراردادها و تعهدهای اتحاد مزبور را به رسمیت شناخته و محترم میدارند. حتی همان هنگام، و بطور جداگانه، روسیه خطاب به سازمان ملل اعلام کرد که به کلیة قراردادهای شوروی سابق پایبند است.
حال ببینیم دربارة رژیم حقوقی دریای مازندران میان ایران و اتحاد شوروی چه قراردادهایی بسته شده بود که همچنان پابرجاست. در این زمینه دو قرارداد وجود دارد: قراردادِ «دوستی» معروف به 1921 (1300 خورشیدی) و قراردادِ «بازرگانی و دریاپیمایی» معروف به 1940 (1319 خورشیدی). بر پایة فصل یازدهم قرارداد «دوستی» هر دو دولت از حق برابرِ کشتیرانی آزاد در دریای مازندران برخوردار هستند و در قرارداد «بازرگانی و دریاپیمایی» به حق بهره گیری یکسان و انحصاری دو دولت از این دریا، چه از نظر کشتیرانی (مادة 13) و چه از نظر استفاده از منابع طبیعی (بند 4 مادة 12)، آشکارا اشاره شده است. ثبتِ واژگانِ «حق برابر» به روشنی بر حق 50 درصدی ایران دلالت دارد و از آنجا که تحدیدِ حدودی در دریای مزبور میان ایران و شوروی به عمل نیامد، مالکیت و حاکمیت دو دولت بر این دریا به گونة مشاع و برابر است. از اینرو این تازه‌همسایگان آبی ما، تنها مالکیت و حاکمیت 50 درصد از دریای مازندران را به گونة مشاع در اختیار دارند و میبایست نخست بر سر تقسیم آن در میان خود به توافق برسند و سپس با ایران بر سر تعیینِ رژیم حقوقی نوین دریای مازندران به گفتگو بنشینند. 
اما آنانی که این قراردادها را برنمیتابند از سه منظر به بحث میپردازند: یکم آنکه با ارجاع دادن مخاطبانِ خود به نقشة دریای مازندران میکوشند با تقلیل بحث به این موضوع که اگر نیمة جنوبی دریای مازندران را برای ایران در نظر بگیریم دو همسایة آبی ما، جمهوریهای ترکمنستان و آذربایجان، فاقد کرانة آبی خواهند شد به اقناعِ آنان بپردازند – و در نتیجه بر روی «سهم هر کشور به میزان ساحل خود» تأکید میکنند؛ دوم آنکه مخاطبان را به پیشینة بهره برداری ایران از آن دریا ارجاع میدهند که پیش از فروپاشی اتحاد شوروی هیچگاه ایران توانِ آن را نداشت که از کرانة خود پیشتر برود؛ و سوم آنکه به موضوع بستر و زیربستر دریا اشاره میکنند و ادله می آورند که در قراردادهای پیشین به این بخشها توجه نشده بود و از اینرو کشورهای یادشده میتوانند برای آن بخشها– بدون توافق با دیگر کشورها– طرحهایی را اجرا کنند. در کنار سه موضوع یادشده گاهی هم، با اشاره به آبراهة شصت‌سالة ولگا-‌دن، به بسته نبودن این دریا اشاره میشود که در نتیجه با استناد به آن این دریا را شمول کنوانسیون حقوق دریایی سال 1982 قرار میدهند تا دستشان برای جنبش بیشتر باز شود.
در اینجا باز به همان سخن نخست و «توجه به منافع ملی» بازمیگردم. اگر جُستارها و بحثهای اشاره شده تنها از سوی کارشناسان خارجی و کسانی که نفعی را برای سرزمین خود، به ویژه جمهوریهای تازه‌زاده شده، پی میگیرند ابراز میشد ایرادی نداشت و حتا بدیهی مینمود، اما شوربختانه گاهی این سخنان از سوی کسان و به ظاهر آگاهانی در درونِ کشور نیز بر زبان و قلم می آید و حتی فراتر از آن گهگاه از سوی مسؤولان طراز اول کشور نیز زده میشود. دانسته نیست حتی اگر بر فرض قراردادهای یادشده بیش از اندازه به سود ما بوده باشند تأکید بر آنها چه ایرادی میتواند داشته باشد؟ آیا ما در همین تاریخِ معاصر کشورمان نمونه هایی از اجحاف و ستمِ بیگانگان بر مردمانمان، حتی بر خلاف قراردادهای بسته شده، را کم داریم؟
برای نمونه میشود به دو قرارداد با اتحاد شوروی اشاره کرد که یکی از آنها همین قرارداد مودت یا دوستی است. در حالیکه در آن به صراحت اشاره شده بود «... دولت شوروی روسیه تمام معاهدات و مقاولات و قراردادها را که دولت روسیة تزاری با ایران منعقد نموده و حقوق ملت را تضییع مینماید ملغا و از اعتبار ساقط شده اعلام مینماید...» (فصل اول)، نه تنها حکومت روسیة شوروی، اعادة بخشهایی از خاک ما را که حکومت تزاری اشغال کرده و با قراردادهایی تحمیلی به آن اشغال مشروعیت بخشیده بود به ایران بازنگرداند بلکه باز بر خلاف قراردادِ تهران که بر پایة آن شش ماه پس از پایان جنگ جهانی دوم باید خاک ما را ترک میکرد در ایران ماند و با حمایت مسلحانه از گروه های خودساخته سعی در تجزیة بخشهای دیگری از خاک ما را داشت.
اما با این وجود ما قراردادهای 1921 و 1940 را در مقایسه با حقوق تاریخیمان در دریای مازندران لطفی نمیدانیم هر چند در شرایط کنونی به جدّ باید از آنها دفاع کنیم. دربارة سه جستار یادشده نیز به کوتاهی میتوان اشاره کرد که: پنجاه درصد سهم ایران به معنای نیمة جنوبی دریای مازندران نیست بلکه مشاع در کل دریاست. البته در قرارداد اخیر اشاره شده که 10 مایل دریایی حریم هر کشور است که گویا در نشست اخیر این مقدار، بر خلاف منافع ملی ما، به 20 مایل افزایش یافت (چرا که به معنی گذشتنِ ما از حقوق 50 درصدیمان در آن بخشهایی است که بر حریم کشورهای دیگر افزوده شده)؛ دیگر آن که اگر در دوران پیش از انقلاب اتحاد شوروی با زورمندی آزادی فعالیت در پهنة آن دریا را از ما سلب کرده بود این به معنای بی حق بودن ما نیست. میتوان مثال زمینی را زد که دو نفر در آن شریکند و از نظر سندی هر دو سهم مساوی دارند ولی آنکه زورمندتر است بخش بیشتری را برای خود به زیر کِشت میبرد ولی این عملِ او برایش ایجاد حق نخواهد کرد و نمیتواند سلب کنندة مالکیت مستند دیگری باشد؛ و دیگر آنکه در قراردادهای قدیمی در همه جای جهان، زیر سطح زمین یا آسمان یک ملک از حقِ زمین یا آبِ آن جدا نشده بود که در نمونة دریای مازندران چنین توقعی میرود، و اگر کسی مالک جایی است یا در آن سهمی دارد زیربستر و آسمان آن را هم شامل میشود.
و اما در این میان، بزرگترین خبط میتواند کوتاه آمدن در برابر ادعای دریا بودن دریاچة مازندران که در اصطلاح آن را دریا مینامیم باشد. چرا که هر چند برخی جمهوریهای نو‌زاد برای رسیدن سریعتر به سود مورد نظر خود و بالا بردن توان چانه زنی با رقیبان خواهانِ ورود قدرتهای فرامنطقه ای به موضوع هستند– که پذیرشِ دریا بودن دریاچة مازندران به این کار آنان مشروعیت خواهد داد- ولی آنان آگاه نیستند که با این کار برای درست کردن ابرو چشم را کور خواهند کرد. چرا که با نگاهی به تاریخ جهان و نمونه های مشابه آشکارا میشود متوجه شد که چنین رویدادی– در درازمدت- به نفعشان نیست و ما هم نباید لحظه‌ای در برخورد با چنین موضوعهایی– که مبنای دانشی هم ندارند و هیچگاه با یک ترعه بر روی رودی که رود ملی کشوری است نمیتوان دریاچه‌ای را دریا کرد– به خود تردید راه دهیم.
حال ماییم و پهنة آبی بسته ای که تنها، توافق همزمان ما پنج کشور میتواند رژیم حقوقی مدوّن و مشخص کنونی را تحکیم یا تکمیل کند. فراموش نشود هنگامی که میگوییم سهم پنجاه درصدی، پشتوانة قراردادی محکمی داریم ولی اگر خود ما اعلام کنیم که حق هر کدام از ما باید 20 درصد باشد– حتی اگر به فرض منطقیتر باشد– و قراردادهای یادشده را در کلام مُلغا کنیم آنگاه چون این 20 درصد هیچ پشتوانة حقوقی مشخصی ندارد به رقیبان ما این فرصت را میدهد تا در نشستی مشترک، پس از الغای آن قراردادها، با تعداد رای بیشتر و فشار دیپلماتیکِ هماهنگ و حتی با یاری گرفتن از قدرتهای فرامنطقه ای، نتیجه گیری را به «سهم هر کشور به میزان ساحل خود» بکشانند که در آن صورت ما، با ساحلی تقریباً 14 درصدی، تمامِ حوزه های نفتی را از دست خواهیم داد و جز آبِ آلوده شده نصیبی از این خوان گستردة نعمت نخواهیم برد.
به باور نگارنده، منطقاً به نفع ماست تا هنگامیکه از هر جهت دارای ارتباطهای حساب‌شده و خردمندانه با قدرتهای فرامنطقه ای نشده ایم؛ از پشتیبانی آگاهانة اکثریت ملت برخوردار نیستیم؛ نمایندگانِ ما آگاهی کارشناسی و تاریخی عالی ندارند؛ ارتباط فرهنگی، سیاسی و اقتصادی با چهار همسایة آبی- بویژه همسایگانی که در حوزة مشترک فرهنگی هستند- را به بالاترین حد نرسانده ایم؛ و صد البته کشور نیز در شرایط رشد اقتصادی و فناورانة مناسبی قرار نگرفته است، نباید وارد گفتگوهای تعیین کننده در این موضوع بشویم تا خدای‌ناکرده بدنامی تاریخیی همچون قاجاریان برای خویش بخریم.
به نظر میرسد تا آن هنگامکه توان چانه زنی قدرتمندانه و اصولی را داشته باشیم پیگیری پیشنهادی که از سوی گروهی از حزبهای خانة احزاب ایران در بهمن‌ سال 1386 داده شد، بهترین گزینه باشد: تشکیل شرکتی پنج‌ملیتی در قالب «سازمان همکاریهای دریای مازندران»- با حفظ حقوق پنجاه درصدی ایران- برای بهره برداری از دریای مازندران و حل دیگر مباحث آن دریا همچون معضلات محیط زیستی. کما اینکه چنین امری در جهان و حتی ایران بیسابقه نیست. برای نمونه در سال 1927 میلادی بین ایران و شوروی قراردادی برای ماهیگیری در دریای مازندران امضا شد که در آن توافقهایی برای ایجاد یک شرکت مشترک ماهیگیری و دادن امتیاز ویژه‌ای به آنکه 25 سال اعتبار داشت، پیش بینی شده بود که در سال 1953 ایران این قرارداد را تمدید نکرد. تا آن هنگام دولت ایران باید همچنان اعتراض به تقسیم بندی شمال دریای مازندران و بستن قراردادهای چندجانبه را، برای ایجاد سابقه، پی بگیرد چرا که رژیم حقوقی این دریا مشخص است و تعیین رژیم حقوقی نوین آنهم بدون حضور ایران رسمیت نخواهد داشت و در صورت لزوم در دادگاه‌های جهانی نیز قابل پیگیری است، اما اگر دولت ایران بر پای قراردادی صحه گذارد مطمئناً بعدها حقّ ایران- جز در دادگاه تاریخ- قابل اعاده نخواهد بود، هر چند در آن صورت نیز چنین قراردادی چون «تغییر در خطوط مرزی» محسوب میشود برای رسمیت یافتن باید نخست بر پایة اصل 78 قانون اساسی رای تأییدگرِ چهار پنجم مجموع نمایندگان مجلس شورای اسلامی را به دست بیاورد، سپس بر پایة اصل 9 قانون اساسی - که «آزادی و استقلال و وحدت و تمامیت ارضی کشور» را از یکدیگر تفکیک ناپذیر و حفظ آنها را علاوه بر وظیفة دولت‎، وظیفة آحاد ملت هم دانسته است- به همه پرسی گذاشته شود.

۱۳۸۹ فروردین ۳, سه‌شنبه

نوروز، آیین به آفرین در فرهنگ ایران بزرگ

حافظ
زکـــوی یـــار مـــی آیـــد نـســـیـــم بـــاد نـوروزی          از این باد ار مـدد خـواهـی، چــراغ دل بــر افــروزی
چو گل گر خرده ای داری خدا را صرف عشرت کن        کــه قــارون را ضــــررهــا داد سـودای زر انــدوزی
به صحرا رو که از دامــن غـبــارغــم بــیــفشــانی        به گلزار آی کز بلبل سخن گفتن بياموزی 
نوروز، آیین به آفرین در فرهنگ ایران بزرگ
نویسنده : رحمت الله بیژنپور پژوهشگر خراسان بزرگ ایران زمین ( افغانستان )
آیین دیرین گاه نوروز، در زبان پهلوی وفرهنگ پهلوان ایران زمین،  از پهناور ترین نماد های پایدار اندیشه آفرینی انسان  درهمه ی عالم و در ویژه آدم آریایی است.   آیین  درواژه شناسی زبان پهلوی اخلاق ، ادب و عادات،  اما در فرهنگ زبان فارسی به  روش وشیوه های کرداری ترجمه شده است.  آیین نوروز، تمامی آن روشها، آهنگ برپاداری رواجهای شهر یاران،  آذین بستن پیرامون ، آرایش شهر  ونشانه های نشاط در بساط همه مردم  آریایی ایران بزرگ است.  نوروز یا آغازین روز سال نو فراتر از ادیان و کهن تر از سنتهای بسیاری است که بشریت  برای خود پیراسته است. گستره جشن هزاران ساله نوروز متعلق به حوزه ایران بزرگ است که توسط استعمار روس و انگلستان چندین پاره شده است . مناطق ایران بزرگ امروزه شامل : ایران کنونی - تاجیکستان - جنوب ازبکستان - ترکمنستان - آذربایجان قفقاز - ارمنستان - کردستان ترکیه - کردستان عراق - افغانستان - کردستان سوریه - بخشهای شیعه نیشن عراق - بحرین - بلوچستان پاکستان است .
جشن نوروز از روزگار كهن پر شكوه ترين جشن مردمی با بهره های روشن  در جهان شناسی انسان وطبیعت بوده است.   نوروز رسمی است كه روايت های تاريخ درباره پيدايش آن بسيار گوناگون اند.   نوروز جشن شروع  فروردين يا  " فراوردگان (آفریدگان) "  یا  " فروهندگان (شاد کرداران)"  است.  مایه ی اصلی این شاد کرداری  در آیینهای پیشین مجموعه هایی بوده اند؛ که پیامبر آریایی (آشورا زردهشت)  سه اصل زرین خویش (پندار نیک ، گفتار نیک و کردار نیک) را بر آنها بنا کرد.  از آنجهت که این جشن دیرینگی و پویایی یافته است،  بسیاری از  آیین ها، مذاهب  وسنتها  ورواجهای باستانی خود را در نهر آن  ریخته اند تا در جوی زمان جاری باشند.  
بیشترینه رسم کار در آیینهای پسین نوروز،  از بر وبار آن برامده اند، ادیان ابراهیمی پیامبرسنگین نامی از تبار آذری- آریایی وکوچنده ای به دیار دیگر،  پاکیزگی و پیرامون پیرایی را به منش دینی برگردانده است.  آیین های داودی، موسایی ، مسیحی و محمدی هر چهار از پس اویند ،  و همه نیز نوروز را عبارت نو داده اند.  برخی ازین ادیان  پاکی و سترگی را همان فرموده اند، که در آیین با شکوه نوروز پیشینگی دارد.
در آموزه های این رسم انسانی باستان، که یاد آورد سرگذشت اجداد و نياكان ماست؛ آنها چنان میپنداشتند كه، روان گذشتگان در پنج شب، برای ديدار وضع زندگی و احوال بازماندگان به زمين فرودمی آيند و در خانه و آشيانه خويش سرگرم تماشای بستگان زنده میشوند. اگر خانه روشن و پاكيزه و ساكنان آن راحت و شاد باشند، روان مهمانان مسرور و سر افراز برمیگردند. اما درغير اينصورت، آنان غمگين و ناراحت به منزلگه خويش باز میگردند و تا سال آينده به انتظار مینشينند. سنت خانه تکانی و ترتیب نو دادن به چیز و چاره آن، که این روزها خیلیها با آن سرگرم هستند هم از اینجا نشانه یافته است.  
در فرهنگ زبانهای پهلوی- فارسی مهمترین واژگان، با حرف اول زبان (آ) ساختار یافته اند. این واژه ها همانند که میگوییم: آفریدگار، آسمان، آفتاب، آتش، آدم، آب، آفاق، آغاز، آغوش، آرزو، آشتی، آشنا، آشامیدن، آرش، آزادی، آریانا، آفرین، آیینه، آبادی و...!
نوروز در لنگرگاه خود، بار وجودی و مفهومی چندین جشنها و رسمهای دیگری راهم میکشد و با خود میبرد.
1- چهارشنبه سوری (آخرین چهارشنبه از سالی که تمام میشود به نسبت اقلیم متفاوت، در برخی کشورها از همین روز جشن نهال نشانی نیز آغاز میشود)   
2-  جشن دهقان (هفت  تا نه روز اول ماه حمل (فروردین)، مردم در این روز به دهقانان آفرین و مبارکباد میگویند. دهقان به دنبال ابزار کار دهقانی میشود. این مرحله را دهقانان در ممالک شرق خراسان " گاو خنک " نامیده اند. مقدمات آغاز ترتیبات کار دهقانی است.) 
3-  سیزده بدر (پس از سیزده روز مردم از خانه ها بیرون میشود و به بهره گیری از طبیعت میپردازند، سیر و سفر و رفت و گذر میکنند) 
4- جشن مهرگان (که درپهلوی آنراmetrakona) نامیده اند .
درباره  پيدايش نوروز اندیشه داران عالم گمانزنی بسیار کرده اند.  برخی از آگاهان تاریخ، جمشید (یما) پادشاه اسطوره ای ایران زمین را، یکی از پایه گذاران و جریان سازان نوروز و جشنهای نوروزی خوانده اند. در میان جشنهای آریایی ایران بزرگ؛ نوروز فراتر از یک جشن و مهمتر از یک سنت ساده است. چون ادیان زنده عالم هر کدام از نوروز تغذیه برده اند، و در کنار آن آرامش سازگارا یافته اند، این جشن از دل ادیان عبور نموده و به امروز رسیده است.
بسیاری از مورخان و گاه شناسان، فلسفه نوروز را به برخی پیش آمدها و تصادفات بستگی دانسته اند. این واژه ترکیبی "نو" و " روز " که نوروز را میسازد، برتر، فراتر و دامن درازتر از تاریخ  مکتوب بشر است.  ریشه این واژه در فلسفه خلقت، طبیعت، خرد و اندیشه انسانهاست. شهریاران آریایی، از جمشید تا پایان دوران حکومتهای ایران زمین، پاسداران این سنت نیاکان بوده اند. آنان بودند که مراسم و زمینه های برگزاری این جشن را فراهم کرده اند. در قوانین آریاشاهان؛ متنی موجود بوده است، که شاهنشاه در برگزاری آیین نوروز خود ترتیبات خاصی بدهد و آیین مردانگی، دلاوری و مردم پرستی را به نمایش بگذارد.
بهار نیز جشنی بود و هست که با نوروز گره خورده است.  بهار واژه پهلوی و نخستین ایام چهارگاه (چهار فصل) و نخستین روزها از فصل سال جدید است.  بهار واژه سانسکریت هم هست و به مفهوم بتکده، میکده بکار میرود.  در ادب فارسی باستان خانکده، خانگه (خانقه)یک معنی از همین تعبیر و مرادهاست. همه آگاهان نوروز بدان باور هستند که بهار از نوروز به مراتب کهنتر و پر گذشته تر است. اما بهر احوال بهار تداعی آغاز فصل اول از چهار گاه سال را دارد، در حالیکه نوروز دقت انسان به سنجشها و برابری زمان را میرساند. درهمین جا میباید گفت، بهار یک تقویم  و تقسیم زمانیست برای مشخص شدن فصلها و زمانه ها در حوزه کار انسان. اما نوروز یک آیین و یک سنت دیر پا از اندیشه و کارنامه شاهنشاهان و پیامبران آریایی ایران بزرگ است.
سخن برسر آنست که نوروز چگونه پدید آمد،  و چسان پایدار و ماندگار گشت.  دید ونگرش انسان به کیفیت پدیدارها،  برخورد با زمان و شناخت آدم از پیرامون را مشخص مینماید.  سخن در حق نوروز کم وکاست نیست، کتب قدیم و نویسندگان پیشین اندر احوال آیین ها و انسان  بسیار نوشته اند.  روایاتی در همین باب فراوان است.  در روايتی  آمده است كه  جمشيد نیشکر را در اين روز يافت و مردم از كشف خاصيت  آن متحير شدند  . پس  جمشيد  دستور داد تا از  (شهد آن) شكر ساختند و به مردم هديه دادند . از اين رو ، آن روزرا نوروز ناميدند .
روایت دیگری میشود که، اهريمن  بلای خشكسالی و قحطی را برزمين فرو نشانيد. اما جمشيد به جنگ با اهريمن پرداخت و عاقبت او را شكست داد . آنگاه خشكسالی،  قحطی ونكبت را بر روی زمين از ريشه بخشكانيد و به زمين بازگشت با بازگشت وي درختان و هر نهال و چوب خشكی سبز شدند .   پس مرد م اين روز را همه گان " نوروز" خواندند و هر كس به تیمن و مباركی در طبقی جو كاشت و اين رسم سبزه  نشاندن در ايام نوروز از آن زمان به امروز باقی مانده است .   بایستی به فلسفه ی سبز اندیشی وسبزه گرایی در آیین جمشیدی توجه نموده،  سخنی کوتاه بیان کنم.
آگاهی از روزگار پیشین بسیار مکتوب نیست.  نشانه ها و گواهی ها  بیشتر بگونه اسطوره و اساطیر شناسایی شده اند.  جمشید در نزد کارشناسان تاریخ  و پیشینه شناسان دوران کهن که به ده هزار سال پبش از مسیح   میرسد،  بانی یک دوره از دیگر شد های تاریخ انسان زیستی در عالم است.  کشف آتش و آهن، زراعت ومال پروری، کشت ودهقانی ، بهره بری از فراوردهای دهقانی، جنبش درخت باوری ونهال شانی و استفاده از میوه های اهلی  درزمینه های مادی کار او شناخته شده اند.
به باور باستان شناسان در تاریخ باستانی، جمشید پدر آریایی ها و پایه گذار تمدن آریایی بهمان نسبت بسیار کهن در گذشته هاست.  در این سخن مراد آن نیست که جمشید گندم را کشف کرده است، آتش و آهن را شناخته است.  گندم هرچند که از ابتکار آریایی هاست؛ اما پیش تر ازکیومرث  وجمشید شناسایی و به بهره ی انسا ن درامده است.   در خيام نامه آمده است :
" چون از شاهنشاهی جمشيد 421 سال گذشت ، جها ن  ازاويكسر  راست  همی آمد، ايران زمین و ايرانيان هم مطيع و مريد او شدند تا بفرمود گرمابه های بسيار ساختند و سيم  و زر  از معادن بر آوردند  و ديبای  ابريشمی  بافتند كه آن  روز  روز  " اول  حمل " (فروردین) بود .  پس بفرمان جمشید جشنی  بر پا ساختند و آنگاه نوروزش  نام  نها د ند تا  هر سال  چون فروردين  آيد ، آن روز را جشن گيرند .
در ميان اقوام آريايی كه در فلات  ايران سکنی گزیده بودند ،  نشانه گذاری برای جدا سازی گاهان سال (فصلها)  آریی ها برای تمام سال دو گاه بیشتر نمی شناختند. جشن سال نو در حقیقت  به دو شكل زير بوده است :
آريايي ها در روزگاران باستان،  دارای دو فصل دریکسال شامل گرما و سرما بودند .  فصل سرما شامل سه ماه و فصل گرما شامل نه ماه می شد .  ولی پس از مدتی ، با توجه به ساختار زمین و اقلیم متفاوت،   تابستان دارای هفت ماه و زمستان دارای پنج ماه شد . در هر يك از اين دو فصل جشنی برگزار می كردند كه هر دو اين جشنها را آغاز سال نو تلقی می كردند .  جشن  اول كه  برابر به هنگام  آغاز فصل گرما بود،  يعنی به هنگامی كه گله ها را  از آغل به بیرون وبه چمنهای سبز و خرم می كشانيدند و از ديدن چهره گرمابخش خورشيد شاد می شدند، این جشن رمه ها و گله ها بود.   جشن دوم با شروع سرما آغاز می شد . در اين ايام گله را به آغل باز می گرداندند و با توشه های اندوخته از آنها نگهداری می كردند . بر اساس شواهد  از عادات مردم آن دوران، جشن نوروز حتی به هنگام تدوين بخش كهن اوستا نيز در آغاز بهار بر پا می شده و شايد به نحوی كه اكنون بر ما معلوم نيست آن را در برج حمل ثابت  می داشتند .
جشن بزرگ نوروز بروایتی شش روز متوالی،  وبه حکایاتی چهل روز دوام  داشت و در اين روزها ،  سلاطين بار عام می دادند،  دانشیان، حکیم وحاکم، ارتشیان و کشوریان مردم  و بزرگان یکجا با  اعضای خاندان  بزرگان جمشیدی را به  ترتيب  می پذيرفتند و به حاضران  عيدی می دادند .   اهم کار جمشید آن بود که تمام کارکنان دستگاه خویش را از سوی مردم ، آفرین نامه و یا نا پذیر نامه  میداد.  در روز اول سال مردم زود از خواب برمی خواستند ،  به كنار نهرها، جویبارها و قناتها روی خود را می شستند و به يكديگر آب می پاشيدند. سپس بهمدیگر شيرينی بخش  می كردند . صبح قبل از آنكه كلامی  گويند ، توت و تلقان شیرین،  شكر يا عسل می خورند و برای حفظ بدن از نا خوشی ها و بدبختی ها روغن به تن می ماليدند. این کار پس از انجام  نیایش و آسایش در برابر آهورا مزدا خدای مهر و عشق  انجام میشد.
اما  نوروز ،  پس از مرگ جمشيد  نيز به حيات خود  ادامه  داد .  در هرحال ، نوروز ، از بد اندیشی ایام، از بد کرداری حکام، واز گردش اندیشه های بدو وناکام  دشمنان آیین آریایی و پارسایی،  از هجوم و حمله های يونانيان ، ریگ نشینان عرب ،  ومغول ها جان به در برد .  نوروز ثابت كرد كه مهم ترين  جشن  فرهنگی  ميليون ها انسان در فلات  ايران است.  آنهمه مردمی که از بستر خاستگاه آریانا عالمی شدند و سپس در ایران زمین  میزیسته اند،  این جشن را آیین ودین خود دانسته اند.
هفت سين:
هفت سين ، هفت واژه كه با حروف  (س- سين)  شروع میشوند نيز از سنتهای جالب نوروز است. حرف سین  در حکمت جمشیدی؛ از سلامت  و سرزندگی آغاز میبرد. سمنو، سرکه، سیب، سنجد، سیر، سبزی و سکه نمادهای زندگی انسان در زمینه های خاصی هستند. امروزه، هفت سين مشخصاً معانی استعاره ای خاص خود را دارد:
سمنو، جوانه های گندم كه طی مراسم خاصی پخته میشود. سيب ، سنجد، سير، زرتشتيان، اوستا، كتاب  مقدس آسمانی خود را در رأس سفره هفت سين قرار میدهند.  تخم مرغهای رنگين، گلاب، سكه، طلا، ماهی قرمز در آب، آينه، شمع و هر يك از اين موارد سمبل و نماد تولد دگرباره بهاران است. در اساطير ايرانی در ارتباط با نوروز، جوانه گندم و عناب، نشانه و سمبل زايش دگرباره بهاران است و سبزی، سكه، و سركه سمبل و نماد افكار نيك، كردار نيك، خدا پرستی، نيك بختی، جاودانگی و داد و دهش است كه به باور زرتشتيان، زرتشت پيامبر، آنها را از جمله صفات اهورا مزدا دانسته است.

۱۳۸۸ اسفند ۲۵, سه‌شنبه

نامه پان ایرانیسم

نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
درود بر ایراندوستان گرامی‌:
- بیانیه سازمان جوانان حزب پان ایرانیست: سالی‌ سخت بر پان ایرانیستها گذشت.
- نوشته آقای هوشنگ کردستانی: نوروز، این میراث ملی‌ فرا می‌رسد.
نوروز پیروز!
پاینده ایران،
هواداران پان ایرانیسم

نوروز، این میراث ملی فرا می رسد

هوشنگ کردستانی
نوروز، این میراث ملی فرا می رسد
نوروز بزرگترین جشن ملی ایرانیان و روز لبخند طبیعت بر جهان هستی است. این کهن ترین میراث ملی و نماد فرهنگی، یکی از ستون های استوار پیوند اقوام ساکن فلات ایران در درازای تاریخ بوده است.
بزرگداشت نوروز و آئین های آن نه تنها در گستره جغرافیایی کنونی ایران میان اقوام کُرد، لُر، بلوچ، ترکمن، گیلک، فارس، آذری، اعراب خوزستانی و پیروان ادیان و مذاهب  گوناگون مانند : شیعیان، سُنی ها، مسیحیان، زرتشتیان، یهودیان واهل طریقت و... جشن گرفته می شود بلکه از محدوده جغرافیای کنونی ایران بسی فراتر رفته از بزرگترین آئین های ملی در گستره فرهنگ ایران بزرگ است.
گستره برپایی و گرامی داشت نوروز از امارات نشین های جنوب خلیج فارس در جنوب تا تاجیکستان، ترکمنستان، ازبکستان و بخش هایی از ترکستان و ایالت های جنوبی چین، در شمال، گرجستان، آذربایجان شمالی، عراق و بخش هایی از ترکیه در شمال غرب، و پاکستان و افغانستان و نیز پارسیان هند در شرق را نیز در بر می گیرد. در سال های پس از تسلط استبداد مذهبی که باعث مهاجرت میلیون ها تن از ایرانیان به کشورهای بیگانه به ویژه اروپایی و آمریکای شمالی گردید، آئین های نوروزی میان ایرانیان ساکن غرب هم برگزار می گردد.
ملت سرفراز ما در درازای تاریخ پر نشیب و فراز ایران هر زمان  در نبودِ یک فرماندهی آگاه، آماده و دلاور هر گاه در نبردی نابرابر در رویارویی با دشمنان دچار شکست های نظامی و سیاسی شده و ناگزیر از تسلیم گردیده، زبان، فرهنگ و آئین های ملی  پناه گاه هائی بوده اند که ملت ما پشت آنها سنگر گرفته و به پیکار رهائی بخش ادامه داده است و از همین سنگرها بوده که سرانجام شکست های نظامی و سیاسی را به پیروزی بدل کرده است.
پس از شکست امپراتوری ساسانی برابر عرب های بیابانگرد، در دوران خلافت خلفای اموی که در پی انهدام و نابودی جشن های ایرانی بوده اند، ایرانیان با شهامت و استواری ستایش انگیز نوروز و آئین های آنرا زنده نگاه داشتند.
با انتقال خلافت به عباسیان که با همت ابومسلم صورت پذیرفت، نوروز و آئین های آن همراه با سایر جشن های ایرانی موقعیت و جایگاه خود را در میان مردم بازیافت و حتی به بارگاه خلفا نیز راه پیدا کرد.
در یلداشبِ تاریخ کنونی ایران، باز هم نوروز و آئین های آن هستند که همچون ستاره ای درخشان فراراه آزادیخواهان و کوشندگان فرداهای بهتر و امیدبخش تر می درخشد.
اگر در سال های گذشته، رژیم ملایان چند هفته پیش از فرا رسیدن نوروز مردم را از برگزاری آئین های آن منع و آنان را تهدید می کردند، امسال این تهدیدها خیلی زودتر آغاز شده اند.
سردمداران نظام از آن وحشت دارند که برخلاف سالروز انقلاب اسلامی، که مردم آن را نه روز جشن ملی بلکه عزای ملی دانسته و با وجود دعوتِ بازندگان انتخابات ریاست جمهوری اسلامی و حامیان آنها به خیابانها نیامدند، اکنون  در روزهای بزرگداشت آئین های نوروزی عظمت مخالفت و قدرت کوبنده خود را با حضور در مراسم به نمایش گذارند.
برگزاری آئین های نوروزی امسال، از شب چهارشنبه سوری تا مراسم سیزدهم فروردین فرصت مناسب دیگری است  تا شیرزنان، جوانان دلیر و دانشجویان آزاده همراه با دیگر آزادیخواهان این مرز و بوم که سکوت سنگین سال های گذشته خود را به فریادی خشمگین تبدیل کرده اند، این بار نیز فریاد اعتراض خود را نسبت به جنایاتی که به نام دین و مذهب در ایران انجام می شود، رساتر به گوش مردم دنیا برسانند و نشان دهند تا تحقق آزادی فردی و اجتماعی و برپایی نظامی برخاسته از اراده مردم و جدایی دین از حکومت از پای نخواهند نشست

۱۳۸۸ اسفند ۱۶, یکشنبه

خبر تازه

پاینده ایران
با درود بر همه ایرانیان 
خبر تازه تارنمای اینجانب به نام ایرانی آزاد با آدرس http://www.misaghzomorod2000.blogfa.com توسط سرویس دهنده بلاگفا مسدود شد. به خیالشون تموم شد تازه شروع شده

۱۳۸۸ اسفند ۱۰, دوشنبه

بیانیه سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست پیرامون بازداشت مهندس رضا کرمانی

بنام خداوند جان و خرد
پاینده ایران
همانطور که در خبرها آمده است سرور مهندس رضا کرمانی، پیشکسوت گرانقدر نهضت پان‌ایرانیسم و از رهبران ارشد حزب پان‌ایرانیست، شامگاه پنجشنبه 06/12/1388 به همراه تنی چند از جوانان پان‌ایرانیست از جمله سرور فرهاد باغبانی در فرودگاه اهواز بازداشت شده‌اند. این در حالی است که ایشان جهت حضور در مراسم چهلم سرور دکتر ابراهیم میرانی به خوزستان سفر کرده بودند. این بازداشت در راستای فشارها و محدودیت‌هایی است که در سالهای گذشته و به خصوص در ماه‌های اخیر به ایشان وارد آمده است. سه هفته پیش نیز شاهد یورش به منزل ایشان در کرج و ضبط و انتقال اموال شخصی ایشان به مکانی نامعلوم بوده‌ایم.
سرور مهندس رضا کرمانی از پان‌ایرانیستهای دوران مکتب پان‌ایرانیسم و کوشنده‌ای خستگی‌ناپذیر است که در طول دهه‌های گذشته دارای مسوولیتهای مهم حزبی از جمله دبیرکلی حزب پان‌ایرانیست بوده‌اند. آرمان‌خواهی، مسوولیت‌پذیری، وسعت معلومات، بینش سیاسی، ارتباطات گسترده فرهنگی و صداقت و شفافیت در امور، از ایشان شخصیتی منحصر به فرد و بی‌بدیل در تاریخ نهضت پان‌ایرانیسم ساخته است.
همسو با جایگاه والای ایشان در میان پشکسوتان حزبی، تحلیل‌ها و تلاشهای روزآمد و منطبق با شرایط روز، باور او به حضور جوانان در عرصه‌های تصمیم‌گیری و مدیریت و استمرار سنت مبارزاتی ایشان منجر به پیوندهایی صمیمانه و مستحکم مابین ایشان و جوانان میهن‌پرست به ویژه جوانان پان‌ایرانیست گردیده است.
مجموع ویژگی‌های فوق و مشی اصولی مهندس کرمانی سبب گردیده که ایشان همواره مغضوب و مورد عناد جریانات و سیاست‌هایی بوده‌اند که این گونه پیوندها و اصول‌گرایی آرمانی را بر نمی‌تابند. بدین سان هر از چند گاهی و با بهانه‌هایی واهی و غیر‌معقول ایشان را تحت فشار قرار می‌دهند. بازداشت اخیر ایشان در اهواز، بدون دلیلی موجه و با بهانه‌ای واهی و غیر‌منطقی، از این دست اقدامات می‌باشد. سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست ضمن ابراز تاسف شدید از این گونه برخوردهای نابخردانه و با هشدار به مسوولین ذیربط، خواهان آزادی هر چه سریعتر ایشان بوده و اعلام می‌دارد پیوند پان‌ایرانیست‌ها و به ویژه جوانان با پسشکسوتان حزب، از جمله سرور مهندس رضا کرمانی، ناگسستنی است و این گونه اقدامات هیچ خللی در روند تعمیق پیوندهای میان جوانان و ایشان و همچنین استمرار فعالیتهای حزبی ایجاد نخواهد کرد.
پاینده ایران
سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست
08/12/1388 خورشیدی

بیانیه سازمان جوانان پیرامون حملات اخیر به حزب پان‌ایرانیست

پاینده ایران
در ماه‌ها و هفته‌های اخیر ایجاد محدودیت و فشارهای وارده بر اندامان حزب و فضاسازی کاذب رسانه‌ای علیه حزب پان‌ایرانیست شدت بیشتری به خود گرفته است.

همانطور که هموطنان شریف آگاهند، پان‌ایرانیست‌ها بیش از ۶۰ سال است که تلاش‌گرانی سرسخت و خستگی‌ناپذیر در راه گسترش اندیشه‌های ملی و آرمان‌های بزرگ ملت ایران بوده‌اند. در طول شش دهه‌ی گذشته دفاع از تمامیت ارضی سرزمین ایران، کوشش در مسیر ایجاد هماهنگی و همگامی میان تیره‌ها و اقوام جامعه‌ی بزرگ ایرانی، تلاش برای احقاق کلیه‌ی حقوق از دست رفته‌ی ملت ایران، تبیین منافع ملی، تحلیل شرایط منطقه‌ای و جهانی و همچنین شرایط سیاسی و اجتماعی داخل کشور و تلاش برای تدوین راهبردی که بتواند حداکثر منافع ملی را برای ملت ایران تامین نماید، همواره جزء وظایف و رسالت‌های پان‌ایرانیست‌ها بوده است. بدیهی است در این رهگذر، فعالیت‌های حزبی و سیاسی شفاف و همچنین نقد مسوولانه و شفاف از عملکرد و سیاست‌های هیات‌های حاکمه، ابزاری در راستای نیل به این اهداف مقدس بوده است.

 اما متاسفانه در آن سوی قضیه، در ۶۰ سال گذشته، هیات‌های حاکمه یا حداقل بخشی از آنها، این نقدهای مسوولانه و منطبق با منافع ملی را تاب نیاورده‌اند و بدین‌سان پان‌ایرانیست‌ها هم در نظام گذشته و هم در سالهای اخیر، مورد ستم قرار گرفته‌اند و با فشارهای وارده از طرف این بخش از هیات حاکمه مانوس گشته‌اند.

            زندان، تبعید، پرونده سازی، تهدید و ارعاب، محرومیت از حقوق اجتماعی و شهروندی (از جمله محرومیت از در اختیار داشتن پست‌های رده بالای مدیریتی برای کارمندان پان‌ایرانیست شاغل دولت، ایجاد محدودیت برای استخدام در دوایر دولتی، ممنوعیت خروج از کشور و ...) و مواردی دیگر از این قبیل، گاه و بیگاه، دامن‌گیر پان‌ایرانیست‌ها به ویژه فعالین حزب گردیده است.

در وقایع پس از انتخابات ریاست جمهوری سال ۱۳۸۸، این تضییقات و فشارها ابعاد گسترده‌تری به خود گرفت و بازداشت‌های پیاپی و قرارهای وثیقه سنگین برای فعالین پان‌ایرانیست، همچون دیگر فعالین سیاسی و اجتماعی کشورمان تشدید گردید. اما در هفته‌های اخیر، با توجه به شرایط حساسی که کشور ما در آن قرار گرفته است، این تضییقات وارد فاز جدید و قابل تاملی گردیده است. همزمان با فضاسازی کاذب در رسانه‌های وابسته به جریانات افراطی علیه حزب پان‌ایرانیست، اقداماتی مشکوک از قبیل حمله به یکی از دفاتر حزب در تهران، یورش به منزل مهندس کرمانی در کرج و انتقال اموال شخصی ایشان به مکانی نامعلوم، بازداشت چند ساعته تعدادی از جوانان پان‌ایرانیست در کرج، ایجاد محدویت برای برگزاری مراسم یادبود روانشاد دکتر ابراهیم میرانی، بازداشت سرور مهندس رضا کرمانی و تنی چند از جوانان پان‌ایرانیست در فرودگاه اهواز و مواردی دیگر صورت گرفته است؛ و البته همانطور که گفته شد عناصری افراطی، مشکوک و احتمالا خودسر، از قبل در رسانه‌ها و سایت‌های وابسته، این گونه تحرکات افراطی را تئوریزه می‌کنند. لذا با توجه به موارد ذکر شده و با توجه به شرایط خاصی که در آن قرار داریم، موارد ذیل را یادآوری می‌نماییم:

۱- با توجه به حساسیت خاص پان‌ایرانیست‌ها نسبت به کیان حزبی، به خصوص در مورد جسارت به سرور مهندس کرمانی و جایگاه ویژه‌ای که ایشان در میان قاطبه‌ی پان‌ایرانیست‌ها دارند و با عنایت به شرایط حساس کنونی که در آن قرار گرفته‌ایم، از همه‌ی یاران پان ایرانیست، خواستار حفظ کامل آرامش و هوشیاری، در ضمن پی‌گیری قانونی و منطقی حقوق خود، هستیم.

۲-  گویا علیرغم خواست مسوولان ارشد در حفظ آرامش جامعه در شرایط خاص کنونی، بخشی از بدنه افراطی برخی از دستگاهها با دروغ پردازی، پرونده‌سازی و اقدامات تحریک کننده غیرقانونی و خودسرانه تلاش دارند تا پان‌ایرانیست‌ها را در جبهه‌ی مخالفین مستقیم خود قرار دهند؛ لذا به دستگاههای امنیتی و انتظامی مسوول، نسبت به شناسایی و برخورد با این جریان‌های افراطی و مشکوک و این گونه اقدامات تحریک کننده و تامل برانگیز آگاهی و هشدار می‌دهیم.

۳- این گونه فشارها هیچ گونه تردیدی در عزم راسخ پان‌ایرانیست‌ها در راه تثبیت و شناساندن منافع ملی ایران ایجاد نخواهد کرد. پان‌ایرانیست‌ها همچون گذشته تسلیم این فشارها و تضییقات نشده و با مشی مشخص و شفاف سیاسی و با احساس مسوولیت و رسالت سنگینی که در مقابل آرمان‌های مقدس نهضت پان‌ایرانیسم، که همان آرمان‌های بزرگ ملت ایران است، دارند، استوار و ثابت قدم این طریق اهورایی را می‌پیمایند تا به منزل مقصود برسند .


پاینده ایران
سازمان جوانان حزب پان‌ایرانیست 
07/12/1388 خورشیدی

سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست باشد که یادمان نرود نیک نامی اش ایران به بارگاه فلک فخر میدهد من وارث تمامی فرهنگ مانی اش جمعی به نام شیخ ریاکا...