۱۳۹۱ فروردین ۱۷, پنجشنبه

نامه پان ایرانیسم شماره ۴۶؛ علی بهرامی کیا


نامه پان ایرانیسم شماره ۴۶؛ علی بهرامی کیا

نامه پان ایرانیسم

هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
دوره دو، شماره ۴۶– ۱۱ فروردین ۱۳۹۱- ۳۰ مارس ۲۰۱۲
درود بر هم میهنان گرامی‌
مطالب زیر تقدیم میشوند:
  • درگذشت سرور علی بهرامی کیا
  • گرانی و نگرانی از کمبود کالا در ایران
  • همسر احسان هوشمند: تحت فشار شدید برای عدم اطلاع رسانی و مصاحبه با رسانه ها هستیم
  • تحلیلی بر ادعاهای جدید رژیم باکو؛ بر گرفته از پان ایرانیست آذربایجان
پاینده ایران
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
سرور علی بهرامی کیا

سرور علی بهرامی کیا درگذشت

با اندوه بسیار خبردار شدیم سرور علی بهرامی کیا، از پان ایرانیستهای خوزستان، در شهر شوشتر درگذشت. چند ماه پیش نیز اشکان، پسر ۱۵ ساله ایشان به دلیل ابتلا به بیماری سرطان درگذشته بود و پدر در غم از دست دادن جگرگوشه اش داغدار بود.
سروده های این نویسنده و چکامه سرای میهن پرست گرمی بخش نشستهای حزب پان ایرانیست در اهواز بود.
درگذشت سرور بهرامی کیا را به خانواده ایشان و همه میهن پرستان دل آرامی میگوییم. روانش شاد و یادش گرامی باد.
پاینده ایران
***

گرانی و نگرانی از کمبود کالا در ایران

***

همسر احسان هوشمند: تحت فشار شدید برای عدم اطلاع رسانی و مصاحبه با رسانه ها هستیم

ناهید کوه شکاف به کمپین بین المللی حقوق بشر در ایران گفت: « احسان در آخرین تماسش که در تاریخ ۶ فروردین ماه صورت گرفت تحت فشار شدیدتری از بارهای قبل بود و به او مرتب گفته میشد که جملاتی را به ما منتقل کند به طوریکه من احساس کردم هدف از این تماس تبریک سال نو نبوده بلکه فقط این بوده که به ما بگوید بابت مصاحبه های ما در زندان تحت فشار است. من هم با اشاره به اینکه حتما بازجویش هم صدای من را میشنود، گفتم ما چاره ای نداریم تا درباره وضعیتش اطلاع رسانی کنیم تا بلکه از او در داخل زندان خبری بشنویم، گفتم با وضعیتی که برای او پیش آورده اند این مصاحبه ها اجتناب ناپذیر است.»
ناهید کوه شکاف گفت:« علیرغم اینکه احسان از انفرادی خارج شده و الان با دو نفر دیگر هم بند است اما عملا هیچ تغییری در شرایطش مانند حق تماس تلفنی و ملاقات به وجود نیامده است و با این شرایط ما هم مدام تهدید میشویم که هیچ مصاحبه ای نکنیم. او در تماسش خیلی برای من نگران بود و احتمال میدهم که شاید من هم تهدید به بازداشت شده باشم چون احسان مدام تاکید میکرد که به خاطر بچه ها من باید احتیاط بیشتری بکنم.»
احسان هوشمند، روزنامه نگار حوزه اجتماعی، فعال ملی مذهبی و پژوهشگر مسائل قومی در شامگاه ۱۷ دی ماه در منزلش بازداشت شد و به زندان اوین منتقل شد. او که در حال حاضر از انفرادی خارج شده و با دو نفر دیگر در سلولی از بند امنیتی ۲۰۹ زندانی است فقط یکبار با خانواده اش در طول سه ماه بازداشت ملاقات کابینی داشته است. احسان هوشمند با مجلاتی مانند “چشم انداز” و “گفتگو” که محوریت غیر سیاسی دارند همکاری داشته است.
ناهید کوه شکاف با اشاره به اینکه در مدت سه ماه بازداشت همسرش فقط یکبار اجازه ملاقات با او را داشته است و در این ملاقات آقای هوشمند بسیار لاغر و دلتنگ به نظر رسیده است، گفت:« ۲۵ اسفند ماه بالاخره پس از سه ماه توانستیم او را ببینیم. طبق عرفی که هر پنجشنبه خانواده های زندانیان به ملاقات میروند ما هم رفتیم تا شاید مساعدتی شود و ما بتوانیم احسان را ببینیم که بعد از چند ساعت معطلی پذیرفتند ما هم ملاقات کابینی داشته باشیم. احسان خیلی لاغر و تکیده شده بود. کاملا فشار دوران انفرادی در لحن صحبتها و اندامش مشخص بود و خیلی دلتنگ بود و مدام شیشه را برای دخترم و مادرش میبوسید. متاسفانه درد شدید گوش هم دارد که به دلیل ضربات بازجویش بوده است. پزشک زندان هم که او را معاینه کرده، تایید کرده که درد گوش او ناشی از ضربه است. »
احسان هوشمند نوروزت مبارک؛ تصویر از شبنم مددزاده
ناهید کوه شکاف با اشاره به اینکه همسر روزنامه نگارش در ملاقات خود تاکید کرده است که هیچکدام از اتهاماتش را نپذیرفته است، گفت: « احسان با مجموع صحبتهایش در آن ملاقات میخواست به ما نشان دهد که دلیل بودنش در زندان این است که اتهاماتش را بپذیرید که ایشان هم هیچکدام را نپذیرفته است.»
همسر احسان هوشمند در خصوص اتهامات او گفت: « اتهامات احسان عمدتا مصاحبه هایش بوده است مثلا با آقای هاشمی رفسنجانی و ایمیلها و ارتباط با دوستان خارج از کشورش. اما احسان ارتباط چندانی با دوستانش خارج از کشورش نداشته است! من نمیدانم که چه اصراری است که میخواهند این قضیه را بزرگ کنند و حتی ما مشکوک شدیم که شاید بخواهند سناریویی در این باره برای احسان بسازند و پرونده او را پیچیده تر کنند.»
ناهید کوه شکاف با اشاره به اینکه پس از آخرین تماس همسرش(۶فروردین ماه ) بر نگرانیهای خانواده افزوده شده است، گفت:« دو روز بعد از آن تماس تلفنی در تاریخ ۸ فروردین ماه همراه با پدر ۸۰ ساله و بیمار احسان به دادسرای مقدس رفتیم تا مگر اینکه ملاقاتی کوتاهی با احسان بدهند که قبول نکردند. امروز(پنجشنبه) که روز ملاقات زندانیان بود همراه با بچه هایم به زندان رفتم اما بعد از ۵ ساعت معطلی به ما گفتند که احسان چون در حال بازجویی است اجازه ملاقات ندارد. گفتم که قاضیش به من گفته است احسان بازجوییش تمام شده است اما گفتند که تصمیم بازجویش این است که ملاقات نداشته باشد. بعد به ما گفتند برویم دادسرای مقدس شاید آنجا کسی بتواند به ما کمکی کند، مسئولی گفت اگر آنجا کسی با بازجویش تماس بگیرد شاید بتوانید ملاقات بگیرد بنابراین ما هم به داد سرای مقدس رفتیم. اما آنجا فقط قاضی کشیک بود که گفت من هیچ کاری برای زندانیان سیاسی نمیتوانم انجام دهم. »
ناهید کوه شکاف با اظهار اینکه در تعطیلات عید نوروز عملا دادسراها تعطیل هستند و هیچکس به درخواستهای خانواده های زندانیان سیاسی رسیدگی نمیکند، گفت:« هربار که در تعطیلات به دادسرای شهید مقدس رفته ام عملا قضات در مرخصی بوده اند و دادسرا به لحاظ کاربردی تعطیل است. فقط قاضی کشیک و چند تایی کارمند ساده وجود دارند که قاضی کشیک هم میگوید او هیچ کاری درخصوص زندانیان سیاسی نمیتواند انجام دهد و دستوری صادر کند. در این روزهای تعطیل خانواده های زیادی را دیدم که علیرغم مسافتهای طولانی و یا سنهای بالا به دادسرا برای گرفتن اجازه ملاقات با زندانیشان آمدند اما با درهای بسته روبه رو شدند. ما همچنان امیدواریم که زندانیان سیاسی بتوانند از حقوق اولیه شان برخوردار باشند هر چند که تا به حال اینطور نبوده است.
نقل از: کمپین بین المللی حقوق بشر
***

تحلیلی بر ادعاهای جدید رژیم باکو- بر گرفته از پان ایرانیست آذربایجان

سال جاری یکی از سالهایی بود که رویاروییهای ایران و رژیم باکو علنیتر از هر دوران دیگری متبلور شد. منطقه ای که جمهوری آذربایجان نامگذاری شده است نخستین بار در سال ۱۹۱۸ از سوی دولت مستعجل حزب مساوات به رهبری محمد امین رسولزاده به نام آذربایجان نام گذاری شد. مساواتیها که شدیدا تحت تاثیر کمیته اتحاد و ترقی عثمانی قرار داشتند، نام مناطق مسلمان نشین شمال رود ارس را به نام آذربایجان، نام گذاری کردند. چیزی که تا آن روز پیشینه ای نداشت و امری بدیع به شمار می آمد. هر چند امروز مورخان دولتی تحت حمایت باکو، نبود این پیشینه را رد میکنند، ولی دستکم مکاتبات و مناظرات صورت گرفته در مطبوعات ایران در همان سالها بین دو طرف یعنی مساواتیان به نمایندگی محمدامین رسولزاده و روشنفکران و روزنامه نگاران ایرانی همچون ملک الشعرای بهار،ملک زاده تبریزی و… موید اختلاف نظر شدید در این خصوص است. رسول زاده که از مبارزان قفقازی مشروطه و سوسیال دموکراتهای شناخته شده بود و در ایران به گرایشهای تند باستان گرایانه و پان ایرانیستی شهرت داشت بعد از اخراج از کشور (با فشار روسیه تزاری) و مهاجرت به عثمانی به کمیته اتحاد و ترقی یعنی هسته اولیه پان ترکیسم نزدیک شده بود.
به هر کیفیت، بعد از انقلاب اکتبر و اثبات پوشالی بودن شعارهای آزادی ملل تحت ستم و حق تعیین سرنوشتی که از سوی مارکسیست- لنینیستها برای همراه کردن خلقهای روسیه تزاری بیان میشد، حکومت مساوات در سال ۱۹۱۹ سقوط کرد و با تخلیه قفقاز از نیروهای جمهوری جدید ترکیه به رهبری آتاترک که خیال رویارویی با بلشویکها نداشت،رسولزاده ناچار از مهاجرت گردید.
با این وجود کمونیستها ترجیح دادند نام جعلی آذربایجان بر شمال رود ارس باقی بماند و از ایده اتصال دو آذربایجان در آینده برای امپراتوری جدید سرخ بهره برداری کنند. برای تحقق چنین امری، تاریخ میبایست تا پایان جنگ جهانی دوم و به قدرت رسیدن دو سیاستمدار آزمند شکیبایی میکرد: استالین و میرجعفر باقراف !
توافق این دو تشکیل فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری پیشه وری را رقم زد. مبارز کمونیستی که تا یکسال قبل داعیه تمرکزگرایی و وطن پرستی داشت. وی مدتی در باکو دوشادوش شیخ محمد خیابانی در روزنامه “ آذربایجان جزولاینفک ایران ” با ایده نام گذاری شمال رود ارس و خانات شکی و شیروان به آذربایجان مبارزه کرده بود.
در همین دوران عبارت آذربایجان جنوبی از سوی میر جعفرباقرواف دبیر حزب کمونیست جمهوری آذربایجان شوروی و مرد شماره یک این جمهوری تقویت شد. جمیل حسنلی مورخ و محقق ارانی در کتاب خود بیان میکند که باقروف به چه کیفیت تمام تلاش خود را مصروف میداشت تا از طریق عناصر فرقه و نهادهای تبلیغانی لفظ آذربایجان جنوبی را همه گیر کند.
بلشویکها در تمام دوران زمامداری خود حتی پس از فروپاشی فرقه، ایده آذربایجان و ادبیات حسرت را زنده نگهداشتند. آنها مراقب بود این گرایش به پان ترکیسم که زمامدارش ترکیه لاییک و طرفدار بلوک غرب بود ختم نشود.
در سالهای فروپاشی یعنی در اواخر دهه هشتاد میلادی انجمن ادبی “چنلی بول” یکی از مهمترین نهادی مدنی بود که ادبیات حسرت و شعار وحدت دو آذربایجان را مدام تکرار میکرد. انجمنی که دبیر آن بعد از ایاز مطلب اف به مقام ریاست جمهوری آذربایجان رسید و با مالیخولیای پان ترکیسم سوظن همه کشورهای همسایه از جمله روسیه، ایران، گرجستان و حتی ترکمنستان را جلب نمود. موفقیت بزرگ وی در واگذاری بیست درصد از اراضی جمهوری نوپایش به چریکهای ارمنی قره باغ بود. این نیروها مستقیما از سوی دولت ارمنستان و غیر مستقیم از سوی پایگاههای روسی رانده شده از خاک آذربایجان حمایت میشدند. با وجود حسن نیت ایران و شناسایی دیپلماتیک بلافاصله و بدون قید و شرط، دولت آذربایجان شعارهای متعددی علیه کشورمان ابراز میکرد. حیدرعلیف با حمایت مستقیم ایران از نخجوان به باکو رفت و ریاست دولت را از فردی که دیوانه ای بیش نبود گرفت. با روی کار آمدن عیلف در سال ۱۹۹۳ حمایت ایران از باکو افزایش یافت. در مقابل دولت باکو دشمنی با ایران را از تبلیغات رسمی حذف آن را به نهادهای اقماری مانند آموزش و پرورش و شبکه های تلویزیونی سپرد. روزنامه و احزاب اپوزیسیون دولت باکو اکنون سالهاست که علیه ایران تبلیغات میکنند.
روایت تاریخی مجعولی که برساخته ذهن مورخان دولتی است، به نسل جدید این جمهوری آموزه های الحاق گرایانه را تلقین میکند. در این روایت از تاریخ آذربایجان یک امپراتوری گسترده بود که مرزهای آن تا همدان و قزوین پیش میرفت و دولت استعماری روس و فارس تصمیم به تقسیم این اراضی به سود گرفتند و این سرزمین میان ایران و روسیه تزاری تقسیم شد. این مورخان به ما نمیگویند که چرا امپراتوری معظمشان هیچ مقاومتی در برابر این تقسیمات از خود نشان نداد. تناقض بزرگ چنین روایتی زمانی آشکار میشود که توجه کنیم، قراردادهای گلستان و ترکمنچای در دوران سلسله ترک تبار قاجار منعقد شده است.
این تمام چیزی است که در کتابهای درسی و رسانه های باکو از ایران ترسیم میشود. ایرانی که همواره چشم طمع به خاک آنها دارد و با اتمی شدن قصد حمله و تصرف شهرهای این دولت را در سر میپروراند.
اکنون بعد از بیست سال اقدامات ضد ایرانی رژیم باکو علیرغم تمام حمایتها و حسن نیتهای ایران همچنان ادامه دارد و در حال شدت گیری است.
آنگونه که از شواهد بر می آید قاتلان و تیمهای تروری که برای شهادت دانشمندان هسته ای به کشورمان وارد شده اند، در باکو آموزش دیده و از این جمهوری وارد ایران شده اند. سیمور هریش از افسران بلند پایه پنتاگون سالها پیش در یک مصاحبه اظهار کرده بود که باکو یکی از گزینه های حمله امریکا به ایران است. فقط کسی از کارشناسان وزارت خارجه این اظهارات را جدی نگرفت.
سفیر این جمهوری هفته گذشته به وزارت خارجه احضار و اخطار کتبی دولت ایران به وی ابلاغ شد. ولی این تمام کاری نیست که از دستگاه دیپلماسی ساخته است. در اینجا آبروی و حیثیت تاریخی یک دولت کهن در برابر کشوری کوچک و آسیب پذیر که در حد یکی از استانهای ایران است در میان میباشد.
رژیم باکو از نظر ژئوپلتیک بسیار آسیب پذیر است. به آبهای آزاد راه ندارد و تنها راه ارتباط زمینیش با نخجوان از ایران میگذرد. این رژیم با برقراری روابط حسنه با دولت فرامنطقه ای اسرائیل و بر انگیختن تمام دولتهای منطقه و همسایه علیه خود از جمله ایران، ارمنستان، روسیه و گرجستان خود را به یک هدف تبدیل کرده است.
هنوز اعتراضاتی در ایران نسبت به شناسایی دیپلماتیک این جمهوری با نام یکی از استانهای کشور وجود دارد. دولت باکو بدون اینکه مناسبتی داشته باشد نام یکی از استانهای ایران را برای خود برگزیده است و اکنون برخی از نمایندگان پارالمانش قصد دارند، نام آن را در قانون اساسی به “جمهوری آذربایجانی شمالی” تغییر دهند و به میراث باقرواف جان تازه ای ببخشند. سیاوش نورزاف میگوید این اقدام باعث خواهد شد تا جهانیان مانند مسئله دو کره به موضوع جدایی آذربایجان شمالی و جنوبی پی ببرند.
ایران حق دارد در این صورت، اقدامات جدیتری در خصوص برخورد با این رژیم اتخاذ نماید. برای نمونه طبق قوانین بین الملل دولت ایران محق است که شناسایی خود را هر زمان که لازم دید پس بگیرد. شناسایی دولتها از سوی جامعه جهانی همیشگی نیست. پیشنهاد پان ایرانیستهای آذربایجان به دستگاه دیپلماسی این است که در صورت گستاخیهای بیش از حد از رژیم باکو نسبت به پس گیری شناسایی دیپلماتیک اقدام نماید.
از سوی دیگر موضع رسمی وزارت خارجه و دولت ایران در مناقشه قره باغ تایید “ تحت اشغال ” بودن این منطقه است. دولت باکو مدام بر اشغالگری ارمنستان تاکید دارد ولی در عینحال از برگزاری رفراندم جهت “ حق تعیین سرنوشت ” این منطقه به دست مردم آن استقبال نمیکند. اتفاقا از منظر قوانین سازمان ملل “ وضعیت اشغال ” توسط یک دولت اشغالگر یکی از معدود موارد اعمال حق تعیین سرنوشت است ، ولی باکو همواره چنین روش دموکراتیکی را رد کرده است.
افزون بر این ایران میتواند با نزدیک شدن به دولت ارمنستان مشکلات بیشماری برای دولتی فراهم آورد که دلگرم حمایت ظاهری ایالات متحده است، این در حالی است که امریکا بیشترین کمکهای مالی و نظامی را در منطقه به ارمنستان مسیحی انجام داده است.
از طرف دیگر تشکیل “ استان تالش ” در شمال ایران و منطقه تالش نشین به یکی دیگر از چالشهای باکو تبدیل خواهد شد. اقلیت تالش که یکی از اقوام اصیل ایرانیند و زبانی غیر از ترکی دارند، بیست سال است که تحت ستم ملی بسر میبرند. رهبر تالشها علی اکرام همت اف که اکنون ساکن هلند است سالهاست از دولت ایران استمداد نموده است و آمادگی خود را برای حضور در ایران بیان کرده است. هنوز نشانه هایی از کمک ایران به این مبارز تالشی در دست نیست.
پرواضح است که در این خصوص حساب مردم شیعه آران از دولت آن جدا است. مردم این خطه از سیاستهای فرهنگی و مذهبی باکو به شدت ناخرسند هستند. زیرا دولت آذربایجان در سیاست خارجی و جهت جلب حمایت کشورهای مسلمان به ویژه سازمان کنفرانس اسلامی به اسلامیت خود استناد نموده و خواهان حمایت بیشتر دولتهای مسلمان در برابر ارمنستان مسیحی است ولی در درون به شدت سیاستهای ضد اسلامی را تعقیب میکند.
در حالیکه مراسم عاشورا در ایروان قلب ارمنستان مسیحی برگزار میشود، دولت الهام علی اف نه تنها از برگزاری مراسم عاشورا جلوگیری میکند, بلکه در شبهای عاشورا و تاسوعا با پخش برنامه های ساز و آواز و شادی و طرب نسبت به مردم خود بی حرمتی و اساعه ادب میکند. چگونه میتوان از دولتی که ادعای ملی گرایی دارد پذیرفت که در زمینه های فرهنگی نسبت به علایق ملت خود بی حرمتی نماید.
رژیم باکو مساجد را به بهانه تعمیرات تعطیل و حجاب که یکی از حقوق فردی انسانهاست را ممنوع اعلام مینماید، آنگاه در رسانه های خود به دروغ و کذب ادعا میکند، که ایران از هم کیشان مسلمانش در برابر ارامنه حمایت لازم را به عمل نیاورده است. دولت آذربایجان بزرگترین کشور شیعی بعد از ایران و عمده ترین کشور مسلمانی است که با اسرائیل رابطه برقرار کرده است و حتی از تنش میان ترکیه و اسرائیل به بهترین وجه به سود خویش بهره برداری نموده است!!!
دستگاه دیپلماسی ما در تمام این سالها نسبت به این قضایا منفعل و بی توجه بوده است. اهمیت این قضیه کمتر از موضوع فلسطین نیست. استراتژی اسرائیل ایجاد پایگاهی محکم و قوی در شمال ایران است تا در برابر حمایت ایران از حماس و حزب الله بدیلی جغرافیایی بدست آورد. این موضوع هر چند احتمالا طرف توجه کارشناسان دستگاه دیپلماسی ما بوده است اما با بی عملی توام شده است. سفارت ایران در باکو اقدامات فرهنگی مناسبی انجام نمیدهد و متاسفانه سفرای ما در این کشور بیشتر به مسائل شخصی و تجاری روی آورده اند تا تامین منافع ملی.
نباید فراموش کرد که بسیاری از روشنفکران و نخبگان آذری نسبت به سیاستهای متناقض و ضد ایرانی دولت باکو نگاه منفی و خشم آلودی دارند. در دهه هشتاد عبارت زیبای “ ایران شمالی ” از سوی روشنفکران اردبیلی و تبریزی جهت نام گذاری و استفاده در خصوص شمال رود ارس مطرح شد. این موضوع هر چند واکنشی بود به جعل تاریخ از آن سو و استفاده از عبارت مجعول آذربایجان جنوبی، ولی از منظر تاریخی و جغرافیایی نیز قابل توجیه است. این منطقه درست در شمال فلات ایران واقع شده است و اگر ایران تاریخی و مرزهای فرهنگی آن را در نظر گیریم خواهیم دید که رنگی از حقیقت در آن مشهود میباشد.
در یک جمع بندی کلی باید گفت دولت ایران گزینه های متعددی را در برخورد با باکو پیش رو دارد. سیاوش نوروزاف به همراه چند تن از نمایندگان حزب آذربایجان نوین به لغو قرارداد ترکمنچای اشاره نموده بود. اتفاقا ما پان ایرانیستها نیز خواستار لغو این قرار داد هستیم. چیزی که نمایندگان حزب حاکم باکو مد نظر ندارند این است قرارداد مذکور مابین دولتین ایران و روسیه تزاری منعقد شده بود و طبق قواعد جانشینی دولتها در حقوق بین الملل دولت روسیه و ایران صلاحیت بازبینی چنین قراردادی را دارند. به این ترتیب ایران میتواند با لغو این قرارداد حتی به صورت یکجانبه به علت تحمیلی بودنش، دولتهای گرجستان و ارمنستان را به رسمیت شناخته (اعراض از حق) و نسبت به باکو، شناسایی خود را پس بگیرد و یا به صورت دوفاکتو آن را شناسایی نمایند. اگر رویه دولت باکو خودکشی و اتخاذ سیاستهای نامتعارف است، میتواند از این پس تماشاگر منازعه ای باشد که با گشوده شدنش هیچ سودی به دست نخواهد آورد.
اما به نظر میرسد همه این رجزخوانی تنها در حدی عملیاتی ایذایی و تهدیدی است. دولت باکو از مشاوران اسرائیلی کمک میگیرد و برای به فراموشی سپردن خاطره شکست قره باغ در نزد افکار عمومیش به مسئله جنوب دامن میزند. فراموش نکنیم که ابوالفضل ایلچی بیک در توجیه شکست خود اظهار میکرد راه قره باغ از تبریز است. دولت مستعصل و خسته از منازعه ای که هیچ راهی برایش در پیش نیست و زمانی آن را تبدیل به مسئله حیاتی و نخست خود نموده بود،پاسخگوی انتظارات عمومی شهروندانش نیست از آن رو در حال موکول و تعویق مطالبات است.
***

نوروزی دیگر برای پان ایرانیستها

ابوالفضل عزیز نوروزت مبارک؛ تصویر از فلیکر شبنم مددزاده
نوروز شاهین زینعلی مبارک ؛ تصویر از فلیکر شبنم مددزاده
***
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای نامه پان ایرانیسم
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای حزب پان ایرانیست:
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
تارنمای تریبون آزاد پان ایرانیست در خوزستان:
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
فیسبوک حزب پان ایرانیست:
www.facebook.com/paniranistparty

حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.

هیچ نظری موجود نیست:

ارسال یک نظر

سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست باشد که یادمان نرود نیک نامی اش ایران به بارگاه فلک فخر میدهد من وارث تمامی فرهنگ مانی اش جمعی به نام شیخ ریاکا...