۱۳۹۰ اردیبهشت ۹, جمعه

بیانیه چهار تن از ملی گرایان زندانی در پیرامون حوادث بحرین

بیانیه چهار تن از ملی گرایان زندانی در پیرامون حوادث بحرین
http://paniranism.info
ابوالفضل عابدینی، شاهین زینعلی, پیمان عارف، حسین رونقی ملکی، ۴ زندانی سیاسی بند ۳۵۰اوین، طی بیانیه ای مشترک ضمن اعتراض به سکوت دولت ایران در خصوص مظالم روا داشته شده بر اقلیت ایرانی الاصل ساکن بحرین ، دولت ایران را به دلیل به دلیل کارنامه غیر قابل دفاع خویش در قبال شهروندان خود ، امکان دفاع و حمایت از جنبش دموکراسی خواهانه بحرینفاقد صلاحیت جهت احقاق حقوق ملت بحرین دانستند .
متن کامل این بیانیه مشترک که لحظاتی پیش به کمیته مدافعان حقوق بشر ارسال شده است به شرح ذیل می باشد :
طی دهه ها جدایی بحرین از کشور ما خاندان آل خلیفه بر آن حکمرانی کرده وبه صورتی نژاد پرستانه و سرکوبگرانه بر آن استیلا داشته اند . دهه هایی که درآن تمام تلاش ممکنه از سوی حاکمان بحرینی صورت گرفته تا با تغییر
چگالی جمعیتی ترکیب قومی نژادی آن از ایرانی عرب به سعودی عرب تغییر یابد حدیث غم انگیز و درد ناک کوچاندن ایرانیان و شیعیان بحرین ، آن هم در حالی که نظام جمهوری اسلامی ایران همواره خود را به عنوان مهمترین و بلکه یگانه قدرت بلا منازع منطقه خلیج فارس معرفی می کرده است و متاسفانه در همین حال از امکان حمایت موثر ازجمعیت تحت ستم ایرانی تبار بحربن نیز محروم بوده ، خود داستانی پر غصه و طولانی است.
آری در این سالیان که متاسفانه سیاست خارجی ایران عملا خدمت موثری به این هموطنان سابق ایرانیان انجام نداده ، وحشیانه ترین و شقاوت مندانه ترین رفتار ممکنه از سوی حکومت آل خلیفه با ابشان صورت پذیرفته است!
و در حال حاضر نیز بار دیگر شهروندان تحت ستم این کشور با مطالبه دموکراسی و رفغ آپارتاید سیاسی – اجتماعی به پای خاسته اند ، دولت ایران به دلیل به دلیل کارنامه غیر قابل دفاع خویش در قبال شهروندان خود ، امکان دفاع و حمایت از جنبش دموکراسی خواهانه بحرین را از کف خویش برون می بیند.
رویداد های بحرین و تداوم حضور مردم در مقابل استبداد آل خلیفه می تواند درس عبرتی برای همه نظام های استبدادی اقتدار گرا باشد چرا که ایستادگی و پافشاریسیل خروشان مردم ، سر انجام موانعی که رژیم آل خلیفه در بحرین ایجاد کرده است را کنار می زند را کنار می زند و راه را برای قدرت رسیدن حاکمیت تحت اراده عمومی جامعه و خواست شهروندان فراهم سازد.
آن هنگام دور نخواهد بود و کسانیکه هم اینک در مقابل شهروندان بحرینی ایستاده و یا نسبت به خواست های ایشان سکوت نموده اند را جز روسیاهی باقی نخواهد ماند!
این شرایط البته برای دولت های غربی به ویژه اتحادیه اروپا و ابالات متحده آمریکا باید مهم وحیاتی ارزیابی شود ،چه اگر قدرت های غربی می توانند با جنبش های دموکراسی خواهانه در تونس ، مصرو حتی لیبی همراهی کنند ، ابن انتظار می رود که حرکت مردم بحرین نیز مورد حمایت قرار گیرد!
در پایان ما زندانیان سیاسی که خود به جرم دموکراسی خواهی و ایران دوستی در محبس ناعادلانه گرفتاریم ، ازدولت ایران می خواهیم ابتدا ضمن رعایت و صیانت از حقوق شهروندی در قبال ملت ایران نسبت به پرداخت همه مطالبات به حق ایرانیان اقدام نموده، تمام زندانیان سیاسی را آزاد نماید، سپس با بکارگیری سیاست خارجی فعال و حتی در صورت لزوم مداخله بشر دوستانه درباره بحرین، از جنبش دموکراسی خواهانه این شهروندان سابق که نه از طریق خواست دموکراتیک خویش از مام میهن جدا افتاده اند، اقدام نماید. 
ابوالفضل عابدینی، شاهین زینعلی، پیمان عارف، حسین رونقی ملکی


۱۳۹۰ اردیبهشت ۳, شنبه

نامه پان ایرانیسم ایـــران ، به نام تو


نامه پان ایرانیسم
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
(سازمان پان ایرانیست)
دره دو، شماره ۱۳ - آدینه ۲ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۲۲ آوریل ۲۰۱۱
ایرانی‌بودن مقوله‌ی فرهنگی است، نه نژادی، دینی و زبانی. هنگامی که ایران‌زمین با شاهنشاهی هخامنشی شکل گرفت ما در آن، مردمانی با زبان‌ها، نژادها و دین‌های گوناگون می‌بینیم. پایه‌‌های ایران ما این‌چنین ریخته شده است. بنابراین ما نیز باید اندیشه‌ای حرکت کردیم که همه‌ی اقوام ایران بزرگ را در خود جای دهد.
"پندار" از حزب پان ایرانیست
درود بر ایراندوستان گرامی‌،
مطالب زیر تقدیم میشوند:
- آیین بزرگداشت عزت الله نگهبان باستان شناس برجسته ایران، پنجم و ششم اردیبهشت برگزار می‌شود
- آذربایجان کجاست؟
 - محمد اولیایی فرد وکیل در بند از زندان اوین آزاد شد
پاینده ایران
هواداران پان ایرانیسم در برون مرز
(سازمان پان ایرانیست)
***
آیین بزرگداشت عزت الله نگهبان باستان شناس برجسته ایران، پنجم و ششم اردیبهشت برگزار می‌شود
ایران‌بوم
انجمن علمی باستان‌شناسی دانشگاه تهران، برنامه‌ای دو روزه دربارهٔ نقش و اهمیت فعالیت‌های دکتر «عزت‌الله نگهبان» در تکوین باستان‌شناسی و تشکیلات میراث فرهنگی و همچنین اعتلای شناخت و صیانت از میراث فرهنگی ایران برگزار می‌کند.
عزت الله نگهبان یکی از پایه‌گذاران باستان شناسی ایران بوده و از جملهٔ کسانی است که مبارزه و مقابلهٔ او با سوداگران و قاچاقچیان اموال فرهنگی زبانزد است.
در این برنامه شماری از استادان و چهره‌های شاخص باستان‌شناسی کشور همچون دکتر صادق ملک شهمیرزادی، دکتر جلال الدین رفیع فر، دکتر کامیار عبدی، سید محمود موسوی، احسان یغمایی و دکتر عمران گاراژیان درباره شخصیت علمی «دکتر نگهبان» سخنرانی می‌کنند. همچنین فیلم کوتاهی که از سوی «انجمن علمی باستان شناسی» دربارهٔ دکتر نگهبان تهیه شده است، در این بزرگداشت به نمایش درخواهد آمد. کتابچه‌ای نیز برای این بزرگداشت تهیه شده که در این روز بین میهمانان پخش می‌شود.
عزت‌الله نگهبان در دههٔ 1340 با انجام کاوش‌های باستان‌شناسی در مارلیک گیلان جدی‌ترین گام برای استقلال و پایه‌گذاری باستان‌شناسی بومی و ملی را برداشت. او با تأسیس موسسهٔ باستان شناسی دانشگاه تهران و تجدید نظر در ساختار آموزشی باستان‌شناسی ایران گام مهم دیگری در این راستا برداشت. عزت‌الله نگهبان در هفت تپه خوزستان، مارلیک گیلان، دشت قزوین، و بسیاری دیگر از نقاط ایران کاوش‌ها و بررسی‌های باستان شناسی را انجام داده است. دکتر نگهبان در دههٔ 1340 و 1350 تلاشهای زیادی برای جلوگیری از خروج اشیای به دست آمده از کاوشهایی علمی توسط هیأتهای باستان شناسی به خارج از کشور نمود، این تلاشها سرانجام به بار نشست و هیأتهای باستان شناسی خارجی موظف شدند اشیاء مکشوفه از محوطه های باستانی را صرفاً در ایران مطالعه نمایند. همچنین وی مقالات و کتابهای متعددی به فارسی و انگلیسی نگاشته و از چهره های بین المللی باستان شناسی ایران محسوب می شود.
شایان ذکر است، این بزرگداشت پنجم و ششم اردیبهشت ماه سال 1390 از ساعت 14 تا 19 در دانشگاه تهران برگزار می شود.
***
آذربایجان کجاست؟
سردبیر ایرانشهر
«امسال در مدارس شوروی از دو درس تاریخ و علوم‏ اجتماعی، امتحان نهایی به عمل نخواهد آمد، زیرا در چند دهه گذشته، تاریخ آن کشور به صورت کاملا تحریف‏ شده ای در کتابهای درسی مورد بحث قرار گرفته است.» روزنامه ایزوستیا*
دکتر جلال متینی- درباره آذربایجان و موقعیت خاص و استثنایی آن، به ویژه در گذشته، از نظر همسایگی با دولتهای عثمانی و روسیه تزاری و سپس با جانشینان این دو دولت: ترکیه‏ و اتحاد جماهیر شوروی و عواقب مترتب بر این مجاورت، مطالب گفتنی بسیار است. دولت عثمانی که مقارن با تشکیل سلسله صفویه به اوج قدرت خود رسیده بود و با تکیه بر مذهب تسنن، داعیه خلافت مسلمانان جهان را داشت، وجود یک دولت نیرومند شیعی مذهب را در همسایگی خود برنمیتافت. پس، از آغاز سلطنت شاه اسماعیل یکم بخصوص‏ تا دوران نادرشاه در مدتی در حدود ۲۵۰ سال میکوشید با لشکرکشیهای پی‏درپی‏ به ایران، آذربایجان و سرزمینهای واقع در شمال و جنوب این ایالت را ضمیمه قلمرو خود سازد و اگر کاردانی پادشاهی چون شاه عباس اول و نادرشاه و دلاوری سپاهیان ایران نمیبود، یقینا آن دولت در چند قرن پیش دستکم آذربایجان را به خاک خود ملحق‏ ساخته بود. ایران در اواخر دوره صفویه هنوز گرفتار تجاوزات دولت عثمانی بود که‏ روسیه تزاری نیز برای رسیدن به آبهای گرم، نخست سواحل دریای مازندران را از دربند تا استراباد اشغال کرد و سپس به مرور قسمتهایی از قفقاز را به تصرف خود درآورد و آنگاه‏ در دوران سلطنت فتحعلیشاه قاجار به سراغ بقیه اراضی واقع در شمال رود ارس آمد و در جنگهایی که به قراردادهای گلستان (۱۲۲۸ هـ.ق./۱۸۱۳ م) و ترکمانچای (۱۲۴۳ هـ.ق./۱۸۲۸ م) انجامید، تمام سرزمینهای واقع در شمال رود ارس را بدین شرح از ایران‏ جدا و ضمیمه خاک خود ساخت:
«فصل سوم‏ [قرارداد گلستان‏]: اعلیحضرت قدرقدرت… ایران به جهت ثبوت‏ دوستی… که به… ایمپراطور کل ممالک روسیه دارند… ولایات قراباغ و گنجه‏ که الان موسوم به یلزابتوپول است و اولکای خوانین نشین شکی و شیروان و قبه‏ و دربند و بادکوبه و هرجا از ولایت طالش را با خاکی که الان در تصرف‏ دولت روسیه است و شمال داغستان و گرجستان و محال شوره کل و آچوق‏ باش و گروزیه و منگریل و ابخار و تمامی اولکا و اراضی که در میانه قفقازیه و سرحدات معینة الحالیه بوده و نیز آنچه از اراضی دریایی قفقازیه الی کنار دریای خزر متصل است مخصوص و متعلق به ممالک ایمپریه روسیه‏ میدانند.»
“ماده سوم‏ [قرارداد ترکمن‏چای‏]: اعلیحضرت شاه ایران… ولایت ایروان‏ را از اینسو و آنسوی ارس و ولایت نخجوان را به امپراتوری روسیه واگذار میکند…”۱
و از آن تاریخ روسیه تزاری (و سپس اتحاد جماهیر شوروی سوسیالیستی) -بیواسطه- همسایه دیوار به دیوار آذربایجان شد، همچنانکه دولت عثمانی ( ترکیه کنونی ) نیز از جانب مشرق، همسایه آذربایجان بود. در حوادث دوران مشروطیت (۱۲۸۵ خورشیدی/۱۳۲۴ هـ.ق.) علاوه بر آنکه روسها با مشروطیت به مخالفت برخاستند و شاه مستبد قاجار، محمد علی شاه را کاملا زیر حمایت خود قرار دادند، در آذربایجان‏ نیز به کشتن عده ای از مشروطه طلبان دست زدند. با آغاز جنگ جهانی اول، دولت‏ روسیه تزاری و عثمانی- که در دو قطب مخالف قرار داشتند- هریک برای حفظ منافع‏ خود به آذربایجان و سرزمینهای اطراف آن لشکرکشی کردند و تلفات جانی و خسارات‏ مالی بسیار به بار آوردند. این جنگ میرفت که به پایان خود نزدیک شود که با شکست روسیه تزاری، سپاهیان عثمانی به سرزمینهای واقع در شمال رود ارس که در تصرف‏ روسیه بود وارد شدند و از جمله کارهای عثمانیان در این هنگام این بود که نام تاریخی و قدیمی سرزمین «اران» را به «آذربایجان» تغییر دادند (که این کار در همان زمان در ایران مورد اعتراض کسانی چون خیابانی و طرفدارانش قرار گرفت) و با پشتیبانی آنان‏ دولتی نیز در این آذربایجان جدیدالولاده به وجود آمد. امید ترکان عثمانی که در آن سالها سیاستشان کم و بیش مبتنی بر پان اسلامیسم و پان تورکیسم و یا یکی از این دو بود، این‏ بود که با تکیه بر زبان ترکی – زبان مشترک ساکنان آذربایجان و اران و عثمانی- آن دو منطقه را به خاک خود ملحق سازند،۲ ولی دولت عثمانی نیز در جنگ جهانی اول پس از مدتی‏ کوتاه از پای درآمد و پس از روسیه تزاری از صحنه خارج شد و آذربایجان برساخته عثمانیان پا در هوا ماند، اما طولی نکشید که بلشویکها قفقاز را تصرف کردند و دولت روسیه شوروی با آینده نگری خاص، نامی را که ترکان عثمانی برای‏ مقاصد سیاسی و تجاوزکارانه خود به اران داده بودند، برای این سرزمین حفظ کرد و یکی‏ از جمهوریهای خود را «آذربایجان» خواند و در نتیجه اران از آن زمان تا به امروز به نام‏ “آذربایجان شوروی” نامیده میشود. از این واقعه سالها گذشت تا در جنگ جهانی دوم، دولت شوروی در سال ۱۳۲۰ خورشیدی/۱۹۴۱ م. شمال ایران و از جمله آذربایجان را اشغال کرد و در سال ۱۳۲۴/۱۹۴۵ با حمایت مستقیم آن دولت، فرقه دموکرات‏ آذربایجان – که به ظاهر در چهارچوب قانون اساسی ایران، خواستار تشکیل انجمنهای‏ ایالتی و ولایتی و به رسمیت شناختن زبان ترکی در آذربایجان بود- در آن استان، دولتی خودمختار تشکیل داد و آذربایجان عملا از ایران جدا شد. ولی بعدا جزر و مدّ حوادث سیاسی جهان، موجب آمد که سران فرقه دموکرات آذربایجان به آن‏ سوی ارس (آذربایجان شوروی) بگریزند. در نتیجه، مدتها دیگر کسی از خودمختاری یا جدایی آذربایجان سخنی به میان نیاورد. از سوی دیگر در همان سالهای جنگ ‏ جهانی دوم  دولت جمهوری ترکیه که نرمک نرمک بی سر و صدا همان سیاست پا‏‌ن تورکیسم دولت عثمانی را تعقیب میکرد در ایرانِ ناتوان و اشغال شده از سوی روسیه و بریتانیا و امریکا به اعطای بورسهای تحصیلی به جوانان آذربایجانی به منظور تحصیل در دانشگاه های ترکیه دست زد تا از برخی از این تحصیل کردگان در آینده و در صورت‏ وجود شرایط مساعد، به نفع خود استفاده کند که البته در سالهای اخیر بعضی از این‏ فارغ التحصیلان در ایران به فعالیتهایی درباره آذربایجان و زبان ترکی دست زده اند.
ناگفته نماند که به طور کلی فعالیت طرفداران خودمختاری، جدایی آذربایجان و یا الحاق آذربایجان ایران به ارانِ سابق در دوران حکومت جمهوری اسلامی هم در ایران و هم در خارج از کشور شدت بیشتری گرفته است؛ چنانکه حیدر علی اف که در زمان‏ یوری آندروپف به عضویت در کمیته سیاسی حزب کمونیست شوروی و نیز معاونت‏ نخست‏وزیر این کشور برگزیده شده بود در تابستان ۱۳۶۱ به گروهی از بازدیدکنندگان‏ غربی در باکو گفته بود: آذربایجانی‌های شوروی «به کمال رشد رسیده‏اند» درحالی‏که‏ مردم آذربایجان ایران هم‌چنان عقب مانده‏اند و آن‏گاه افزوده بود که «شخصا امیدوارم‏ آذربایجانی‏ها در آینده متحد شوند.»۳ سپس در تابستان ۱۳۶۲، ناگهان مرامنامه «مستقل آذربایجان دموکرات فیرقه‏سی» که کسی از حیات آن خبری نداشت، منتشر شد که در آن به عقب‏ماندگی آذربایجان ایران، «ایران کثیرالمله»، ضرورت تشکیل‏ جمهوری متحده دموکراتیک خلق ایران و نیز تشکیل حکومت خودمختار آذربایجان‏ تصریح شده بود؛ با تکیه بر این‏که «زبان ترکی آذری زبان رسمی حکومت خودمختار خواهد بود. آموزش و پرورش در آذربایجان در کلیه مراحل تحصیلی به زبان ترکی خواهد بود…»۴ و اینک نیز خبر می‏رسد که در آذربایجان شوروی، برخی افراد و گروه‌ها با استفاده از فضای سیاسی خاصی که گورباچف رهبر شوروی در آن کشور و اروپای‏ شرقی به وجود آورده است، نه فقط استقلال آذربایجان شوروی را مطرح می‏سازند -که‏ البته موضوعی است مربوط به خود ایشان- بلکه با گستاخی تمام الحاق آذربایجان ایران‏ به آذربایجان شوروی (اران) را نیز در سرلوحه برنامه‏های خود قرار داده‏اند. یکی از طرفداران جدی و فعال این فکر ابوالفضل علی‏اف رهبر جبهه خلق آذربایجان‏ شوروی است. وی ظاهرا برای آن‏که به برخی از آذربایجانیانِ ایران نیز باجی داده‏ باشد، تصویر شاه ‏اسماعیل صفوی را در خانه خود نصب کرده‏ است.۵
در پی این کوشش‌هاست که آذربایجان بار دیگر به صورت موضوع روز درآمده‌است و از جمله‏ در چند سال اخیر افرادی در اروپا و امریکا به تشکیل انجمن آذربایجان دست زده‏اند. اگر در فاصله سال‌های ۱۳۲۰ تا ۱۳۵۷ این‏گونه تبلیغات در داخل خاک شوروی و آذربایجان شوروی انجام می‏شد، اینک امریکا و اروپا نیز به صورت کانون این‏گونه فعالیت‌ها درآمده‏اند. برخی اتباع دولت شوروی که لابد «صرفا» برای مقاصد فرهنگی و هنری و علمی به امریکا سفر می‏کنند از نابسامانی‏ وضع آذربایجان در ایران اظهار تأسف می‏کنند و اشک تمساح می‏ریزند و آرزو می‏کنند که این آذربایجان به وطن‌شان «آذربایجان شوروی» و باکو بازگردند تا آنان نیز به رفاه مطلق برسند! این افراد از این حقیقت غافلند که دوران استالین سپری شده‌است و اینک دوران دگرگونی‌های پیش‏بینی‌نشده در پشت پرده آهنین فرا رسیده‌است و کارها از لونی‏ دیگر شده است، چنانکه ضیاء بنیاداف آکادمیسین و مدیر انستیتوی شرق‏شناسی‏ آذربایجان شوروی در مصاحبه‏ای در تهران، پرده‏ها را به کنار می‏زند و گفتنی‌ها را بر زبان‏ می‏آورد و از جمله می‏گوید در ۷۰-۶۰ سال گذشته «نابودی رشته‏های پیوند با گذشته(مذهب، زبان و الفبا)» مردم آذربایجان را به خشم آورده است. او به‌صراحت از «نهضت بازگشت به خویش» سخن می‏گوید و نیز می‏افزاید که «ما می‏خواهیم الفبای‏ روسی را عوض کنیم.» بنیاداف به «سیاست استالینی و الحاق‏طلبانه» نیز حمله‏ می‏کند و «با کسانی که هم‏اکنون نیز همان سیاست‌ها را در قالب‌های «فرهنگی» حمل‏ می‏کنند» اعتراض می‏کند و «آن‌ها را دم و دنبالچه‏های باقراف و حیدر علی‏اف و استالین»می‏داند.۶
درباره مطالب مختلفی که در این روزها می‏توان و باید درباره آذربایجان نوشت، نگارنده این سطور درصدد است در این مقاله تنها به بررسی ادعای برخی از مؤلفان‏ شوروی در دوره استالین بپردازد؛ بدین شرح که در قدیم مملکتی یا ایالتی به نام‏ آذربایجان وجود داشته و این منطقه در دوره فتحعلی‌شاه قاجار با امضای قراردادهای‏ گلستان و ترکمان‏چای به دو قسمت آذربایجان شمالی و آذربایجان جنوبی تقسیم شده‏ است (یقینا به نظر ایشان نظیر کشور کره که به دو قسمت شمالی و جنوبی و یا آلمان‏ که به دو کشور آلمان شرقی و غربی تقسیم شده است). بدین دلیل بنده در این مقاله به‏ چند موضوع مهم دیگر با آن‏که هریک از آن‌ها به گونه‏ای با مسئله دو آذربایجان! در ارتباط مستقیم است، برای پرهیز از طولانی‌شدن این نوشته خودداری می‏کند و بحث خود را به موضوع اصلی منحصر می‏سازد. موضوع‌هایی که در این مقاله مورد بررسی قرار نخواهند گرفت فهرست‏وار عبارتند از:
۱-دعاوی پان‏تورکیست‏ها که از اواخر دوران امپراتوری عثمانی تا به امروز در ترکیه به فعالیت مشغولند و از جمله به آذربایجان ایران نیز چشم طمع دوخته‏اند. برخی از سخنان علمای این مکتب عبارت است از: «ترکان نخستین مشعلداران فرهنگ جهانی‏ بودند»،۷ «اقوامی که در شفق و طلیعه تاریخ آسیای مقدم پدیدار شدند، شومریان، سوبارها، هوریان، ایلامیان، کوتیان، کاسیان، میتانیان و هیتیان از این گروه‏[=اقوام‏ ترک‏]اند. ولی اکدیان، آشوریان، آرامیان، یهودان و سامیان محتمل است از این گروه‏ باشند.»،۸ «پدیدآورندگان فرهنگ شوش‏[یعنی سرزمین هخامنشیان‏]…اقوام ترک بوده‏اند»،۹ «کردان از جمیع جهات ترک‏اند» و «این نکته که کردان از جمیع جهات‏ ترک هستند، واقعیتی است روشن و انکارناپذیر، همانند آن‏که بگوییم دو ضرب در دو (۴ =۲×۲) می‏شود، چهار»،۱۰ «ترکان پیش از ظهور اسلام در شرق شبه‌جزیره آناتولی، آذربایجان، گرجستان وجود داشته‏اند»،۱۱ «وطن ترکان نه ترکیه است و نه ترکستان، بلکه وطن ترکان، کشور بزرگ و جاودانی توران است»،۱۲ «هدف ما آن است که صد میلیون ترک را در ملتی واحد متحد گردانیم»،۱۳ و «خطاب به ترکان: تو باید همه علم و دانش و تفکر و امکانات خود را صرف اعتلای ترکان کنی و حتی یک لحظه این شعار را از یاد نبری که می‏گوید: همه‏چیز برای ترکان و به خاطر ترکان است»،۱۴ و سرانجام‏ «آتاتورک نه تنها پدر ترکان ترکیه، بلکه پدر همه ترکان جهان است.»۱۵
۲-آذربایجانیان در ایران و نیز همه ترک‌زبانان ایران «ترک»اند، نه ایرانی یا ایرانی ترک‌زبان.
۳-قرن‌هاست مردم آذربایجان در ایران اسیر دست شوونیست‌های فارس هستند و فارس‏ها نگذاشته‏اند «ادبیات آذری» یا «ادبیات آذربایجانی» رشد کند.
۴-آذربایجان هیچ‏گاه بخشی از ایران نبوده و «به طور موقت و در نتیجه اردوکشی‌های‏ استیلاگرانه ایرانیان توسط آن‌ها اشغال شده است.»۱۶
۵-در آذربایجان واقع در جنوب رود ارس باید یک حکومت «ملی» و مستقل و جدا از ایران تشکیل شود.
۶-به علت هم‌زبانی آذربایجانیان ایران با ساکنان اران، آذربایجان باید به‏ آذربایجان شوروی ملحق شود.
۷-زبان ترکی را در آذربایجان نباید به الفبای فارسی-عربی که هم‏اکنون متداول‏ است، نوشت، بلکه ارجح آن است که الفبای سریلیک را برای نگارش آن به کار برد، یعنی همان الفبایی که از جمله در آذربایجان شوروی به کار می‏رود.
۸-در ۶۵ سال اخیر یعنی از دوران خلع سلسله قاجاریه تا به امروز در آذربایجان‏ ایران تنها به مدت یک سال کارها از هر جهت به سود مردم آذربایجان انجام شده و آن‏ دوران فرمانروایی فرقه دموکرات آذربایجان به رهبری پیشه‏وری است.
هم‌چنان‏که عرض کردم، بنده به هیچ‏وجه وارد بحث درباره هیچ یک از این‏ موضوع‌ها نمی‏شوم، زیرا بحث اصلی بنده بررسی صحت و سقم این ادعاست که از زمان‌های قدیم در دو سوی رود ارس ایالتی یکپارچه به نام آذربایجان وجود داشته….
باید این موضوع را نیز به عرض برسانم که آن‌چه مرا به نگارش این مختصر واداشته‌است، کتابی است که در این اواخر در امریکا به زبان فارسی به چاپ رسیده و به لطف دوستی‏ به دست من رسیده است. نویسنده کتاب عباسعلی جوادی است و نام کتاب آذربایجان و زبان آن، اوضاع و مشکلات ترکی آذری در ایران است. من مؤلف محترم این کتاب را ندیده‏ام و نمی‏شناسم و بدین دلیل نمی‏دانم وی اهل یکی از شهرهای واقع در شمال رود ارس‏ یعنی همان اران تاریخی است و در دوران تحصیل خود در مدارس آن دیار، ناخودآگاه و ناخواسته، تحت تأثیر نوشته‏های مورخان و مؤلفان دوران استالین قرار گرفته‏ است و اینک با وجود سپری‌شدن آن عصر، باز آن‌چه را که استاد ازل گفته است‏ بازگو می‏کند، هم‌چنان‏که نمی‏دانم اگر اهل اران است، عضو حزب کمونیست‏ آذربایجان هم هست یا نه؟ از سوی دیگر چون مؤسسه ناشر این کتاب (شرکت کتاب‏ جهان) از آنِ حسن جوادی استاد و رئیس پیشین بخش زبان انگلیسی دانشگاه تهران‏ است که در ایرانی‌بودن وی اندک تردیدی ندارم، با خود می‏گویم نکند که آن جوادی‏ نیز از آذربایجان خودمان باشد. علت این‏که ذهن من پس از مطالعه کتاب مورد بحث، نخست متوجه این مطلب شد که مؤلف کتاب، به اصطلاح روس‌ها باید از «شمالی»ها باشد نه از «جنوبی»ها، آن است که این کتاب درست چندماهی پس از آمدن حسین‏ حیدراف رئیس گروه موسیقی آذربایجان شوروی به امریکا به دستم رسید و هنوز سخنان‏ حسین حیدراف در گوشم طنین‏افکن بود که در مصاحبه‏ای در نیویورک گفته بود مملکتی به نام آذربایجان وجود داشته است که شمالش داغستان کنونی است و جنوبش‏ زنجان ایران و این مملکت در سال ۱۸۲۸ پس از جنگ‌های ایران و روسیه به دو بخش شمالی و جنوبی تقسیم شده است! و تصادفا در کتاب عباسعلی جوادی نیز به‏ مطالبی نظیر سخنان عالمانه همین حسین حیدراف برخوردم. دلیل دیگری که «شمالی»بودن نویسنده محترم کتاب را در ذهنم تقویت می‏کند آن است که تا پیش از انقلاب‏ اسلامی در ایران نشنیده بودم حتی رجال درجه اول حزب توده و رهبران فرقه دموکرات‏ آذربایجان از آذربایجان شمالی و جنوبی سخن به میان آورده باشند. آنان ظاهر را حفظ می‏کردند. تنها پس از آن‏که رهبران این فرقه به آذربایجان شوروی گریختند بی‏پرده از آرزوی خود برای الحاق آذربایجان ایران به آذربایجان شوروی سخن گفتند که بعدا به‏ آن اشاره خواهم کرد. دلیل دیگر من در احتمال «شمالی»بودن نویسنده این کتاب آن‏ است که اگر وی ایرانی بود و در سال‌های اخیر با ایران در ارتباط، در کنار مجله ترکی وارلیق دکتر جواد هیأت، از کتاب آذربایجان و اران یا (آذربایجان از کهن‌ترین ایام تا امروز) تألیف عنایت‌الله رضا نیز آگاه می‏شد و آن را می‏خواند و متوجه می‏شد که روس‌ها در کمال تردستی عنوان آذربایجان شمالی و جنوبی را تنها به منظور تجزیه آذربایجان از ایران و الحاق آن به خاک خود جعل کرده‏اند و این موضوع نیز از جمله مجعولات متعدد دوران استالین است و پایه علمی‏ ندارد. به علاوه اگر نویسنده محترم کتاب، ایرانی بود محال و ممتنع بود پس از آن‏‌که حتی دولتمردان شوروی کوس رسوایی سیاست‌های استالین را بر سر بازارهای جهان زده‏اند، باز بخش‌نامه‏های دوران استالین و آن‌چه را که “حیدر علی‏اف”‏ها و “حسین حیدراف”‏ها درباره مملکت آذربایجان و تقسیم آن به دو بخش بر زبان آورده‏اند، با آب‏وتاب تمام به زبان فارسی بنویسد و در ایالت کالیفرنیا در امریکا به چاپ برساند.
ادامه دارد…
یادداشت‌ها
(*) نقل به معنی از:
Izvestia ,”Test The is Canceled Remained History!”, I.Ovchinnikov, The Current Digest of the Soviet Press, XL, NO. 23, 1988, p.22, .رک Moskva, June 10, 1988.
(1)-سعید نفیسی، تاریخ اجتماعی و سیاسی ایران در دوره‌ی معاصر، تهران، چاپ چهارم، به ترتیب ج ۱ / ۲۵۸-۲۵۷ و ج ۲ / ۱۸۰.
(۲)-جلال متینی، «آذربایجان تا خلیج فارس»، ایران‏نامه، سال ۵، ش ۲ (زمستان ۱۳۶۵)، ص ۲۰۵-۲۰۶؛ عنایت‌الله رضا،آ ذربایجان و اران (آذربایجان از کهن‌ترین ایام تا امروز)، انتشارات مرد امروز، آلمان غربی، خرداد ۱۳۶۷، ص ۵۹-۶۳.
(۳)-Richard Owen Rise of the Southern Republices, Moscow Goes a-courting in Muslim Caucasia, The Times London 29, 1982, p.o.
(4)-«آغاز فعالیت‌های مجدد فرقه‌ی دموکرات آذربایجان»، نشریه‌ی کوردستان (ارگان کمیته‌ی مرکزی حزب دموکرات‏ کردستان ایران)، پاریس، شماره‌ی ۹۲ (مرداد ۱۳۶۲)، ص ۵-۶، ۱۶، ۱۹.
(۵)-کیهان هوایی، شماره‌ی ۸۵۸، آذر ۱۳۶۸، ص ۳۲: «زمزمه‏های شوم اتحاد آذربایجان‏های ایران و شوروی در مطبوعات ترکیه. سرویس خبر کیهان هوایی-۱۶ آذر-۷ دسامبر-به گزارش ایرنا از استانبول مطبوعات ترکیه در پی‏ تحولات اخیر در اتحاد جماهیر شوروی و اوج‏گیری مبارزات ملی مردم آذربایجان شوروی زمزمه‏های شومی را در مورد اتحاد و یکی‌شدن آذربایجان‏های ایران و شوروی آغاز کردند. مجله‌ی «تمپو» چاپ استانبول در شماره‌ی هفته‌ی اخیر خود ضمن درج گزارشی از گسترش موج حرکت‌های‏ استقلال‏طلبانه در اتحاد جماهیر شوروی نوشت جبهه‌ی خلق آذربایجان شوروی به رهبری «ابوالفضل علی‏اف» نیز خواستار تشکیل یک کشور مستقل آذربایجان شده است. این مجله با اشاره به وجود عکس شاه‏ اسماعیل صفوی در منزل «ابوالفضل علی‏اف» این عکس را سمبل آرزوی‏ اتحاد و یکپارچگی آذربایجان شوروی با آذربایجان ایران تلقی کرده است. در همین حال یک منبع آگاه که به تازگی از آذربایجان شوروی بازگشته است در گفت‌وگو با خبرنگار ایرنا در استانبول زمزمه‏های اتحاد آذربایجان ایران و شوروی در بین مردم آذربایجان شوروی را تأیید کرده است.»
(۶)-«تحولات شوروی از زبان بنیاداف»، روزنامه‌ی کیهان، شماره‌ی ۱۳۷۳۱ تهران، ۱۸ مهر ۱۳۶۸.
(۷)- به نقل از آذربایجان و اران،ص ۶۳. نشانی دقیق منابع اصلی در این کتاب ذکر شده است که خوانندگان گرامی می‌توانند به آنجا بنگرند.
(۸)- به نقل از آذربایجان و اران، ص ۱۰۰.
(۹)-به نقل از آذربایجان و اران،ص ۱۰۲-۱۰۱.
(۱۰ و ۱۱)- به نقل از آذربایجان و اران، ص ۱۰۱.
(۱۲)- به نقل از آذربایجان و اران ،ص ۸۴.
(۱۳)- به نقل از آذربایجان و اران، ص ۶۲، ۱۱۲.
(۱۴)- به نقل از آذربایجان و اران،ص ۱۱۲-۱۱۱.
(۱۵)- به نقل از آذربایجان و اران، ص ۱۱۲.
برای اطلاع کامل از نظریات پان‌تورکیست‌ها در پیرامون ترکان، ر.ک. آذربایجان و اران، ص ۵۹-۱۱۲.
(۱۶)-عبدالله‌یف-فتح‌الله، گوشه‏ای از تاریخ ایران، ترجمه‌ی غلام‌حسین متین، تهران، ص ۱۹۲ (به نقل از آذربایجان و اران، ص ۹).
***
ایـــران ، به نام تو
ایران ، به نام ِ تو غزل آغاز می کنم
ایران ، به نام  توغزل آغاز می کنم
پربسته زی جهانِ تو پرواز می کنم
ناگفته های من همه فریاد می شوند
آنگه که با تو روی سخن باز می کنم
ای آفتابِ کودکی ام در طلوعِ مهر 
تا با منی سرود ترا ساز می کنم
تا تو گذار می کنی از معبر خیال
من نیز در خیالِ خود اعجاز می کنم
دنیای روشنایی و تاریکی ترا
با لحظه های گم شده دمسازمی کنم
صبحِ ترا به بامِ شبِ خویش می برم
شامِ ترا به روی سحر باز می کنم
حالی ترا به خلوتِ خویش از صمیمِ جان
دعوت به آستانهء این راز می کنم : ـ
بر کوه و دشت و بوم و بر ای زادگاهِ دور
غوغای زندگی ست که آواز می کنم
پاریس خرداد 1357
***
محمد اولیایی فرد وکیل در بند از زندان اوین آزاد شد
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست  
عصر دوشنبه ۲۹ فروردین  محمد اولیایی فرد وکیل پایه یک دادگستری از زندان اوین آزاد شد
. این وکیل دادگستری که سال گذشته در پی مصاحبه با تلویزیون  صدای امریکا در خصوص اعدام یکی از موکلین نوجوانش به تبلیغ علیه نظام محکوم شده بود پس از سپری کردن دوره یکساله محکومیتش ساعت ۱۹:۴۰ از زندان اوین آزاد شد .
این وکیل دادگستری و فعال حقوق بشر در ۱۱ اردیبهشت سال گذشته از سوی شعبه ۲۶ دادگاه انقلاب احضار و در کمال ناباوری بازداشت و روانه بند ۳۵۰ زندان اوین شد  .
 لازم به ذکر است ابوالفضل عابدینی  و شاهین زینعلی از اعضای حزب پان ایرانیست و از موکلین محمد اولیایی فرد همچنان در زندان اوین به سر میبرند . 
***
پان‌ایرانیسم چیست و چه می‌گوید
واژه پان‌ايرانيسم براى نخستين بار پیرامون سال ١٣٠۵ خورشيدى از سوی  دکتر محمود افشار يزدى در مجله کابل بکار برده شد.  در اين نوشته، دکتر افشار يزدى از هماهنگی و اتحاد ميان ايران و افغانستان سخن گفته و سختى‌هایی را که در این راه می‌دید بازگو کرده بود. اين کهنترين کاربرد واژه پان‌ايرانيسم است که از آن آگاهى داريم.  پان‌ايرانيسم، بمانند هر مقولهٴ اجتماعى-‌ سياسى ديگر، از ديدگاه‌هاى گوناگون تعريف‌هاى گوناگونى دارد.  ما اينجا به دو تعريف زير بسنده خواهيم کرد.
پان‌ايرانيسم از ديدگاه دکتر محمود افشاريزدى
پان‌ايرانيسم در نظر من بايد "ايده‌آل" و هدف اشتراک مساعى تمام ساکنين قلمرو زبان فارسى باشد در حفظ زبان و ادبيات مشترک باستانى.  منظورم اتحاد کليه ايرانی‌نژادان - فارس‌ها، افغان‌ها، آذری‌ها، کردها، بلوچ‌ها، تاجيک‌ها و غيره - است براى حفظ و احترام تاريخ چند هزار سال مشترک و زبان ادبى و ادبيات مشترک.  هيچ وقت عقلاى ايران انديشه  اينکه به خاک کشورهاى ديگر تجاوز کنند را در مخيله خود نداشته‌اند.  هميشه حرف اين بوده است که ما بايد از لحاظ ارضى وضع کنونى خود را نگاه داريم و استوار کنيم.
پان‌ايرانيسم ما بايد جنبه دفاعى و فرهنگى داشته باشد نه تهاجمى.  به اين معنى که در برابر "پان"هاى ديگر، مانند پان‌تورانيسم يا پان‌عربيسم که قصد تجاوز از حدود ارضى خود دارند، مقاومت داشته باشيم. (۱)
 پان‌ايرانيسم از ديدگاه حزب پان‌ايرانيست
پان‌ايرانيسم وحدت و هماهنگى همهٴ تيره‌هاى ايرانى است در جهت استقرار حاکميت ملت ايران.
ملت بزرگ ايران داراى يک وطن، يک تاريخ، يک فرهنگ، و آداب و رسوم می‌باشد.  پراکندگى، تفرقه و تشتت، و وضع کنونى به ملت ايران تحميل شده است. پان‌ايرانيسم نهضت وحدت طلب ملت ايران است.  پان‌ايرانيسم جنبشى است سازنده و خلاق.  نظامى است نوين بر اساس هدف‌هاى پرفروز تاريخ ايرانزمين.  پان‌ايرانيسم راهى است براى ملت ايران براى رهايى و وحدت. (٢)
----------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------------
(۱)  افغان‌نامه، دکتر محمود افشار يزدى، جلد سوم، چاپ تهران، ١٣۶١ خورشيدى، صفحات ۴٧۵ تا ۴٨٢
(۲)  برگرفته از "ضد استعمار" نشريه  داخلى حزب پان‌ايرانيست، سال دوم، شماره ١٣، فروردين ١٣٧٨ 
***
پان ایرانیست‌های دربند را آزاد کنید.
زندانیان سیاسی را آزاد کنید.
***
به سرویس رایگان وبگاه میهن دوستان ایران بپیوندید و مطالب میهن دوستانه ی خود  را در آن منتشر کنید این تارنما امکان انتشار مطالب را یه صورت ایمن برای شما فراهم می کند:
تارنمای هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای نامه پان ایرانیسم
فیسبوک هواداران پان ایرانیسم:
تارنمای حزب پان ایرانیست:
تارنمای سازمان جوانان حزب پان ایرانیست:
تارنمای تريبون آزاد پان ايرانيست در خوزستان:
کانال یوتیوب حزب پان ایرانیست
فیسبوک حزب پان ایرانیست:
حزب پان ایرانیست
همبستگی‌ ملی‌ . یکپارچگی ایران . حاکمیت ملت
هم میهن گرامی‌: برای ایرانی یکپارچه، آزاد، آباد، سربلند و دمکرات با حاکمیت ملت به ما بپیوندید.

سروده زیبای درجای جای خاک وطن فر ایزدیست از سرور ر (پ) طلایی

درجای جای خاک وطن فر ایزدیست باشد که یادمان نرود نیک نامی اش ایران به بارگاه فلک فخر میدهد من وارث تمامی فرهنگ مانی اش جمعی به نام شیخ ریاکا...